به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، حرف آخر نوشت: فیلم شهر موش‌ها 2 به کارگردانی مرضیه برومند از روز چهارشنبه پنجم شهریور در 37 سینمای تهران و 70 سینمای شهرستان‌ها اکران شد و در مدت 90 روز به فروش 3ر11 میلیارد تومانی در کشور رسید. به این ترتیب، رکورد فروش 5ر8 میلیاردی اخراجی‌ها 2 که در نوروز 1388 به ثبت رسیده بود شکسته شد. تهیه کنندگان این فیلم، علی سرتیپی و منیژه حکمت هستند و کرمان موتور و بانک گردشگری نیز در آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

فیلمبرداری شهر موش‌ها 2 از روز پنجم مهر 1392 در روزهای آغازین دولت یازدهم، در دکور ساخته‌شده در بوستان ولایت تهران با حضور احمد مسجد جامعی آغاز گشت و در نوروز 1393 به پایان رسید. لوکیشن صحنه‌های خارجی فیلم نیز در دزفول بود.

بعد از قریب سی سال، فیلم شهر موش‌ها (1364) به قسمت دوم رسید. مرضیه برومند (کارگردان هنری قسمت اول) که برای کارگردانی صحنه‌های زنده از همکاری محمدعلی طالبی استفاده کرده بود این نوبت خودش بر صندلی کارگردانی نشست و تمام فیلم را هدایت کرد. برومند در این سال‌ها، در ساخت سریال‌های تلویزیونی فعال‌تر از سینما بود. او تقریباً هر ده سال یک فیلم سینمایی تولید کرده است. نام دو فیلم دیگر او عبارتند از: الو الو من جوجوام (1373) و مربای شیرین (1380).

فیلمنامۀ قسمت اول شهر موش‌ها را احمد بهبهانی (متوفی 1378) نوشته است و دومی را فرهاد توحیدی. فیلم اول، به مهاجرت موش‌ها و غرق شدن گربۀ سیاه در رودخانه می‌پرداخت و فیلم دوم به یافتن یک بچه گربه در رودخانه و کشتن همان گربۀ سیاه که قصد نابودی شهر موش‌ها را دارد. هر دو فیلم در زمان خود بسیار پرفروش بودند. اما آنچه در فیلم اخیر بسیار چشمگیر است جلوه‌های ویژۀ میدانی و صداپیشگی خوب بازیگران است.
 
خلاصه داستان
 نسل اول موش‌ها، اکنون دارای بچه و خانواده هستند. کپل و نارنجی با هم ازدواج کرده‌اند و دو فرزند به نام‌های کپُلک و صورتی دارند. یک روز بعد از مدرسه، کپلک و نارنجی به همراه مشکی (پسر دُم باریک) به خارج از شهر می‌روند و در رودخانه، سبدی حاوی یک بچه گربۀ سفید می‌یابند که یادداشتی در آن است. مادر گربه، به یابنده توصیه کرده است که با فرزندش «پیشو» مهربان باشد. یک موش کور به نام «کور الموش» که در خارج از شهر زندگی می‌‌کند، سرپرستی پیشو را بر عهده می‌گیرد ولی مجبور می‌شود از شرّ خدنگ و ملنگ (دو پیشکار گربۀ سیاه) که برای یافتن پیشو به هر سوراخی سرک می‌کشند او را مخفیانه به داخل مدرسۀ موش‌ها بیاورد.

شهر موش ها ، کور الموش
بچه‌های مدرسه، به پیشو علاقمند می‌شوند ولی خانواده‌ها به گمان اینکه او بچۀ «اسمشو نبر» (گربۀ سیاه) است به عملکرد مدیر مدرسه اعتراض می‌کنند. در نهایت بچه موش‌ها موفق می‌شوند تا بیگناهی پیشو را به خانواده‌هایشان اثبات کنند. گربۀ بزرگ قصد حمله به شهر موش‌ها را دارد ولی بچه موش‌ها به کمک موش کور با برخی لوازم آتش‌زا به او و دو دستیارش حمله می‌کنند و اتومبیل آنها را آتش می‌زنند. در انتها می‌بینیم که پیشو به نزد مادرش بازگشته و کور الموش نیز با تاژ بانو خانم (کلفت خانگی کپل) ازدواج کرده است.
 
