انتقاد شما را خریداریـم
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- پخش سریال «در حاشیه» و نحوه مواجهه پزشکان با آن، بار دیگر باب انتقادپذیری را در جامعه گشود. گرچه در بسیاری از یادداشتها و نوشتهها از ظرفیت پایین پزشکان و عدم انتقادپذیری آنها، شکوه و گلایه شده بود، اما من در این فقره حق را به جامعه سفیدپوشان میدهم. هر چند نه بنده در شمار پزشکان هستم و نه خانوادهام.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، پس این داوری را به حساب تعصب حرفه ای و وابستگی های شغلی نگذارید؛ بلکه حاصل مشاهده یک ویژگی شایع میان خودمان است. دعوی بنده هم این است که اصلا چرا نباید پزشکان در برابر این سریال گارد بگیرند و شاکی شوند؟ مگر ما چند سریال و فیلم در ارتباط با بقیه صنوف درست کرده ایم و در آنها حساب شان را کف دستشان گذاشته ایم و آنها هم به دیده منت پذیرفته اند که حالا این بخواهد دومی اش باشد؟ مثلا اگر در حاشیه به جای پزشکان به سراغ مهندسان یا معلمان می رفت، آنها واکنشی جز این داشتند؟ بعید می دانم. اصلا چرا راه دور برویم. مگر همین چند سال پیش خود ما روزنامه نگارها و قلم به دست ها به واسطه طنز شبانه «بدون شرح» به تریج قبایمان برنخورد و دادمان درنیامد؟! در جامعه دانشگاهی و تحصیلکرده مان هم وضع چندان تفاوتی نمی کند. در جایی که به تناوب دم از گفت وگو و پذیرش صدای مخالف می زنند، وقتی دو نفر روبه روی یکدیگر می نشینند تا به نقد موضوع و مساله ای بپردازند، دست آخر یکدیگر را به نفهمی و بی سوادی متهم می کنند. بنابراین باید پذیرفت انتقادناپذیری به یک عارضه اجتماعی فراگیر میان ما ایرانی ها تبدیل شده و متاسفانه ریشه دوانده است. ربطی هم به پزشک و وکیل و روزنامه نگار ندارد. با مطلب اعتراضی نوشتن و درخواست کظم غیظ کردن و توصیه های ارشادی و اخلاقی از این دست هم که مشکلی حل نمی شود. بلکه مساله ریشه ای تر از این حرف هاست و باید به قبل تر ها برگشت. ببینم آن زمانی که به کودک مان سلام کردن و مسواک زدن را آموزش می دادیم، برایش از انتقادپذیری هم گفتیم و با او تمرین انتقادپذیری کردیم؟ آیا این طور بوده که مثلا یک نوجوان فرصت و جرأتی برای انتقاد از رفتار پدر و مادرش داشته باشد یا بتواند در مدرسه به معلمش نقدی وارد کند و به واسطه این روحیه و رفتارش مورد تحسین هم قرار گرفته باشد؟ کاری که ما کردیم و می کنیم این است که در حوزه درون خانواده که معمولا گرفتار رودربایستی های معمول می شویم و قربان صدقه هم رفتن و به به و چه چه کردن جایگزین نقد می شود و در حوزه بیرون از خانواده هم که همیشه با «اینجا جایش نیست» و «سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند» خودسانسوری کرده ایم و گذاشته ایم برای بعد. به همین دلیل، چندان غیرطبیعی و دور از انتظار نیست در این جامعه که یک انتقاد ساده از نحوه رانندگی یک همشهری به توهین و الفاظ رکیک و قفل فرمان ختم می شود، پخش یک سریال انتقادی از یک رسانه فراگیر و اثرگذار به بیانیه و تهدید و فشار می انجامد! توسعه میدان نقدپذیری و افزایش زمینه تساهل و تسامح در یک جامعه اتفاقی نیست که بتوان آنی به وجود آورد. مدعی هم نیستم که حالا به خاطر کار ریشه ای همه چیز را تعطیل کنیم. خیر، اما معتقدم با چسب زخم و پمادهای موضعی نمی توان به مبارزه با سرطان رفت. هر چند آنها بتوانند به صورت مقطعی حالمان را کمی بهتر کنند.
وحید اقدسی
ارسال نظر