زمانی که توریستهای غربی در قرن گذشته با دوربینهای عکاسی آویزان بر گردنشان وارد روستاهای دورافتاده کشورهای افریقایی می شدند، جوانان روستایی سیاه پوست برای اینکه به خیال خودشان بشوند «یکی مثل آنها» به فروشگاههای مدرن در شهرها هجوم بردند تا صاحب یکی از آن دوربینهای عکاسی شوند. ولی چون پول کافی برای خرید دوربینهای گران قیمت نداشتند به خرید یک کاور ساده دوربین اکتفاء و آن را 24 ساعته بر گردشان می آویختند، حتی وقتی در مزرعه بیل می زدند! و این رفتار مضحک برای روستانشینان نشانه تشخص بود!

برای ما در قرن 21 اما سکس و روابط باز جنسی نشانگر تشخص و مدرن بودن شده است. بخش زیادی از دخترها و پسرهای ما (شاید به تاسی از موج نو سینما در غرب) فکر می کنند هر چه بیشتر به رختخواب بروند مدرن تر اند و با شل کردن بند شلوار می شوند «یکی مثل آنها». یادداشت حیرت انگیزی از فرنگیس، زنی ایرانی، خواندم در وب سایت «...» درباره «فرهنگ جنسی مردان فرانسوی»!

فرنگیس خانم خودش را اینگونه معرفی می کند: «اول بگذارید اعتراف کنم که به خاطر روحیه تنوع طلبم همیشه دوست پسرهای زیادی داشتم... با پسرهای رنگارنگ به بستر شب تا صبح رفتن، سفرهای کوتاه شبانه به جستجوی شناخت جهان مردانه و همبستری هایی که کمترین و ناچیزترین دلیلش سکس بوده... در این گشت و گذار کمابیش بی پروا و بدون احساس گناهی که فرهنگ تربیت جنسی ایرانی به من آموخته بود طبیعتا به نوعی شناخت در باره بعضی موضوعات رسیدم که می خواهم با شما شریک شوم...»

فرنگیس پس از تاختن به مردان ایرانی به دلیل فاعلیتشان در برابر زنان، در وصف مردان فرانسوی چنین می گوید: «او قادر است ساعتها شما را در کنار نور خفیف شمع و آباژور نوازش عاشقانه دهد و سپس همانند یک دوست معمولی کنارتان با آرامش بخوابد. اگر هم نیازمند رابطه جنسی باشد و شما به دلایلی چون خستگی تمایلی نداشته باشید؛ ازیاد مبرید که واژه ی ساده ی «نه» کلا اورا بی خیال داستان می کند... راستی در ملاقات با مرد فرانسوی جادوی تبسم را حتما گوشه لبهای رژی تان بکارید. این او را دیوانه می کند!»