نقد و نظر
 پیشقراولان تئاتر عروسکی در ایران شامل نصرت کریمی، بهروز غریب‌پور و اردشیر کشاورزی (متوفی 1388) در کانون پرورش فکری کودکان نسلی را تربیت کردند که در دهۀ 1360 عمدۀ کارهای عروسکی تلویزیون را به دست گرفتند و آن را رشد دادند. از جمله آنها می‌توان به مرضیه برومند، ایرج طهماسب، حمید جبلی و فاطمه معتمدآریا اشاره کرد. از سوی دیگر، تحصیلات آکادمیک باعث تربیت استعدادهای جوان در این رشته شد. تدریس گرایش عروسکی به عنوان یکی از پنج گرایش رشتۀ تئاتر، کشور ما را در جهان به یکی از متخصص‌ترین تئاتریست‌های عروسکی تبدیل کرده است.

خلاقیت هنرمندان ایرانی در این بوده است که بر خلاف همه جای دنیا، در سینما از تکنیک عروسک‌های تئاتری بهره گرفته‌اند. سابقۀ خوب دوبله و گویندگی در ایران نیز به مدد آمده است تا بتوان صدای عروسک‌ها را همزمان شنید. اما عروسک‌ها در سینمای کشورهای دیگر، اصولاً با تکنیک استاپ‌موشن (عکسبرداری تک‌فریم) به کار گرفته می‌شوند (مانند والاس و گرومیت). این تکنیک در ایران نیز سابقه دارد و آقای عبدالله علیمراد از متخصصان آن است. فیلم قصه‌های بازار (1374) سابقاً از ایشان به نمایش درآمده است.
 
الف. نقد تکنیک
 فیلم شهر موش‌ها 2 خوش‌ساخت و باورپذیر از کار درآمده و از پیشرفت کارگردانی عروسکی در ایران خبر می‌دهد. طراحی عروسک‌ها نسبت به قسمت اول تفاوت قابل ملاحظه‌ای کرده‌ است، هم به لحاظ جنس مواد به کار گرفته‌شده و هم به لحاظ طراحی چهره و لباس. مخاطب در برخی موارد عروسک‌ها را تمام‌قد می‌بیند که از موارد جالب توجه فیلم است، مانند دوچرخه‌سواری بچه‌ موش‌ها، میز غذاخوری در خانۀ کپل، و همچنین فرار مشکی از دست گربه‌ها.
محسن شاه‌ابراهیمی سازندۀ دکور فیلم، به خوبی از عهده برآمده است. به طوریکه شهر و خانه‌ها، خوب و باورپذیرند و با زندگی این جانور نیز تناسب دارد (بر خلاف قسمت اول، که شهر موش‌ها به خانه‌های روستایی خودمان می‌مانست). این دکورها در مساحت 1500 متر در داخل دو سوله در بوستان ولایت تهران اجرا شده‌اند.
انتخاب گویندگان و تیپ‌گویی آنها، گوشنواز و متناسب با شخصیت‌ها از کار درآمده. هر چند که کودکان ممکن است برخی کلمات را به دلیل لحن گوینده، نفهمند. مانند «ساق» به جای «چاق» و اغلب کلمات داش‌مشتی دو گربۀ پیشکار. مدیر دوبلاژ شهر موش‌ها2، خانم آزاده پورمختار بوده است که با خانم برومند، سابقۀ دوستی و همکاری چهل ساله دارد.

