سونامي سرطان را وزير تكذيب ميكند، لمپنها تأييد
افزايش طول عمر و رسيدن به سنين كهنسالي، تنها عاملي است كه به رغم مثبتشناخته شدن، آن هم يكي از عوامل افزايش سرطانهاست.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حسين گلمحمدي- سونامي سرطان در ايران يك خبر صحيح است يا يك خبر اشتباه؟ وزير بهداشت دولت يازدهم در هفته گذشته دو بار تأكيد كرد كه «حتماً اين خبر اشتباه است. سرطان در كشور ما پنج تا شش برابر نسبت به امريكا و اروپا كمتر است. در منطقه نيز اين ميزان كمتر است ولي ما همان مسيري را ميرويم كه آنها رفتهاند و اگر الان توجه نكنيم سالهاي بعد مشكلاتي داريم كه آنها دارند.» اين مسير كه وزير بهداشت به آن اشاره تفصيلي نداشته است، همان مسير مدرنيسم است. متخصصان، دوري از زندگي طبيعي و محاصره شدن با وسايل الكترونيكي و غذاهاي آماده و فست فود و تحرك كم و در مجموع بيشتر آنچه را كه مدرنيسم براي ما به ارمغان آورده است، از عوامل بروز بيماري سرطان ميدانند. در اين ميان افزايش طول عمر و رسيدن به سنين كهنسالي، تنها عاملي است كه به رغم مثبتشناخته شدن، آن هم يكي از عوامل افزايش سرطانهاست.
اما بر خلاف وزير بهداشت به عنوان يك پزشك متخصص، گروهي نيز معتقدند كه سرطان در ايران سونامي است و يقه همه را گرفته است و ربطي هم به انتخاب زندگي آلوده به ظواهر مدرنيسم ندارد بلكه كاملاً يك بيماري سياسي است و به رفتار دولت و حكومت ربط دارد! اين گروه معمولاً از ميان بازيگران سينما، مجريان تلويزيون، فعالان شبكههاي اجتماعي و فعالان سياسي دور مانده از تريبونها هستند. مثلاً چند بازيگر سينما ناگهان جگرشان از مرگ يك جوان سرطاني خون ميشود و از سونامي سرطان خبر ميدهند. حالا چگونه ايشان كه به تريبونهايي هم وصل هستند، توانستهاند آماري دقيق و علمي از بيمارستانها به دست بياورند و آن را حتي بدون مقايسه با دنيا به سونامي تشبيه كنند، معلوم نيست، آنچه معلوم است اين است كه اگر شخصيتي در ميان همين جماعت كه محبوبيتي ندارد، از سرطان بميرد ، براي رحمتش يك صلوات هم نميفرستند و شايد براي سرطان دعا هم بكنند. در واقع اينجا معيار محبوبيت است نه انسانيت. همچنين اين جماعت هيچگاه هيچكس را براي عامل اول مرگ و مير در كشور كه بيماريهاي قلبي- عروقي است، متهم نميكنند و اگر پير و جوان اين سرزمين با سكته قلبي بميرد، ابرويي بالا مياندازند و ميگويند: «عجب! سكته امانش نداد.» حالا اين جماعت هنرپيشه كه برخي از آنها فقط با رنج كارگردانان و زحمت ديگران و سخاوت رسانه ملي توانستهاند بيهيچ هنري صرفاً «مشهور» شوند و حضور آنان در برخي برنامههاي تلويزيوني و كل كل آنان با مجريها نشان از سواد خشكيده و بيبهره بودن از حداقل يك دانش روز است، در مقام مدعيالعموم ظاهر ميشوند و اذهان عمومي را تشويش ميكنند. بله سرطان، آن هم اگر جواني را ناكام بگذارد، درد آور است اما آيا عقبماندگي ذهني يك منتقد كه نتواند به دلايل اصلي بروز اين بيماري يعني مدرنيسم بتازد، دردآورتر نيست؟!
مجريان برنامههاي ورزشي هم اخيراً به جمع افراد نگران سرطان پيوستهاند. اينها كه تخصص اصليشان اجراي چند ساعت برنامه متمركز براي كشف اين حقيقت است كه در فلان مسابقه فوتبال چه كسي شورت ورزشي ديگري را كشيده و او را به زمين زده است، ناگهان دولت را خطاب قرار ميدهند كه هر چه سريعتر عامل سرطان را كشف كن! بيآنكه بدانند يكي از عوامل سرطان، بيتحركي ناشي از تماشاي يك برنامه طولاني مدت ورزشي است، آن هم درست در ساعاتي كه متخصصان آن را بهترين ساعت براي خواب ميدانند و بيدار ماندن در اين ساعتها را عامل بسياري از بيماريها!
حساب برخي فعالان شبكههاي اجتماعي نيز روشن است. در ميان آنان از بيماران روحي و بيماران جنسي و عوامل مزدور بيگانه ميتوان پيدا كرد كه از بيماري خود غافل ولي به بيماري سرطان ديگران هوشيارند.
به نظر ميرسد، وقت آن است كه تكليف بسياري از خبررسانيها و ادعاها را كه مستقيماً با اذهان عمومي ارتباط دارد و چه بسا عامل تشويش جامعه شود، روشن كنيم. بايد خبر درست را از متخصصان و تريبون دولت به عنوان نمايندگان و خدمتگزاران مردم گرفت يا از تريبون لمپنها؟!
ارسال نظر