اتحاد روحانیت در واقعهٔ مسجد گوهرشاد
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، مهدی زارعی در مباحثات نوشت:
آیت الله حسن شیرازی-امام جمعه مشهد- علت اصلی ماجرای مسجد گوهرشاد را کشف حجاب میداند و عنوان میکند که «در قضیهٔ گوهرشاد مسئلهٔ عمده مسئلهٔ کشف حجاب بود و عمدهٔ آن قضیه همین جهت بود، و الا مسئلهٔ فشار روی روحانیت و برداشتن عمامه و خلع لباس روحانیون و نظام وظیفه مسئلهٔ جزئی بود.
مسجد گوهرشاد اگرچه قدمتی دیرینه دارد، ولی واقعهای در آن رخ داد تا نام این مسجد را بر سر زبانها اندازد. روحانیت در مقابل رضا شاه قد علم کرد و واقعهای تاریخی را به ثبت رساند. پیش از ماجرای گوهرشاد، دو واقعهٔ دیگر هم در قم به وقوع پیوسته بود و قابلیت آن را داشت که مخالفت با حاکمیت استبداد را در مسئلهٔ حجاب به رخ بکشد؛ یکی واقعهٔ شیخ محمد تقی بافقی در فروردین ماه ۱۳۰۶ و دیگری ماجرای حاج آقا نور الله اصفهانی که از اصفهان آغاز شد و در قم به اوج خود رسید. اما در آن زمان شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مرجع مسلّم زمان، از این وقایع حمایت نکرد و جرقهای که روحانیت زده بود، شعلهور نشد. این دو پیشآمد سبب شدند که روحانیون مخالف، از قم قطع امید کنند و متوجه مشهد شوند.
در مشهد اما حضرات حاج آقا حسین قمی و مرحوم آقازاده که هر دو از آیات عظام محسوب میگردیدند حضور داشتند. این دو بر خلاف مرحوم حائری یزدی، از هرگونه حرکتی که بر ضد رضا شاه صورت میگرفت حمایت میکردند و با تمام قدرت با روحانیزدایی رضا شاه مخالفت میورزیدند.
اتحاد روحانیت در مقابل استبداد در واقعه مسجد گوهرشاد به رخ کشیده شد. حجت الاسلام علی محمد نجات که واقعهٔ گوهرشاد را به خاطر میآورد، اتحاد علما در این واقعه را اینگونه به تصویر میکشد: «چندی قبل از موضوع مسجد، صحبت کشف حجاب بود و چادربرداری. آن وقت علما با هم مشورتهایی کردند که منتهی شد به اینکه همه علما به طور متفق در مسجد گوهرشاد جمع شوند و مردم را هم جمع کنند و هر روز یکی از علما درباره این موضوع، سخنرانی کند. علمای آن زمان خیلی زیاد بودند مثل مرحوم آقازاده پسر آخوند خراسانی و شیخ حسن کاشانی و شیخ حسن طبرسی. اینها همه مرجعیت داشتند و به خصوص مرحوم قمی رسالهاش پخش شده بود و مرحوم آقازاده مقامشان از همه بالاتر بودند، در حدود شصت سال سن داشتند و پسر دوم آخوند خراسانی بودند. پس از ایشان حاج میرزا احمد بود که همین جا بود و دو سه سال قبل مرحوم شد. اینها هر روز جمع میشدند در مسجد گوهرشاد، روزی یک نفر سخنرانی میکرد».
حجت الاسلام نجات عنوان میکند که برخی از سخنرانیهای روحانیت بر خلاف روّیهٔ سابق بود و به تندی از رضاشاه یاد میکردند. «یک روز شیخ محمد قوچانی به منبر رفت و گفت ای مردم خواب نروید، خواب نباشید، هی ننشینید و بگویید ببینیم چطور میشود. باید کاری کرد. این موضوع دنبالهٔ سختی دارد، این تازه اول کار است. باید مبارزه کرد».
