نگاهی به ریشههای چاپلوسی و تملق در روابط اجتماعی
چه سری، چه دمی، عجب پایی!
اميرکبير اجازه نداد وي ادامه قصيده را بخواند و با او تند برخورد کرد و گفت: کسي که تا ديروز از نگاه تو پناه اسلام بود حالا شده است ظالمي شقي؟!
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- نيره سادات حسيني- حکايت منظوم روباه و کلاغ را که نمايانگر شخصيتهاي متملق و چاپلوس است در کتابهاي درسي خواندهايم. از همان دوران دبستان در قالب هاي مختلفي مانند همين حکايت روباه و کلاغ به ما آموختند که تملق و چاپلوسي، از رذايل اخلاقي است که به هيچ وجه شايسته يک فرد مومن و اخلاق مدار نيست و اصولا بايد گفت يک فرد سالم و متعادل به لحاظ رواني، نه اهل تملق گويي است و نه اهل تملق شنيدن. واقعيت اين است که تملق و چاپلوسي به عنوان بيماري که به پيکر جامعه آسيب مي رساند شناخته مي شود، بيماري که آفت ها و آسيب هاي زيادي در پي دارد. ريشه اين بيماري شخصيتي و فرهنگي هم به نظام تربيتي خانواده و شکل گيري پايه هاي شخصيتي برمي گردد و هم به زيرساخت هاي فرهنگي يک جامعه و متاسفانه بايد بپذيريم در جامعه ما نيز به طور آشکار اين بيماري نماي زشت خود را نشان مي دهد.
در تاريخ هم بسياري از نمونه هاي اين مسئله و ناهنجاري هاي آن به چشم مي خورد. رشد فرهنگ تملق و چاپلوسي به شيوه برخورد و رويارويي فرد يا افرادي بستگي دارد که مورد تملق و چرب زباني قرار مي گيرند. کم نشنيده ايم از پادشاهان و حکامي که به طور آشکار از کساني که به صورت مبالغه آميز و بيمارگونه به مدح و ستايش آن ها مي پرداختند، حمايت هاي بسياري نشان مي دادند.گفته مي شود زماني که اميرکبير به صدر اعظمي رسيد قاآن شاعر دربار بود، اين شاعر پيش از صدارت اميرکبير در وصف «حاج ميرزا آقاسي» که در پست صدراعظمي بود، چنين بيتي سرود: «پناه دولت اسلام حاجي آقاسي/ که همچون دست فلک، خامه اش گهربار است» با انتصاب اميرکبير، قصيده اي طولاني سرود و براي امير خواند تا به اين بيت رسيد:«به جاي ظالمي شقي، نشسته عادلي تقي/ که مومنان متقي کنند افتخارها» معروف است اميرکبير اجازه نداد وي ادامه قصيده را بخواند و با او تند برخورد کرد و گفت: کسي که تا ديروز از نگاه تو پناه اسلام بود حالا شده است ظالمي شقي؟!
همان طور که اشاره شد شيوه برخورد با افراد متملق در ترويج يا از بين رفتن اين فرهنگ مذموم بسيار اثرگذار است.محمدي مدير يکي از بخش هاي درون سازماني دولتي است. وي معتقد است از آن جا که در برخي از سازمان ها گاهي انتصاب ها ممکن است براساس شايسته سالاري صورت نگيرد چنين اخلاقي در برخيها شيوع پيدا مي کند. محمدي مي افزايد: در واقع اگر کسي براساس توانمندي ها، دانش و شايستگي هاي خودش انتخاب شده باشد به چاپلوسي و تملق نيازي ندارد ولي گاهي ممکن است افراد براساس روابط در پست ها و جايگاه ها قرار گيرند که همين افراد براي حفظ جايگاه خود به افراد چاپلوس احتياج دارند.محمدي در پاسخ به اين سوال که چگونه بايد با افراد متملق برخورد کرد مي گويد: اگر در سيستمي اين رويه ترويج شود يک فرد به تنهايي نمي تواند آن را از بين ببرد ولي در مجموعه مديريت خودم چنين فردي وجود داشت که نسبت به تملق هاي او بي اعتنايي و بي توجهي نشان دادم و او هم فهميد با اين رويه و شيوه به جايي نمي رسد و مجبور شد در برخورد با من اين کار را انجام ندهد.
حسين زاده کارشناس علوم اجتماعي معتقد است بيش از آن که فرد متملق در بروز اين رفتار مقصر باشد، فردي که مورد تملق واقع مي شود مقصر است که زمينه و فرصت اين کار را براي فرد متملق فراهم مي کند تا ديگران اين کار را انجام دهند. وي علت اين امر را هواي نفس مي داند که دوست دارد ديگران از او تعريف و تمجيد کنند.نظر حسين زاده درباره وجود اين فرهنگ در برخي اداره ها و سازمان ها اين است که متاسفانه برخي مديران با وضع قوانين دست و پاگير و گاهي سختگيرانه و همچنين دخالت دادن حب و بغض هاي شخصي زمينه اين کار را فراهم مي کنند.