تعداد زیاد شخصیت‌ها باعث شده که مخاطب به درستی آنها را نشناسد. فیلمنامه‌نویس در این خصوص از قاعدۀ فیلم‌های بزرگسال استفاده کرده و بجز در ابتدای فیلم، صحنه یا دیالوگی برای معرفی موش‌ها ترتیب نداده است. برای ما که نام و سابقۀ موش‌های بزرگسال را از سی سال قبل، به یاد می‌آوریم شخصیت‌ها تا حدی ملموس‌ترند ولی کودکان امروز چگونه باید پنجاه شخصیت و نام آنها را به خاطر بسپارند؟ لهذا می‌خواهم بگویم که گوئیا این فیلم برای بزرگسالان ساخته شده. به عبارت دیگر، سازندگان فیلم نسبت به علاقمندی والدین امروز که سی سال قبل از مخاطبان این فیلم و سریال بودند، حساب کرده‌اند. آمدن والدین به همراه بچه‌هایشان به سینما فروش فیلم را چند برابر خواهد کرد، آن هم در زمانه‌ای که ساخت فیلم‌های کودکان رونق ندارد. در نهایت باید گفت که شهر موش‌ها2، به نام کودکان و به کام بزرگسالان است.
مخاطبان مخصوصاً کودکان نمی‌توانند دریابند که چرا موش‌ها باید به دشمن خودشان که یک بچه گربه است علاقمند شوند. در اواخر فیلم است که با ظهور گربۀ سیاه (اسمشو نبر)، می‌‌فهمیم که دو نوع گربه وجود دارد؛ گربۀ سیاه و گربۀ سفید.

بهرام دهقانیار سازندۀ موسیقی متن، گرچه سعی کرده مستقل باشد ولی ناچاراً سه آواز سنتی فیلم اول را در قسمت اخیر استفاده کرده است: ک مثل کپل، جنگل زیبا است، شهر موش‌ها پر از رنگه. عمدۀ موسیقی قسمت دوم از حالت موسیقی سنتی خارج، و در سبک پاپ نواخته شده‌اند. دهقانیار برای آثار قبلی برومند نیز موسیقی ساخته است از جمله: خونۀ مادر بزرگه (1366)، قصه‌های تا به تا (1375)، کتابفروشی هدهد (1386) و آب پریا (1392).
 
ب. نقد محتوا
 خیلی واضح است که فیلم شهر موش‌ها2 سبک زندگی فرانسوی را ترویج می‌کند، از رستوران‌ رفتن شبانه که عادت فرانسوی‌ها است تا پیانو نواختن، شکل لباس‌ها، آرایش مو، گیتارنوازی و همچنین نام‌هایی مانند‌ آژان دو موشان.

موش‌ها در قسمت اول حجاب داشتند و فرهنگ ایرانی در آن جلوه داشت؛ بازار، گرمابه، زورخانه، موسیقی سنتی و غیره. لکن در این قسمت سبک زندگی، واضحاً مدرن و اروپایی شده است. موش‌ها در این فیلم کشف حجاب کرده‌اند که چیز پسندیده‌ای نیست. راقم امیدوار است که در قسمت بعدی به بهانۀ اینکه اصولاً حیوانات لباس نمی‌پوشند عریان نشوند.

باید پرسید که چرا لباس موش‌ها کاملاً فرنگی شده است؟ کلاه بر سر گذاشتن نارنجی یا انداختن پوست روباه به دور گردن، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا خانم تهیه کننده یا کارگردان، آروزهای خود یا دوستانشان را در این عروسک‌ها می‌جویند؟

موش‌موشک در حالیکه برادرش کپل دو بچه دارد، هنوز ازدواج نکرده است. او در رستوران و در مدرسه، پیانو می‌نوازد. لااقل می‌دانیم که حیوانات به مشکلات متداول در ازدواج ما انسان‌ها مبتلا نیستند. گفته می‌شود که دُم باریک نیز بعد از فوت همسرش به طور مجرد زندگی می‌کند. به نظر راقم، اینجا فرصتی بود تا سخت‌گیری‌های مرسوم در ازدواج انتقاد شود نه اینکه بروز و ظهور یابد.

صورتی (دختر کپل)، آواز می‌خواند و مشکی (پسر دُم باریک) گیتار می‌نوازد. بگذریم از اینکه این دو به طور کاملاً اتفاقی (!) همدیگر را شبانه در محله می‌بینند و آواز و شعر و موسیقی و از این حرف‌ها.

در این فیلم ده آواز اجرا می‌شود که برخی از آنها بی‌تناسب هستند و لذا اثر را شبیه به فیلم‌های هندی کرده‌اند. متأسفانه موزیکال بودن نیز به تدریج جز لاینفک فیلم‌های کودکان شده است در حالیکه این تلازم نباید همیشگی باشد.