وی اذعان میکند که پس از ماجرای گوهرشاد و حمله به این مسجد، حاکمیت رضا شاه، روحانیت را عامل اصلی شورش علیه خود میدانست، لذا بسیاری از علما را تعقیب و بازداشت کرد: «آمدند ما را بردند تحقیقات. گفتند کجا بودی؟ گفتم مسجد گوهرشاد. گفتند چه میکردی؟ گفتم آن وقت رفته بودم برادرم را پیدا کنم ببرم به خانه. گفتند علما را میشناسی؟ گفتم مگر میشود عالم، عالم را نشناسد؟ همه آقایان را از من تحقیق کردند، یک ورقهٔ خیلی مفصل همه اسم علما را مثلاً گفتند آقای شیخ حسن را میشناسی؟ آقای شیخ حسین را میشناسی؟ حاج میرزا محمد را میشناسی؟ … گفتم بله. گفتند خوب اینها چه میگفتند و چه میکردند؟…»
وی تعدادی از علما را که در ماجرای گوهرشاد بازداشت شده بودند نام میبرد. «بعد از ۲۵ روز بنده را با ۱۷ نفر دیگر از جمله حاج سید عبدالحسین دستغیب فرستادند به زندان سمنان. بعضیها را هم به زندان تهران بردند، مثل آقای بحر العلوم و مرحوم حاج محقق و حاج شیخ هاشم قزوینی و آقای سید یونس اردبیلی و شیخ آقا بزرگ شاهرودی که به اشرفی مشهور بود و آقای سید عبدالله شیرازی و حاج سید زین العابدین سیستانی و آقای سید هاشم نجف آبادی که از مجتهدین بودند.» (قیام گوهرشاد، صص ۸۵-۱۰۲)
آیت الله سید عبدالله شیرازی از دیگر روحانیونی بود که این واقعه را دیده بود و از حواشی آن سخن گفته بود. وی وقایع را از شیراز دنبال میکرد و آتش شعلهور آن را در مشهد ملاحظه کرده بود. «روز پنجشنبه ماه ذی الحجه ۱۳۵۳ قمری، میرزا علی اصغرخان حکمت شیرازی که وزیر معارف و فرهنگ بود وارد شیراز شد و عصر پنجشنبه مجلس جشنی در مدرسه شاهپور شیراز منعقد شده بود به افتخار او. در آخر مجلس یکباره بدون هیچ مقدمهای زدند و بین ۳۰ تا ۴۰ نفر زنها و دخترهای بزرگ چادرها را انداختند و بنا کردند رقصیدن و ورزش کردن و ادا و اطوار در آوردن. این مطلب در شیراز خیلی مورد مزاحمت و مذاکره شد و جنجالآفرین شد. بعضی گفتند این قصوری از مدیر مدرسه بوده که حسامزاده نام داشت. بعضی گفتند نه. پیشامد شده و کسی دستوری نداده. خلاصه غلغلهای در شیراز شده بود.»
سید عبدالله شیرازی عنوان میکند که ماجرایی اینچنین، شیراز را به هم ریخته بود. آیت الله شیرازی اما به قم میرود و با مراجع قم این واقعه را در میان میگذارد. «به قم که وارد شدم، صبح مرحوم حاج شیخ عبدالکریم به دیدن من تشریف آوردند، با آقای سید احمد خوانساری و حاج میرزا مهدی بروجردی و اصحابشان. من به ایشان گفتم میخواهم هر چه زودتر برای بازدید خدمت شما برسم و مطالبی را صحبت کنم. فرمودند شب بعد از نماز به اندرون بیا. بعد از نماز من به عنوان بازدید به اندرون رفتم. مجلس را خلوت کردیم حتی شخصی که چای میآورد را اجازهٔ داخل شدن ندادند. من مطالب را و هر چه در شیراز گذشته بود و قضیهٔ محصور شدن آقای سید حسام الدین را به ایشان گفتم که علمای شیراز نمیتوانند اقدام بکنند چون خودشان طرف هستند. شما تا اول جریان است باید اقدام کنید، تا جلوگیری شود. ایشان هم جوابی دادند».
آیت الله شیرازی سپس به مشهد میرود و با حاج آقا حسین قمی دیدار میکند. «دیدم از تهران روزنامهای برای مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی آمده که در میدان جلالیه آنجا همین آقای حکمت تمام دخترهای مدارس را جمع کردند بیچادر و در آنجا نطقی کرده آقای حکمت که مردم گمان کردند این اقدامات در شیراز خودسرانه بوده؛ لیکن رأی اعلیحضرت همایونی هست که باید این تصویب بشود و میشود. این روزنامه به مشهد آمده بود. مقارن آمدن آن روزنامه ایشان (حاج آقا حسین قمی) نطقی کرده بودند و گریه کرده بودند که خلاصه اسلام فدایی میخواهد و من حاضرم فدا شوم».
