زندگی کارتنی فرمانروایان شب!
پیرمرد از همسایه «کارتن به کارتن» چند شب گذشتهاش در باغ فردوس میگوید که نتوانست تا صبح دوام بیاورد و از سوز سرما یخ زد… از وضعیت بهداشتی نامناسب گرمخانهها گلهمند است و از شپشی که از سر و کول آنها بالا میرود.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، هوای این شب های تهران آنقدر سرد هست که بتوان در خلوتی نیمه شب های پایتخت، پیرمرد و چند جوان سیاه پوشی را که از سوز سرمای بهمن ماه، پتویی نازک و کبره بسته را دور خودشان پیچیده اند و سر و صورتشان را زیر کلاه پشمی و چفیه ای رنگ و رو رفته پوشانده اند، تنها فرمانروایان نیمه شب های خلوت خیابان های پایتخت نامید؛ فرمانروایانی که شب ها در قلمروی تاریک و سردشان تکیه بر تخت های کارتنی خود زده اند و در ضیافت شبانه به تماشای رقص لرز سایه های وهمناک خود در پس نور کم فروغ آتش دل خوشند؛ سایه هایی که رقص شبانه شان را مدیون تن لرزه فرمانروایانی هستند که از سوز سرما مجبورند هر لحظه بر تخت کارتنی خود پهلو به پهلو شوند؛ فرمانروایانی که حکومتشان تنها در پس حباب شیشه ای پایپ و انعکاس زرورق ممکن است؛ حکومتی که تخت و تاج و شنل حاکمانش، کارتن، کلاه پشمی و تکیه پتویی کبره بسته است…
سکانس اول: نیمه شب یکی از شب های زمستان ۹۲ خیابان مولوی
ساعت از نیمه شب گذشته و سر صحبت با پیرمردی که به حفاظ فلزی ورودی یکی از بانک ها تکیه داده و از سوز سرما دور خودش چنباتمه زده باز می شود. از روزگار گلایه دارد که سر « پیری و کوری» ۵ سال است او را کارتن خواب خیابان های محله اجدادیش کرده… بساطش را درست زیر بنر تبلیغاتی « فرصت استثنایی سرمایه گذاری با سپرده ناب» بانک… پهن کرده و از همسایه « کارتن به کارتن» چند شب گذشته اش در باغ فردوس می گوید که نتوانست تا صبح دوام بیاورد و از سوز سرما یخ زد… او که دل پری دارد سفره دلش را باز می کند و از تعداد و ظرفیت بسیار کم گرمخانه ها می گوید. از شب گذشته می گوید که به چند گرمخانه سر زده و هیچ گرمخانه ای او را پذیرش نکرده و شب را تا صبح با ۳۰ نفر دیگر در ون شهرداری گذرانده است. از « جولان شپش» در گرمخانه ها می نالد و این که ترجیح می دهد شب را تا صبح در سرما بماند ولی شپش به جانش نیافتد و انواع امراض مختلف را نگیرد! می گوید در این شب های سرد که آمار پذیرش در گرمخانه ها زیاد است تعداد پتو کافی نیست و به هر ۳ نفر یک پتو می دهند.
پیرمرد که بین دیگر کارتن خواب ها به « سید» معروف است پکی به سیگارش می زند و در بین حرف هایش مدام از نیامدن سرویس های گرمخانه در چند شب اخیر گلایه می کند. به قول خودش « سربسته» از شگردشان برای زنده ماندن در سوز سرما تعریف می کند و می گوید: این خط « بی آر تی» پناهگاه ما در این شب های سرد شده… از شب هایی می گوید که برای در امان ماندن از سرمای غیرقابل تحمل آن، سوار اتوبوس های « بی آر تی» خط خاوران آزادی می شوند و تا صبح از سر خط تا ته خط می روند و بالعکس و این مسیر ۴۰ دقیقه ای را دوباره برمی گردند تا هم از سرما نجات پیدا کنند و هم ساعتی در گرما بخوابند… !
کمی آنسوتر سراغ جوان ۳۵ ساله ای که در کنار کپه آتش کوچکی نشسته و به گقته خودش ۱۱ سال است که کارتن خواب خیابان های شهر است از سپری کردن شب در سرمای زمستان می گوید از درگیر شدن یک پیرمرد در گرمخانه تهرانپارس آن هم تنها بدلیل درخواست یک لیوان چای اضافه! از اینکه « شپش» سراپای گرمخانه های را پوشانده و او حاضر است سوز سرمای بهمن ماه را به جان بخرد ولی « شپش» به جانش نیافتد… از آب سرد حمام ها و وضعیت بهداشتی نامناسب آنجا می گوید و از اینکه « شپش» باعث تشدید عفونت پاهایش شده… دلش آنقدر پر است که حاضر به التماس برای بهتر شدن وضعیت گرمخانه ها است و خلاصه حرف هایش اینست که او و امثال او به دلیل کارتن خوابی و اعتیادشان توسط خیلی ها آدم حساب نمی شوند. او که از این همه سال در به دری خسته است می گوید: در این شب ها که چهار ستون بدن آدم از سوز سرما می لرزد نه گرمخانه می توانیم برویم و نه در خیابان می توانیم بمانیم.