در مجموع به لحاظ قصه و هویت فرهنگی عروسک‌ها و به سبب آنچه در خصوص نمادین بودن این قصه خواهیم گفت این فیلم، فیلم با هویتی نیست و اگر وجه مقایسه پیش آید، شخصیت کلاه قرمزی و پسرخاله، یک فیلم ایرانی سالم و باهویت‌تر است.
 
موش یکی از منفورترین حیوانات است. لذا تأمل در این سؤال بسیار مهم است که چرا فیلمسازان تصمیم گرفته‌اند موش را در چشم کودکان محبوب کنند؟ از میکی موس و جری موشه گرفته تا استوارت لیتل، دسپرو، راتاتویی و غیره؟

الف. لقب «موش کثیف» از کجا آمد؟
 راز این موضوع را باید در تاریخ اروپا جست. از قرن‌ها پیش، مردم روسیه و اروپای شرقی به یهودیان لقب «موش کثیف» داده بودند. این لقب، به دو صفت خاص یهودیان اشاره داشت، جمع‌آورندۀ ثروت و کثیف بودن. این عنوان، در فیلم فهرست شیندلر (1993) نیز مورد استفاده گرفته است (دقیقۀ 114). در اروپای غربی عمدتاً به یهودیان لقب «سگ» می‌دادند، آنچنانکه در نمایشنامۀ تاجر ونیزی (1595م.) از شکسپیر می‌خوانیم.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بسیاری از یهودیان روسیه و اروپای شرقی به امریکا کوچ کردند و صنعت فیلمسازی را در هالیوود شکل دادند. افرادی از قبیل: آدولف زوکر (بنیانگذار پارامونت)، برادران وارنر (چهار مؤسس کمپانی وارنر)، ساموئل گلدوین و لوئیس ب. مایر، (دو بنیانگذار مترو گلدوین مایر)، هری کوهن (مؤسس کلمبیا پیکچرز)، کارل لیمل (بنیانگذار یونیورسال)، ویلیام فوکس (مؤسس فوکس قرن بیستم)، دیوید سارنف (بنیانگذار RKO)، چارلز چاپلین و داگلاس فربنکس (دو مؤسس یونایتد آرتیستس)، لی استراسبرگ، لوئیس سلزنیک و غیره.

در رتبه‌های بعدی می‌توان از این سینماگران یهودی نام برد که از تبار روس یا اروپای شرقی هستند: برادران مارکس، الیا کازان، اوتو پره‌مینجر، سیدنی پولاک، مل بروکس، بری لوینسون، ویلیام فریدکین، پل مازورسکی، پیتر هیامز، پدی چایفسکی، وودی آلن، پل نیومن، الی والاس، داستین هافمن و آلن آرکاین.

یهودیان مهاجر شرقی کم‌کم صنعت سینما را در امریکا پایه گذاشتند و بر موج سینما سوار شدند. یکی از اهداف آنها این شد که موش را در اذهان مردم جهان، زیبا و باهوش جلوه دهند. والت دیسنی گرچه خودش یهودی‌زاده نبود ولی به سبب پرداختن تخصصی به انیمیشن، اولین کسی بود که این خواستۀ یهودیان را تحقق بخشید و میکی موس را در سال 1928 شکل داد و چندی بعد همین موش، به نشان کمپانی دیسنی تبدیل شد.

اولین انیمیشن تام و جری در سال 1940 در کمپانی مترو گلدوین مایر تولید شد و به دشمنی یک گربۀ خانکی با یک موش مهاجر می‌پرداخت. موش همواره با زیرکی خارق العادۀ خود، پیروز معرکه بود.

تولید این دو سری انیمیشن هنوز هم ادامه دارد. مضافاً که ده‌ها شخصیت موش دیگر نیز در فیلم‌های زنده و انیمیشن رخ نموده‌اند که در همۀ آنها موش بر خلاف ظاهر کریه و چندش‌آورش، شخصیت خوب و دلپذیری دارد!
 