آیت الله سید عبدالله شیرازی فضای مشهد را اینگونه ترسیم میکند. «من وارد مشهد شدم. آقایان علما حوزهای داشتند، مرحوم حاج شیخ اکبر نهاوندی و همهٔ علما… مرا هم داخل حوزه کردند و به آنجا رفتم. در اطراف مشهد مردم اقداماتی کرده بودند مثلاً تجار در این شبستانهای مسجد گوهرشاد فرش کرده بودند و چادر زده بودند برای اجتماع و صحبت کردن». وی سپس از جلساتی که میان علما تشکیل میشده سخن میگوید و عنوان میکند که «یک روز من در جلسه منزل ایشان بودم گفتم این شخص که شاه باشد گوشش از تلگراف پر است، اگر اثری داشته باشد شما حرکت بکنید به تهران و به این شخص بگویید که من همان کسی هستم که هر وقت شما به مشهد میآمدید و استاندار از من دعوت میکرد، من حاضر به ملاقات با شما نبودم در حرم. ولی حالا با پای خودم آمدم به تهران که شما دست از این کار (بیحجابی) بردارید». (قیام گوهرشاد، سینا واحد، صص ۱۲۱-۱۴۲)
سید عبدالله شیرازی همچنین از خوابی یاد میکند که پیش از ماجرای مسجد گوهرشاد دیده است و پس از اندکی تحقق یافته است. «خوابی دیدم که وقتی آن را در نجف برای یکی از بزرگان نقل کردم گفتند که اخبار دارد که خواب یکی از هفتاد جزء وحی است. ظاهراً در شب دوازدهم بود. دو سه روز بود که وارد نجف شده بودیم. دو ماه قبل از قضیه، خواب دیدم که تمام مسجد و صحن پر از جمعیت است و مردم چیزی از دولت میخواهند. من با دو نفر از طلاب خودمان از شیراز آمده بودم؛ یکی شیخ ابراهیم خلیق، یکی شیخ ابوالحسن دارابی که در حال حاضر به شیخ ابوالحسن شیرازی معروف هستند. یکدفعه از خواب بیدار شدم گفتم لا حول و… محمد هادی خادم ما اینجا بود، گفت چه شده؟ گفتم خوابی دیدهام که خدا عاقبت مشهد را به خیر بگذراند. گفت: چه خوابی دیدید؟ گفتم:.. خواب دیدم به اینکه تمام مسجد پر از جمعیت است و چیزی از دولت میخواهند، در این وقت یکمرتبه از تمام پشتبامها و اطراف مسجد با شصت تیر به طرف مردم حمله کردند. مردم همه فرار میکردند من به آنها میگفتم کجا فرار میکنید؟ خودم از شبستان جلویی فرار کردم. در میدان مقصوره که رسیدم یک نفر اهل علم مقدس و متدین، سرش را بریدند و من در خواب او را میشناختم.» و تمام این وقایع اتفاق افتاد.
آیت الله حسن شیرازی-امام جمعه مشهد- علت اصلی ماجرای مسجد گوهرشاد را کشف حجاب میداند و عنوان میکند که «در قضیهٔ گوهرشاد مسئلهٔ عمده مسئلهٔ کشف حجاب بود و عمدهٔ آن قضیه همین جهت بود، و الا مسئلهٔ فشار روی روحانیت و برداشتن عمامه و خلع لباس روحانیون و نظام وظیفه مسئلهٔ جزئی بود. علما تصمیم گرفتند قیام کنند و تجمعی داشته باشند در مسجد گوهرشاد و اجتماعی برپا شود. مرحوم حاج آقا حسین قمی چون دید زمینهٔ مسئله کشف حجاب است و میخواهند چنین کاری بکنند خیلی ناراحت شد و رفت تهران و طرف شاه عبدالعظیم منزل کرد. در زمان رضاخان منزلش را محاصره کرده بودند و نمیگذاشتند کسی آمد و شد کند. از این طرف هم در مشهد در مسجد گوهرشاد علما اجتماع کردند و روحانیون و طلاب و گویندگان و مردم آمدند و مسجد که پر از جمعیت شد هیچ، بلکه صحن زیر طاق مقصوره که منبر صاحب الزمان (یک منبر بلندی است) همینطور از پایین تا بالا روحانی نشسته بود و پشت سر هم و به ترتیب صحبت میکردند و مردم را دعوت به این امر میکردند که زیر بار نروید و استقامت کنید و نگذارید که چنان امری تحقق پیدا کند». (همان، صص ۱۱۵)
روحانیون، متحد شده بودند و علیه حاکمیت استبداد قد علم کردند و واقعهٔ گوهرشاد را به عنوان یکی از نقاط مهم تاریخی در مبارزه علیه استبداد در کارنامهٔ روحانیت به ثبت رساندند.
ارسال نظر