به گزارش پارس، در ادامه گزارش رضا استادی در سینماپلاس می‌خوانید: سفرهای خارجی برای اغلب خانواده‌های طبقه متوسط ایرانی مسئله دور از دسترسی نیست اما یک سفر هست که با همه این‌ها فرق دارد: «سفر زیارتی مکه». این سفر چه از نوع واجبش باشد و چه از نوع مستحبی، با انتظار طولانی محقق می‌شود و برای بسیاری از ایرانیان یک‌بار اتفاق می افتد. در گزارشی که می‌خوانید، نحوه رفتار ایرانیان در بازار، طی این سفر تکرار نشدنی بررسی و تحلیل شده است.

 

خرید، پیش از توصیه به طلب حلالیت

«حاج خانوما حاج آقاها! الکی نرید ارز مملکت رو بدید جنسِ آشغال مید این چاینا بخرید. فروشنده‌های عربستانی بخشی از این پول رو مجبورن به عنوان مالیات به دولت بدن. این مالیات هم می ره تو جیب گروه‌های تُندرو و صرف مبارزه با شیعیان می شه».

صحبت‌های سرپرست کاروان‌ها همیشه با همین جملات آغاز می‌شود. آن‌ها در سفرهای مختلف دیده‌اند که ایرانی‌ها چه اشتیاقی برای خرید از خود نشان می‌دهند و به همین دلیل پیش از آنکه در جلسه اول به پرداخت ذکات، حلالیت طلبی از دیگران، پرداخت بدهی و موارد این‌چنینی تاکید کنند، با این جمله‌ها تلاش می‌کنند تا بار حجاج را در این سفر معنوی سبک کنند. اما مگر می‌شود به سفر حج رفت و از کنار فروشگاه‌های اغواکننده ای که قدم به قدم با کلمات و جملات فارسی محبت آمیز خریداران را به داخل فروشگاه دعوت می‌کنند، گذشت یا از سوار شدن بر اتومبیل های مدل بالایی که زائران را به رایگان تا مراکز خرید می‌برند چشم پوشی کرد و در این بازار مکاره چرخی نزد؟!

 

«خرید» یک ضرورت است و به جرات می‌توان گفت هیچ زائری نیست که حتی برای سرگرمی و از روی کنجکاوی اقدام به تماشای مراکز خرید نکند و مثلاً به مقایسه قیمت مواد غذایی، لباس، پوشاک و... با آنچه در بازار ایران وجود دارد اقدام ننماید. البته این وضعیت صرفاً محدود به مکه و مدینه نیست. نگارنده در سفرهایی که با کاروان «راهیان نور» به جنوب و غرب کشور داشته هم دیده که وقتی اتوبوس در شهری مانند «شوش دانیال» یا «سر پل ذهاب» توقف می‌کند، مسئولان کاروان‌ها برای جمع کردن دوباره زائران از بازارهای کوچک این شهر دچار مشکل می‌شوند. حالا وقتی این موضوع در کشوری بیگانه که اتفاقاً نگاه خوبی به ملت ما ندارد رخ می‌دهد، تصوری نامناسب را در اذهان عمومی شکل می‌دهد.

 

اگر در این شهرهای زیارتی ترک‌ها را به نظم، شیک پوشی و نظافت فردی‌شان می‌شناسند، متأسفانه ایرانی‌ها را به عنوان «ملتی حریص و بازار ندیده» می‌شناسند که فقط به دنبال خرید هستند و در این راه حتی از ترک نماز نیز ابایی ندارند. در فروشگاه‌های بزرگ این دو شهر زیارتی وقتی خانواده ای از هم جدا می افتد، به راحتی بلند گو را دست مشتری می‌دهند تا همسر یا فرزندان خود را با زبان فارسی و لهجه‌های شیرین و مختلف «پیج» کنند. ایرانی‌ها مشتریان خوبی برای این فروشگاه‌ها هستند. در هر فروشگاهی حضور دارند و هیچ نقطه از این بازار گسترده از نگاه آن‌ها پنهان نمی‌ماند. حتی در فروشگاه‌های «حلویات» که همان قنادی‌های خودمان است یا فروشگاهی مانند «بن داوود» مکه که چیزی شبیه شهروند است و قاعدتاً بیشتر باید محل مراجعه آدم‌های محلی باشد تا مسافران نیز می‌توانید ایرانی‌ها را مشاهده کنید. نکته جالب تر حرکت این حاجیان در دسته‌های چند نفری و گاه بیش از ده نفری است، به شدت جلب توجه می‌کند! علت این جلب توجه نیز این است که مردان ایرانی عمدتاً از دمپایی‌های سفید رنگ استفاده می‌کنند و زنان ایرانی نیز با چادرهای خاص ایرانی به راحتی قابل تفکیک از دیگر ملیت‌ها هستند. به این‌ها اضافه کنید کیسه‌های آبی مخصوص حمل دمپایی را که یک شرکت بیمه گذار در فرودگاه مهرآباد در اختیار حجاج قرار می‌دهد. مجموع همه این‌ها ایرانی‌ها را به شدت تابلو می‌کند!

