ماجرای جرج جرداق و کتاب منصفانهاش
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، سید هادی طباطبایی در مباحثات نوشت:
جرج جرداق با نام کتاب «امام علی صدای عدالت انسانی» شناخته شده است. این کتاب مقبول طبع جهان شیعه افتاده است. با نگارش این کتاب بسیاری از علمای لبنان و ایران و عراق زبان به تمجید آن گشودند. برخی اما بر این کتاب خرده گرفتند. عدهای بر این باور بودند که مولف کتاب، دیدگاهی «اشتراکی» دارد و هدف او از تالیف این اثر، نشر اندیشههای مارکسیستی و سوسیالیستی در میان جوانان مسلمان است.
استناد این افراد به عباراتی از «جرج جرداق» بود که در آن درباره اشتراکیت اسلامی و حقوق بشر و عدالت اجتماعی سخن گفته بود. منتقدان بر این عبارت جرداق انگشت نهاده بودند که گفته بود: «جامعه از همه و برای همه به طور یکسان است». این حساسیتورزی سبب شد برخی اقدام به تحریم این کتاب کنند.
این نویسنده مسیحی اما نامهای به محضر آیت اللهالعظمی بروجردی مینویسد و کتاب را به ایشان تقدیم میکند. آیت الله العظمی صافی گلپایگانی ماجرای نامه را اینگونه توضیح داده است: روزی از روزها که طبق معمول به محضر استاد بزرگ آیت الله العظمی بروجردی مشرف شدم. در حالی که از آن سرچشمه علم استفاده میکردم، استاد بزرگوار نامهای را که همان روز به ایشان رسیده بود، به من مرحمت کردند. نامه را گرفتم و مطالعه نمودم.
آن چه از نامه در خاطرم باقی مانده است به طور خلاصه به این مضمون بود. شخصی مسیحی، کاتب و استاد لبنانی «جورج جرداق» به محضر آیت الله نوشته بود: من درباره تاریخ زندگی امام علی(ع) مطالعات بسیاری کردهام و این حقیقت را دریافتم که همه اصولی که در دنیای متمدن معاصر، مورد قبول و اتفاق ملل و اُمم واقع شده و اساس ترقی و زندگی انسانها شناخته میشود، از زندگی امام، دستورات، روش و رفتار آن حضرت استفاده میشود و علمای اسلام، آنچنان که باید به این اصول برنخورده و یا آنچنان که باید آن را تشریح نکردهاند. علمای غرب نیز این مطلب را کتمان کردهاند، چون نخواستهاند قبول کنند که شخصیتی در شرق باشد و شان و منزلت و حقش مجهول بماند. بنابراین این کتاب را نگاشتم و چون من مسیحی هستم، کسی نمیتواند مرا به تعصب متهم کند. نیز نوشته بود که شما را شایستهترین شخصیتی یافتهام که این کتاب را به او اهدا کنم[۱].
آیت الله العظمی بروجردی کتاب را مختصر مطالعهای میکند و به شاگرد خود آیت الله صافی گلپایگانی امر میکند تا از ابتدا تا پایان آن را مطالعه کند و هر جا اشتباهی به نظرش آمد، یادداشت نماید. آیت الله العظمی صافی کتاب را میخواند و در ۱۹ مورد، نظر جرداق را صائب نمیبیند. آیت الله صافی اما تاکید میکند که این نظرات، مطابق با آیین مسیحت است و از این حیث خردهای بر این نویسنده مسیحی وارد نیست. آیت الله العظمی بروجردی در جلسهای به توصیف این کتاب میپردازد و ابراز تمایل میکند که این اثر به فارسی هم ترجمه شود.