ب. تفسیر نمادین از شهر موش‌ها
موش‌ها به رهبری معلم مدرسه، از شهر خود حرکت می‌کنند و گربۀ سیاه آنها را تعقیب می‌کند و با درایت موش‌ها در رودخانه غرق می‌شود.

ظاهراً این فیلم از الگوی هجرت بنی‌اسرائیل از مصر به رهبری موسی(ع)، و غرق شدن فرعون در دریا استفاده کرده است. به این ترتیب می‌توان گفت که موش‌ها نماد بنی‌اسرائیل هستند و گربۀ سیاهی که آنها را تعقیب می‌کند در حکم فرعون.

موش‌ها، شهر زیبایی ساخته‌اند و سرمستانه زندگی می‌کنند. روزی در رودخانه، نوزاد یک گربۀ سفید را در یک سبد می‌یابند. مادر این نوزاد در یادداشتی سفارش کرده که یابندگان با فرزندش مهربان باشند. وقتی موش کور از ماجرا اطلاع می‌یابد، در جمله‌ای ابراز تعجب می‌کند و می‌گوید: «یک بچه روی آب! درست مثل قصه‌ها! حتماً حکمتی داشته». او در ادامه به بچه موش‌ها خبر می‌دهد که گربۀ سیاه، پدر این گربه را کشته و اکنون به دنبال کشتن خود اوست. آنها در نهایت گربۀ سیاه را شکست داده و گربۀ سفید را به مادرش می‌رسانند.

همانطور که موش کور اشاره کرد این ماجرا، سابقه دارد. در حکایت تولد حضرت موسی (ع)، مادرش یوکابد از ترس سربازان فرعون، موسای نوزاد را در سبدی که از نی بافته بود گذاشت و در رود نیل رها کرد. فرعون به سبب پیشگویی منجمانش به دنبال قتل کسی بود که حکومت او را در آینده متزلزل خواهد کرد و به این سبب نوزادان زیادی را کشت ولی به قتل موسی موفق نگشت.

مطابق تفسیر فوق، این دو قصه ترتیب زمانی ندارند (قسمت دوم، داستان قدیمی‌تری از قسمت اول را روایت می‌کند) لکن این موضوع در سینما سابقه دارد. مثلاً فیلم‌های پدرخوانده و جنگ‌های ستاره‌ای با قسمت‌های متأخر شروع می‌شوند و قسمت‌های بعدی آنها، به داستان‌های قدیمی‌تر می‌پردازند.

به این ترتیب گربۀ سفید، نمادی از حضرت موسی (ع) است و گربۀ سیاه باز هم در حکم فرعون. در این قسمت می‌بینیم که گربۀ سیاه همچون پادشاهان لباس پوشیده، پیشکار و وزیر دارد. ما علت دشمنی او را با گربۀ سفید و خانواده‌اش نمی‌فهمیم. موش کور نیز با توجه به نام عربی‌اش (کور الموش) می‌تواند نماد اسماعیلیان و قوم عرب باشد. در حکایت یوسف (ع) در تورات، قافله‌ای که یوسف را می‌خرند و به مصر می‌آورند اسماعیلی هستند و از شهر مدیان (سفر پیدایش 37/ 25 تا 36). مدیان یا مدین، همان شهری است که موسی (ع) قبل از رسالت خود به آنجا گریخت و تحت سرپرستی حضرت شعیب (ع) قرار گرفت (یترون در تورات). در باب 25 از سفر پیدایش، آمده است که حضرت ابراهیم (ع) بعد از فوت سارا، همسری به نام قطوره گرفت و او شش فرزند برایش آورد و از جملۀ آنها، پسری بود که مدیان نام داشت. به عبارت دیگر، کور الموش می‌تواند نمادی از حضرت شعیب (ع) باشد که در وقت خطر به حضرت موسی (ع) که به مدین آمده بود، پناه داد.

