در دفاع از مسعود ده نمکی
مقاومت ده نمكي در مقابل جريان غالب سينما
«وجودش» آشکار میسازد که نگاه فیلمساز ایرانی نباید لزوما به کن و لوکارنو دوخته باشد، تا به موفقیت دست یابد. از این رو وجود او در سینما خصلتی «افشاگرانه» و بحثبرانگیز مییابد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- اسد زم- يك، قهرمانان آثار دهنمکی از طبقات محروم نیستند. بلکه بچه حزب اللهيهای «خوشتیپ» طبقه متوسطند، که «کور و کچلهای» طبقات محروم را به راه راست هدایت میفرمایند.
دهنمکی علیرغم شعارهایش، نگاهی تحقیرآمیز و از بالا به محرومان دارد. فقرا در آثار او ضعیف، بیفرهنگ و غالبا لومپن جلوهگر میشوند. مهملی جهت خنداندن تماشاگر.
دانشجویان سریال معراجیها نیز همگی از خانواده متوسط به بالا هستند، مگر دو شخصیت منفی و لومپن، که از خانوادههای تهیدست میآیند.
فراز (علی صادقی) رپ میخواند و در عالم هپروت سیر میکند. «فرید چاردونگه» (امیر نوری) شخصیت منفی فیلم است. این دو هرچند از نظر عقاید سیاسی در مقابل همند، اما نقطه مشترکی هم دارند: هردو بچه محل و تعلق به طبقه فقیر دارند!
خسرو راننده تاکسی نماینده دیگر این طبقه نیز شخصیتی ضعیف دارد. او حتی رسیدن به زنش را مدیون «بزرگواری» محمد است.
اهمیتی ندارد که این سه فرد در روال داستان چه سرنوشتی خواهد یافت، مهم این است که دهنمکی محرومان را (آن طور که هستند) فاقد ارزش میداند. در «اخراجیها» نیز آنها فقط پس از تغییر ماهیت ارزشمند و قابل احترام میشوند.
اما تمامی واقعیت همین نیست. آثار دهنمکی علیرغم نگاه تحقیرآمیز به محرومان، به همین طبقات تعلق دارد، چرا که آنها مخاطبان اصلی او هستند!
دو،
هنوز و همچنان شخص دهنمکی بحثبرانگیزتر از آثارش است. فقط سوابق گذشته نمیتواند علت حساسیت جامعه هنری به شخص او باشد. پس جایگاه فیلمسازی به نام مسعود دهنمکی را چگونه میتوان تبیین کرد؟
شاید طرح دو نکته کمکی در یافتن پاسخ این پرسش باشد:
- در جامعهای که مظاهر غربگرایی را «فرهنگ» مینامند، دهنمکی فاقد فرهنگ است.
- در جامعهای که ارزشهای هنری آن را فستیوالهالی دولتی اروپایی تعیین میکنند، آثار دهنمکی فاقد ارزشهای هنری است.
این حرف به آن معنا نیست که دهنمکی لزوم دارای فرهنگ و آثارش واجد ارزشهای هنری بومی است! خیر، ما در کارهای او نشانی از اندیشه و تفکر در فرم و محتوا نمیبینیم.
مسعود دهنمکی فقط در تقابلش با جریان روشنفکری بیهویت در سینمای ایران است که مطرح میشود. او در برابر این جریانات راهی جدید بنیان نمیگذارد، اما وجودش (موفقیتش) موجب اخلال در جریان اصلی میشود. همچون سنگی زمخت که در مسیر جریان سیلاب بیافتد.
سه،
در جامعه سینمایی ایران دهنمکی نقطهای است که در مقابل جریان غالب مقاومت میکند. شاید از همین روست که شخص او بیش از آثارش در مرکز توجه است.
او به لحاظ هنری سبکی نویی نمیآفریند. اما «وجودش» آشکار میسازد که نگاه فیلمساز ایرانی نباید لزوما به کن و لوکارنو دوخته باشد، تا به موفقیت دست یابد. از این رو وجود او در سینما خصلتی «افشاگرانه» و بحثبرانگیز مییابد.
هنر دهنمکی زمینی حاصلخیز نیست، اما این سنگ زمخت «زمینهای» فراهم میاورد تا شاید بر آن سینمایی برای پاسحگویی به نیازهای مردم کوچه و بازار همین کشور بنا نمود!
اگر وجهی در کارهای دهنمکی باشد که بتواند به لحاظ هنری سرمشق قرار بگیرد، بدون شک سادگی شجاعانه او است. دهنمکی برای عموم مردم و بالاخص طبقات پایین میسازد، و در پی جلب تحسین گروههای ممتاز اجتماعی نیست. از این رو به سادهگویی و وضوح گرایش دارد.
جالب است که همین مولفه طبقاتی در میان همفکران او نیز مخالفانی مییابد! به عبارتی همان بچه حزبلهای خوشتیپ برخاسته از طبقه متوسط نیز در آرزوهای نهان خویش «هنر جشنوارهای» و «قلمبهگویی»های خاص خویش را میطلبند، و از این منظر از دهنمکی فاصله گرفته او را «بیارزش» میشمارند.
ارسال نظر