احمدپور به عنوان يک کارشناس حوزه فرهنگي نبود امنيت شغلي را عامل جدي در شکل گيري اين رفتارها در سازمانها بيان مي کند و مي گويد: تا مشکل بيکاري و اشتغال حل نشود اين فرهنگ در جامعه وجود خواهد داشت. از سوي ديگر گاهي افراد براساس شايستگي هاي شان در عزل و انتصاب ها ارزيابي نمي شوند و يک نظام و سازماندهي درستي وجود ندارد.وي ادامه مي دهد: روي کاغذ ساختارها و شرح وظايف و شرايط احراز پست ها نوشته مي شود ولي در برخي سازمان ها به آن ها عمل نمي شود.احمدپور به زيرساخت هاي فرهنگي هم اشاره مي کند و مي گويد: شرقي ها با تعارف زندگي مي کنند و اغلب توان «نه گفتن» ندارند و مجموعه اين عوامل باعث بروز چاپلوسي مي شود.صحبت اين افراد را که مي شنوم، مي توانم درک کنم که حرف هايشان بسيار واقعي است چون بارها از نزديک شاهد اين گونه برخوردها و رفتارها بوده ام و متاسفانه گاهي مديران خود عامل و مروج اين فرهنگ ناپسند هستند؛ براي مثال گاهي برخي افراد را آن قدر مورد توجه قرار مي دهيم که ديگر امکان هرگونه انتقاد و نقد از آن ها را مسدود مي کنيم.عباس کيوان لو، کارشناس ارشد روان شناسي در تحليل اين روحيه در برخي افراد مي گويد: اصل تعريف و تمجيد از ديگران، نه تنها ويژگي بدي نيست که اگر افراد ويژگي هاي مثبت ديگران را ببينند و آن ها را برجسته کنند، بسيار خوب است و افراد مثبت انديش و خوشبين داراي اين ويژگي هستند. وي ادامه مي دهد: تملق معطوف به هدف و يک رفتار تقويت شده است.گاهي در کودکي، تملق گويي تقويت مي شود و در شخصيت فرد مي ماند ممکن است فرد اين رفتار را بر حسب اتفاق و يا با الگوگيري يعني مشاهده در رفتار ديگران آموخته باشد.
کيوان لو يادآور مي شود: افرادي متملق مي شوند که در درجه اول با احساساتشان صريح روبه رو نمي شوند يعني ترجيح مي دهند ويژگي خوب ديگران را به زبان بياورند حتي اگر واقعا اين طور نباشد. معمولا افراد منفعل- پرخاشگر بيشتر اين رفتار را نشان مي دهند، يعني کساني که خشم خود را منفعلانه بروز مي دهند و در رفتار خود قاطع نيستند. معمولا افراد قاطع متملق نيستند.شخصيت هاي منفعل، اعتماد به نفس ندارند و از عزت نفس کافي برخوردار نيستند و به چاپلوسي گرايش دارند و کارهايشان را با تملق پيش مي برند اين روانشناس با اشاره به افراد «ضداجتماع» تصريح مي کند: اين گونه افراد نيز مي خواهند به هر قيمتي شده است به منافع و اهداف خود برسند، حتي اگر لازم باشد ديگران را پل رسيدن به اهداف خود کنند، آن ها به خاطر پايمال کردن ديگران احساس عذاب وجدان ندارند و اگر احساس کنند تملق و چاپلوسي آن ها را به هدفشان مي رساند حتما اين کار را مي کنند.
وي با بيان اين که متملق و تملق شونده از ناسالم بودن اين رفتار آگاه هستند مي گويد: متملق شونده نگران پايان اين ماجراست چون مي داند مورد چرب زباني قرار گرفته و تملق کننده هم منتظر رسيدن به هدف خودش است.کيوان لو به ويژگي ذاتي افراد اشاره مي کند که دوست دارند مورد تعريف و تمجيد قرار بگيرند و ادامه مي دهد: اين رابطه بيمار- بيمار است. فردي که اعتماد به نفس ندارد، دوست دارد ديگران از او تعريف کنند، از سويي تملق جلوي بروز خشم فرد مورد تملق را مي گيرد.اين متخصص به موضوع مهم ديگري هم اشاره مي کند: اين چاپلوسي ها به اين معنا نيست که فرد متملق هيچ گاه ناراحت نمي شود بلکه اين افراد اگر فرصتي بيابند از اين کار دست برمي دارند و در جايي ديگر و به شيوه اي ديگر خشم خود را بروز مي دهند.از کيوان لو درباره عوامل تشديدکننده اين رفتار مي پرسيم و وي بر «الگوگيري» تاکيد مي کند: وقتي افراد جامعه مي بينند ديگران با تملق به اهدافشان مي رسند، آن ها هم ياد مي گيرند.
وي در پاسخ به اين سوال که راه حل و شيوه برخورد مناسب چيست؟ مي گويد: «کساني که در جايگاه هاي مديريتي قرار مي گيرند بايد از عزت نفس کافي برخوردار باشند و از سوي ديگر بايد بپذيريم وقتي فقط از سوي ديگران مورد تعريف قرار مي گيريم و ايرادها و عيب هايمان را ندانيم به سوي بيراهه حرکت مي کنيم. افراد متملق اجازه نمي دهند فرد مورد تملق به عيوب خود آگاه شود و آن ها را رفع کند. افرادي که در جايگاه هاي مختلف قرار مي گيرند بايد بدانند هميشه کاستي ها و ضعف هايي وجود دارد و کساني که اين کاستي ها را بيان مي کنند همواره قابل اعتمادتر هستند، البته منظورمان افراد منفي باف و بدبين نيست.»
ياد سخنان اميرالمومنين، علي(ع) مي افتم که در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه نه تنها مردم را از مدح و ستايش مديران جامعه باز مي دارد، بلکه آنان را ترغيب مي کند که انتقاد کنند و آن چه را حق مي بينند آزادانه مطرح سازند و مسائلي که براي اصلاح امور به نظر آنان مي رسد گوشزد کنند تا در حکمراني خطايي رخ ندهد.و البته اين باور را هم داريم که مديريتي علي وار منتقداني سالم و متعادل به بار مي آورد. همه به فکر اصلاح خويشتن باشيم.
ارسال نظر