اگر نام «اسی» که دو گربۀ پیشکار برای گربۀ سیاه استفاده می‌کنند مخفف «اسماعیل» باشد در این صورت، فیلم به دشمنی مسلمانان و یهود در زمان حال می‌پردازد. (یهودیان از قدیم الایام به مسلمانان، «اسماعیلی» می‌گفتند). مطابق این تفسیر، مسلمانان (نماد گربه‌های سیاه) قصد حمله به کشور یهود (شهر موش‌ها) را در سر می‌پرورانند ولی موفق نیستند.

این تفسیر با توجه به شهرت خاص گربه‌های موبلند ایرانی در جهان، وجه تشابه بیشتری می‌یابد. ویکی پدیا در مدخل «گربه ایرانی» نوشته است:

گربه ایرانی یکی از کهن‌ترین و مشهورترین نژادهای گربه است. نخستین اشاره مستند به گربه ایرانی مربوط به نامه‌ای از پیترو دلاواله، جهانگرد ایتالیایی است که در ۲۰ ژوئن ۱۶۲۰ در اصفهان نوشته شده است. این گربه‌ها از حدود سده ۱۶ میلادی به اروپا وارد شدند و امروزه به عنوان حیوانات خانگی لوکس نگهداری می‌شوند. گربۀ ایرانی یکی از نمادهای فرهنگی ایران در بین جهانیان است اما در بین مردم ایران معاصر، کمتر شناخته شده است.... در خود ایران کمتر کسی از شهرت جهانی گربه‌های ایرانی باخبر است. حتی عبارت Persian Cats در هیچیک از کتاب‌های درسِ زبان انگلیسی مدارس دیده نمی‌شود و این عبارت که در فرهنگ و دانشنامه‌های جهان ثبت شده، در داخل ایران برای بسیاری ناآشنا است.

فرهاد توحیدی به لحاظ قدمت فیلمنامه نویسی و تحقیقات، هیچ بعید نیست که این موارد را به وقت نگارش فیلمنامه مد نظر آورده باشد. لهذا نباید این تفسیرها را دور از ذهن پنداشت. یادآوری می‌کنیم که جملۀ کلیدی موش کور که می‌گوید «یک بچه روی آب! درست مثل قصه‌ها» واضح می‌سازد که سازندگان فیلم لااقل به یک ماجرای تاریخی اشاره دارند.
 
برخی ایرادها و نواقص
 1. از اواسط فیلم، ریتم افت می‌کند و مخاطب دیگر نمی‌داند که الان باید منتظر چه بماند.

2. موش‌ها تماماً فرنگی هستند و سبک زندگی اروپایی را ترویج می‌کنند، البته بجز یک جاهل لوطی مسلک که دستمال یزدی می‌چرخاند.

3. در سنت تعزیۀ ایرانی، نقش‌های منفی (اشقیاء) کلماتشان معمول است لکن جناح اولیاء، با شعر و سجع و قافیه سخن می‌کنند. در شهر موش‌ها2 اما برعکس است. به طوری‌که تمام سخنان خدنگ و ملنگ (دو پیشکار گربۀ سیاه) با شعر و قافیه است. و البته اغلب کلمات آنها، عامیانه و مبتذل است.

4. زمان 100 دقیقه‌ای فیلم (بدون احتساب تیتراژ پایانی)، برای کودکان خسته کننده است. حداکثر تحمل بچه‌ها در سینما در حدود 80 دقیقه است چنانکه قسمت قبلی 77 دقیقه بود. لذا بایست برخی صحنه‌های زائد، حذف یا کوتاه می‌شد. صحنه‌هایی مانند: اثاث کشی دُم باریک که یک تعلیق بی‌مورد است و عملاً رخ نمی‌دهد، بازی تکراری و کشدار آژان دو موشان مخصوصاٌ آنجا که منتظر است تا بچه گربه تسلیم شود.

5. برخی کلمات فیلم برای سن کودکان مناسب نیست. از اصطلاحاتی مانند «محشر کبری» که توسط بابای مدرسه ادا می‌شود بگیرید تا کلمات فوق تخصصی و چاله میدانی دو گربه، مانند: اوشکول، اینجا رو بسوک، اسی! میخ کِشِتیم، لات و لوتتیم و غیره. ظاهراً آنها به گربۀ رئیس، لقب «اِسی» داده‌اند، که مخفف «اسمشو نبر» است!