آیت الله سید صدر الدین بلاغی که در آن جلسه حضور داشته، فرصت را مغتنم میشمارد. او نامهای به آیت الله بروجردی مینویسد و ابراز تمایل میکند که این اثر را ترجمه کند. مرحوم بروجردی در پاسخ نامه وی میگوید: «… موقعی که این کتاب را برای حقیر فرستاده بودند فیالجمله مراجعه کردم و لکن مجال نداشتم که کاملاً آن را مطالعه نمایم. به جناب مستطاب ثقه الاسلام آقای آقا لطفالله صافی دادم که به دقت مطالعه نمایند و نتیجه را به حقیر بگویند. ایشان بعد از مطالعه موارد را یادداشت نموده و به حقیر دادند… البته خود جنابعالی هم در مطالعه و مراجعه به این موارد و غیر این موارد توجه داشتهاید.»[۲]
سید صدر الدین بلاغی این کتاب را ترجمه میکند اما محتویات آن با مذاق حکومت وقت سازگار نمیافتد و بخشهایی از آن ترجمه را مصادره میکند. سید بلاغی میگوید: من در واقع به دستور آیت الله بروجردی به ترجمه کتاب پرداختم و قسمت عمده آن را هم آماده کرده بودم. اما رژیم ضد فرهنگ از آن آگاه شد و روزی ماموری به منزل من آمد و هم ترجمه کتاب و هم مرا با خود به ساواک برد که البته من آزاد شدم ولی کتاب توقیف شد[۳]. پس از وی علامه شعرانی که دانشمندی فرهیخته بود میکوشد تا قسمتهای باقی مانده را ترجمه کند و تعلیقاتی بر آن بنگارد و مواردی را اصلاح کند.
در همین ایام سید هادی خسروشاهی از سید رضا صدر میشنود که کتابی با این ویژگی از نویسندهای مسیحی نوشته شده است. خسروشاهی ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: آیت الله سید رضا صدر روزی با مسرّت کامل خبر چاپ کتاب جدیدی را درباره امام علی(ع) دادند که توسط یک مسیحی تالیف شده بود و سپس خطاب به بنده فرمودند: البته آقای خسروشاهی اجازه میدهند که من خود نخست کتاب را مطالعه کنم و بعد آن را به ایشان بدهم! یکی دو هفته بعد ایشان کتاب را به من دادند که نام آن «الامام علی صوت العداله الانسانیه» تالیف مسیحی لبنانی جرج سجعان جرداق بود. کتاب در قطع وزیری و با کاغذ تقریباً مرغوب در چند صفحه در بیروت چاپ شده بود[۴].
خسروشاهی راغب میشود تا کتاب را ترجمه کند. اما لحن ادیبانه جرداق در این کتاب سبب دشواری ترجمه بوده است. خسروشاهی از سید رضا صدر طلب کمک در ترجمه میکند و سید رضا میگوید: شما شروع کنید هر کجا با مشکل مواجه شدید دستگیری میکنم.
سید رضا صدر اما بعد از مدتی خبر میآورد که این کتاب را علامه شعرانی در تهران ترجمه کرده و انتشارات دارالفکر الاسلامیه آنرا منتشر کرده است. این خبر سبب میشود تا خسرو شاهی از ترجمه کتاب منصرف شود.
انتقادات علیه جرداق و انتساب وی به اندیشههای مارکسیستی اما سبب میشود تا او به شرح بیشتر اندیشه خود بپردازد. جرداق کتاب خود را با توضیحات فراوان دیگر به چاپ میرساند. این بار کتاب او در ۵ جلد تنظیم میشود. سید هادی خسروشاهی این بار به میدان میآید و میکوشد تا این ۵ جلد را ترجمه و منتشر کند. خسروشاهی هر کجا که مطالبی بر خلاف مسائل اسلامی طرح شده بود، توضیحاتی اضافه میکند. ترجمه او با این توضیحات سبب شد تا کتاب جرداق در ۶ جلد به طبع برسد. در ویرایشهای جدید اما کتاب در همان ۵ جلد تنظیم شده است.
جرداق اینک روی در نقاب خاک کشیده است. اثر او اما ارج فراوان یافته، قدر فراوان دیده و مورد رجوع بسیاری قرار گرفته است.
پاورقی
[۱] رمضان در تاریخ، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، صص ۱۳۶-۱۳۷
[۲] فخر دوران، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی ص ۴۲
[۳] رمضان در تاریخ، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، ص ۱۳۶
[۴] http://ibna.ir/vdcg7z9xxak9q34.rpra.html
ارسال نظر