 

چگونه دلارهای ایرانی دود می‌شوند؟

حجاج ایرانی از نقاط مختلف کشورمان به مکه و مدینه می‌آیند. «نقاط مختلف» یعنی شهرها و روستاهای مختلف و به همین دلیل برخی از آن‌ها به جز تجربه سفرهای داخلی و عمدتاً زیارتی به مشهد و قم، سفر دیگری در زندگی اشان نرفتند و این سفر زیارتی سیاحی، اولین حضور آن‌ها در خارج از کشور محسوب می‌شود. این گروه از زائران را می‌توان در انواع و اقسام فروشگاه‌ها مشاهده کرد که به زبان محلی و با صدای بلند صحبت می‌کنند و در اولین خرید از فروشگاهی شیک مانند «سنتر پوینت» در مدینه، همه اندوخته اندک 200 دلاری خود را که با نرخ دولتی دریافت کرده‌اند، صرف خرید چند تکه سوغاتی کم ارزش می‌کنند. آن‌ها نمی‌توانند قیمت روی جنس را بخوانند و به تصور اینکه در خارج از کشور همه چیز ارزان است، دست به خرید می‌زنند. قیمت‌ها نیز در این کشور حساب و کتاب درستی ندارد. مثلاً بارها با این مورد مواجه شدم که در خصوص طلا، گاهی قیمت اعلام شده دو برابر قیمت واقعی است و با هر بار چانه زدن، فروشنده تخفیفی در قیمت می‌دهد. البته در این بخش مشکلی وجود ندارد و ماشین حساب، مشکل را حل می‌کند و اعداد و ارقام درج شده بر روی آن، قیمت نهایی را اعلام می‌کند. برخی از ایرانیان در چنین فضایی آن‌قدر اعتماد به نفس دارند که با فروشنده عرب شروع به صحبت به زبان فارسی می‌کنند و فقط زمانی که فروشنده به نشانه عدم اطلاع از زبان فارسی سرش را تکان می‌دهد، زائر ایرانی متوجه می‌شود که در کشور خودش نیست!

کاش کاروان‌های ایرانی فروشگاه‌هایی را در این کشور تدارک می‌دیدند که بتوان از آن‌ها جنس مناسب و ارزان مخصوص زائر ایرانی را تهیه کرد تا زائران میان فروشگاه‌های گران قیمت سردرگم نشوند.

 

مشغول شدن به خرید، زائران را از چه چیزی باز می‌دارد؟

پاسخ به این سؤال مهم ترین موضوع این گزارش است. حجاج اعمال خاصی را برای حج عمره و تمتع انجام می‌دهند که به واسطه آن حاجی می‌شوند. آن‌ها نمازهای مستحبی و قرائت قرآن را نیز به جا می‌آورند اما مشکل جایی است که «خرید» بر «نماز» ترجیح داده می‌شود و از همین جا تصور منفی درباره ایرانی‌ها شکل می‌گیرد. در کشور عربستان روزانه 5 بار اذان گفته و پنج مرتبه نماز خوانده می‌شود. در این کشور قدم به قدم مسجد وجود دارد. حتی در هتل‌ها، طبقه ای به نمازخانه اختصاص یافته و در مراکز خرید بزرگ، با نزدیک شدن به وقت اذان، فردی به عنوان پیش‌نماز در آنجا حاضر می‌شود، فرش کف زمین انداخته می‌شود و نماز جماعت برپا می‌شود. بارها افرادی را دیده‌ام که در دسته‌های سه تا چهار نفره اقدام به برپا داشتن نماز کرده‌اند. در چنین وضعیتی اغلب هم‌وطنان ایرانی به جای همراهی با نمازگزاران ترجیح می‌دهند منتظر پایان نماز و آغاز مسابقه خرید کردن باشند. مثلاً در فروشگاه باوارث پلازا موقع نماز جلوی صندوق فرش انداخته و نماز خوانده می‌شود اما به جز معدودی از ایرانیان، سایرین ترجیح می‌دهند این لحظات معنوی را در انتظار آغاز خرید بمانند.

