يادداشتي از محمدرضازائري
در خارج از کشور صحبت با زنان بي حجاب غير مسلمان مشکلي ندارد؟
شايد بگوييد در خارج کشور آنها نسبت به اسلام بدبين هستند، از اسلام چيزي نمي دانند، تصوير منفي از دين و مسجد و روحانيت در ذهن آنهاست
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمدرضازائري- تحولات اجتماعي و تغييرات نسلي اقتضائاتي دارد که بخواهيم يا نخواهيم همه ابعاد زندگي ما را در برگرفته است.
روزگاري کودکان و نوجوانان به راحتي از توهمي ناشناخته مي هراسيدند و با تشر و نهيب بزرگترها به گوشه اي مي خزيدند اما امروز ترساندن مخاطب از «ديگ به سري و مندزدما» ديگر اثر ندارد.
اکنون بايد بزرگترها و نهادهاي فرادست ناچار زبان و بيان و شيوه اي نو و متفاوت براي اثر گذاري بر مخاطب بيابند تا بتوانند ارتباط خود را با آنان حفظ کنند و گرنه اين مخاطب به راحتي آنان را ناديده خواهد گرفت و کنار خواهد گذاشت و در بهترين حالت فقط با حفظ حداقل احترام ظاهري تحمل خواهد کرد.
روحانيت در اين ميان نقش و موقعيت حساس تري دارد زيرا متولي انتقال معارف و باورهاي ديني و ارزش هاي معنوي است و اگر نتواند ارتباط خود را با نسل جديد حفظ کند آنچه از دست خواهد رفت نه يک صنف و جريان اجتماعي که ارزش هاي ديني و معارف الهي است. از اين رو برقراري ارتباط ميان روحانيت و طيف ها و طبقه هاي گوناگون اجتماعي و نسل جديد که به تعبير اميرمومنان «خلقوا لزمان غير زمانکم» حتي آنان که زبان و ظاهرشان تفاوت بسياري با مطلوب ما دارد ضروري است. چرا روحاني ما در خارج از کشور با زنان بي حجاب مسلمان و غير مسلمان مشکلي ندارد و براي جذب مخاطبان مختلف به اسلام هرگونه تلاشي مي کند و آنها را به بهانه اي به مسجد مي کشاند، اما در داخل کشور همان روحاني با جوانان متفاوت و افراد غير مومن ارتباط برقرار نمي کند و زنان بي حجاب و مردان غير ملتزم را حتي نگاه نمي کند چه رسد به اينکه بخواهد با آنها ارتباطي برقرار کند؟ چرا در آن محيط آنقدر تحمل و مدارا و اينجا نه؟
شايد بگوييد در خارج کشور آنها نسبت به اسلام بدبين هستند، از اسلام چيزي نمي دانند، تصوير منفي از دين و مسجد و روحانيت در ذهن آنهاست و براي همين بايد خيلي براي جذب آنها تلاش کرد.
در اين صورت خواهم پرسيد آيا در داخل کشور جز اين است؟ آيا اين جوانان شناخت درستي از اسلام دارند؟ آيا ذهن و خاطر اين دست مخاطبان از سوءتفاهم و بدبيني و تصورات نادرست آکنده نيست؟
بخواهيم يا نخواهيم، بپسنديم و خوشمان بيايد يا نه اينک زمان گفت وگوست نه تحکم و اگر من روحاني بفهمم که موضعم با اين مخاطب موضع برابر است نه برتر، رفتارم عوض مي شود و به گفت وگو با همه آداب و اقتضائاتش تن خواهم داد.
اين مخاطب با همه اختلاف و تفاوت هاي موجودش همه ثروت و دارايي کشورماست و اتفاقا اين تکثر فرهنگي و تنوع اجتماعي نه يک تحميل ناخواسته که يک سرمايه ارزشمند است.
در بدترين حالت حتي اگر گفت وگو و همدلي انتخاب و محبوب ما نباشد بايد بپذيريم و باور کنيم که راهي جز گفت وگو و تفاهم نيست و چاره اي جز درک و احترام متقابل نداريم.
ارسال نظر