اگر وبلاگ خوان و وبلاگ نویس هستید باید این وبلاگ را بشناسید... وبلاگی با قلمی منحصر به فرد...

این وبلاگ همان وبلاگی است که آن روزها یعنی روزهای فتنه وقتی افسران جنگ نرم هنوز سرباز بودند و درجه افسری نگرفته بودند، او درجه افسری داشت. به جرات می‌شود گفت جزء محدود وبلاگ هایی بود که به تنهایی از چندین وبلاگ نویس حرفه ای منحرف و ضد انقلاب بر می آمد وبه تنهایی هم پاسخگو بود، هم تحلیل می کرد و هم در موضع هجوم در سنگر دشمن. به قولی امروزی ها لج درآور بود و کفر معاندین به نظام را در عرصه فضای مجازی در می آورد.

عده ای فکر می کردند، او یک فرد متمکنِ پولدار و مرفه هست که حسابی از سوی دولت و نهاد های ذی ربط حمایت مالی و سیاسی می شود.  این در حالی بود که نویسنده این وبلاگ، بهترین پیشنهادات کاری و مالی را قبول نمی‌کرد و دست رد به سینه آن ها می زد و زندگی در خانه استیجاری زیر زمین های قم را ترجیح می داد.  شاید اگر من و تو بودیم حداقل به یکی از ده ها پیشنهادات عالی مطرح شده را قبول می کردیم... اما او قبول نکرد.

به وقتش از احمدی نژاد حمایت جانانه کرد ولی وقتی که احمدی نژاد را از خط اصیل ولایت پذیری منحرف دید با جرات تمام توبه نامه نوشت و نقدهای تند و تیز ولی منصفانه بر علیه اشتباهات وی و دولتش را شروع کرد .

اگر آهستانی باشی و تحلیل های آن زمانش را خوانده باشی حتما می دانی چقدر منطبق برفرمایشات رهبر انقلاب بود و هنوز هم...

خود من قبل از دیدن نویسنده آهستان شناختی از او نداشتم و فقط به نوشته های او علاقه مند بودم تاروزی که حاجی +مصطفا -  من را به خانه اش دعوت کرد و قتی من را رودر روی  دو نفر دیگر از مهمان هایش قرار داد، پرسید: سید، فکر می‌کنی آهستان کدامشان هست؟  من بی درنگ جواب دادم ایشان، چون هم قیافه ای جدی تر و رفتارمحکم تر داشت و هم ظاهرش به نوشته هاش می خورد، در حالی که این بنده خدا که خیلی چهره مظلوم و فوق العاده ساده و بی آلایشی داشت، نویسنده آهستان بود و من اشتباه کردم. بماند که بعدا فامیل از آب درآمدیم :)

گذشت و گذشت تا انتخابات 92 که او خود را بدون تارف قالیبافی معرفی کرد و برای او نوشت و عقیده اش این بود که قالیباف اصلح است. ناگفته نماند قلمش تند شد چون یک دفعه خود را در مقابل کسانی دید که تا دیروز با او دوست بودند ولی امروز علنا زیر نوشته هایش بد و بیراه می گویند و به جای اینکه به قلم تند او مواضع تند بگیرند از الفاظ دیگری استفاده می کنند و او  را متهم به بعضی از مسایل می کنند.

نویسنده آهستان هم یک ظرفیتی داشت وقتی از نزدیک ترین دوستان خود متهم می شد که از قالیباف پول گرفته و می نویسد در حالی که او و خانواده اش در مسکن نیمه تمام و بدون برق، گاز و تلفن در بدترین شرایط زندگی می کردند، ناراحت می شد و ...

او حتی ریالی به خاطر نوشته هایش نگرفت و حتی امتیازی... در حالی که بعضی از منتقدینش هم پول می گرفتند و هم امتیاز که خودشان بهتر می دانند.

البته به نظر من او هم بعضی از جاها تندی کرد، خاصیت قلمش تند بود و می توانست بعضی از ملاحظات را داشته باشد و این نقد به او وارد است.

او هنوز قلمش در خدمت انقلاب است و خواهد ماند و هنوز هم در همان خانه نیمه تمام زندگی می کند.

شک ندارم وقتی او برگردد و نوشته های مرا ببیند ناراحت خواهد شد ولی وظیفه خودم دانستم در نبودش این چند سطر را بنویسم.

امید حسینی  امروز عمل سنگین و حساسی داشت و تا چند لحظه قبل که خبر گرفتم حالش بهتر است و به هوش آمده است...

برای همه مریض ها و ایشان دعا و یک حمد شفا قرائت کنیم...

بسم الله...