 

«نماز در مکه و مدینه» لذت بخش ترین بخش این سفر است. حتی با اینکه نمی‌توان از مُهر استفاده کرد و جمله «علی ولی الله» اقامه را باید در دل گفت و حواسمان جمع باشد که موقع بیان «آمین» با جماعت همراه نشویم و به جای آن زیر رب «الحمدالله رب‌العالمین» بگوییم، باز هم حس و حالی عجیب هنگام نماز به آدمی دست می‌دهد. برخلاف نماز جماعت در ایران که متأسفانه در اغلب ادارات و سازمان‌ها، کاری طولانی وقت گیر و گاه ابزاری برای انجام ندادن کار ارباب رجوع است، نمازها در عربستان در مدت زمانی کوتاه خوانده می‌شود. برخلاف نماز جماعت‌های ادارات هم که صف‌های نماز با حضور اکثریت قریب به اتفاق نیروهای خدماتی کامل می‌شود و گاه حضور در نماز موجب برخی مزیت‌هاست، در نمازهای جماعت این کشور هیچ امتیاز و فضیلتی در انتظار نمازگزار نیست و این عبادت، بده بستانی مستقیم میان فرد و خدای خود است. نماز در این کشور مانند ملاقاتی فوری است که ناگهان پیش می‌آید. با نزدیک شدن به زمان نماز، جنب و جوشی ناگهانی میان مردم پدید می‌آید، گویی فردی مهم آمده و باید در ملاقات او شتاب کرد تا فرصت بزرگ دیدار با او از دست نرود. این نماز جماعت شباهتی به نمازهای مرسوم در مساجد ایران که متأسفانه با حضور اغلب افراد پا به سن گذاشته و غیبت جوان‌ها صورت می‌گیرد هم ندارد. حس و حالی است وصف ناشدنی که تا خود تجربه نکنید، معنای آن را نمی‌فهمید. در چنین دریایی است که هر قطره ای دوست دارد به دریای جمعیت بپیوندد و تصور کنید چگونه زائران ایرانی چنین فرصت مغتنمی را به انتظار برای خرید اختصاص می‌دهند، به جای آنکه به سوی نماز «حی» کنند، به سوی مراکز خرید «حی» می‌نمایند! شاید به دلیل چنین شناختی از روحیه ایرانی‌هاست که پرواز سعودی زمان سفر بازگشت را جوری تنظیم می‌کند که زمان سوار شدن به هواپیما دقیقاً با زمان نماز اول وقت خواندن همزمان باشد. احتمالاً می‌داند برای بسیاری از ایرانی‌ها نماز اول وقت، عبادتی جدی نیست!

 

دل‌تنگ سفر می‌شوند

اما این پایان راه نیست. با بازگشت به ایران، هرکس که اندک توشه و معرفتی از این سفر ذخیره کرده باشد دلش برای آن نمازها و جماعت‌ها تنگ می‌شود. حال اگر زائری توانسته خود را به «روضه رضوان»، «منبر پیامبر»، «منبر بلال»، «ستون توبه» و مقابل کعبه برساند، می‌داند نماز در چنین فضایی چه حس و حالی دارد و تجربه جدا شدن روح از جسم را حداقل به اندازه ای در چنین فضایی تجربه کرده است که هر بار با دیدن تصاویر مکه و مدینه از تلویزیون، انگار که عزیز از دست داده باشد، منقلب می‌شود و تازه یادش می افتد از چه سرزمینی آمده و چه فرصت‌های گران بهایی را برای عبادت از دست داده است. «دل‌تنگی برای لحظات معنوی مکه و مدینه» این روزها حس و حال بسیاری از زائرانی است که به جای بهره گیری از این ایام معنوی، وقت خود را در فروشگاه‌های «مید این چاینا» سپری کرده‌اند.