-این خاطره از سردار حاج سعید قاسمی را هم برای اولین بار نقل می کنم:

وسط عملیات کربلای پنج چن تا خبرنگار ژاپنی رو که برای گرفتن گزارش از مناطق جنگی اومده بودن به من سپردن که ببرمشون خط مقدم، خودشون بی مقدمه گفتن ما رو ببر نهر جاسم- خط مقدم عملیات و آخرین حد پیشروی رزمندگان در شرق بصره-! 

من از این که اسم نهر جاسم رو بلد بودن یه کمی بهشون شک کردم برای همین با تویوتا بردمشون یه جای دیگه از خط و پیاده شون کردم. اینا نگاهی به دور و برشون انداختن بعد به من گفتن: دیس ایز نات نهر جاسم! 

من دیگه یقین کردم که جاسوسن و بار اولشون نیست که میان منطقه وگرنه از کجا به این خوبی خط رو توجیهن؟ گفتم سوار شین ببرم تون نهر جاسم! اینا سوار شدن منم گازشو گرفتم از بریدگی خاکریز رد کردم افتادم اون طرف خاکریز زیر دید عراقیا، با سرعت می رفتم و خمپاره بود که چپ و راست وانت می خورد زمین! آقا اینا از ترس ... به خودشون، هی می زدن پشت وانت داد می زدن: دیس ایز نهر جاسم!