اما پسر بچه ۱۷ ساله ای که ۳ سال است آواره خیابان های شهر تهران شده نظر دیگری دارد. او که اهل زاهدان است از برخورد کارکنان گرمخانه ها راضی است و می گوید: تنها بعضی از خدمتگزاران گرمخانه ها بد برخورد می کنند و بقیه کارکنان برخورد خوبی با آن ها دارند. او که کلاه پشمی اش را تا روی چشمانش پایین کشیده، مدام به پایپ بلوری اش پک می زند و می گوید: مصرف اصلی من و اکثر کارتن خواب های این محدوده، هروئین است ولی شب ها برای اینکه خوابمان نبرد شیشه هم مصرف می کنیم. شیشه مصرف می کنیم چون اگر در این سرما بخوابیم یا یخ می زنیم یا دزدها لختمان می کنند و دار و ندارمان را می برند… !
خلاصه اینجا ایرانی کوچک است؛ از کرمانشاهی و شمالی و بلوچ تا مشهدی، خوزستانی، عرب و حتی تهرانی در این خیابان ها یافت می شود؛ حاکمانی سیاه، که هریک در گوشه ای از خیابان بساط حکومت کارتنی خود را پهن کرده و در قلمرویی که بزرگی اش به اندازه وسعت تخت های کارتنی شان است، جولان می دهند. جوان ۳۱ ساله اهوازی که روی پله های بانک ملت جاگیر شده با صدایی گرفته از ۷ سال دوری از زن و ۲ دخترش می گوید از دومین دخترش که تنها ۱ بار او را دیده و امروز ۷ ساله شده… از وضعیت گرمخانه ها می پرسم و می گوید: به نظر شما اگر وضعیت گرمخانه ها خوب بود من اینجا بودم؟ !
سکانس دوم: کوچه منتهی به گرمخانه خاوران، ساعت قبل از نیمه شب
از پیچ کوچه ای که انتهایش به گرمخانه ای معروف به مشیریه یا خاوران می رسد می گذریم و سر صحبت را با پیرمردی باز می کنیم که اواسط شب در گوشه کوچه بساطش را پهن کرده و تمام تلاشش را متمرکز آخرین لحظات نشئگی شبانه خود کرده؛ پیرمرد تمام هوش و حواسش را جمع کرده تا با یک دست فندک را زیر زرورق خوب بچرخاند و با دست دیگر لوله فلزی را درست روی دود سفید هروئین لغزان روی زرورق بگیرد تا مبادا ذره ای از آن از کَفَش برود؛ در حین مصرف، از کسب و کار گذشته و مقایسه دورانی که در همان محله مشیریه، صاحب دو خانه بود و این شب ها مهمان گرمخانه های شهر شده می گوید. از این که با وجود « شپش» در گرمخانه مجبور است برای در امان ماندن از سوز سرما به گرمخانه بیاید. او حتی برای نمونه چند شپش از لباس هایش در می آورد و نشان می دهد و می گوید: هر چند روز یکبار علی رغم سرد بودن آب گرمخانه حمام می رود و تمام لباس هایش را هم عوض می کند ولی دوباره وقتی پایش را به گرمخانه می گذارد روز از نو شرو ع می شود و جولان شپش ها در بدنش از نو… از غذای گرمخانه راضی است و با خنده ای نمکی تنها گله مندی ساکنان گرمخانه ها را مزه ترش سوپ آنجا می داند!
مرد جوانی که در هر جمله اش چندین بار گریزی به گواهینامه پایه ۱ و کامیونی که سال ها روی آن کار می کرده می زند، از نظافت و وضعیت بهداشتی گرمخانه ها گلایه دارد. آنقدر کم حرف و خجالتی است که از لا به لای حرف هایش تنها می توان فهمید که ۲ سال است مهمان این گرمخانه است و تنها مشکلش در این سال ها وضعیت نامناسب حمام و پزشک در این گرمخانه است…
سکانس سوم: حاشیه بزرگراه آزادگان ساعت بعد از نیمه شب
وارد بیغوله های تاریک اطراف بزرگراه آزادگان و کوره پز خانه ها که می شوی درست زیر خط افق جایی که چراغ های شهر سوسو می زنند تعداد زیادی از کارتن خواب های این شهر شب را می بینی که یا در پس دیوارهای نیمه خراب و یا در اطراف دیواره های بلند دودکش های کوره پز خانه ها پناه گرفته اند و هر چند نفر دور گُله ای از آتش حلقه زده اند.
از مرد جوانی که در کنار آتش ایستاده دلیل کارتن خوابی اش در این شب های سرد را با وجود گرم خانه ها می پرسم و او در جواب می گوید: پیش از این چند بار به این گرمخانه ها رفته ام ولی باید قبل از ساعت ۹ بروی تا پذیرشت کنند و کار ضایعات هم از ساعت ۹ شب شروع می شود و عملا برای ما ضایعات جمع کن ها قابل استفاده نیست. چون اگر یک شب نتوانی کاسبی کنی و ضایعاتی جمع کنی، مجبوری روز بعد را گشنه و بدون پول سرکنی.
پسر جوان دیگری هم که کمی آنسوتر نشسته بود از ترس معتادان برای مراجعه به این گرمخانه ها می گوید؛ از این که مبادا صبح روز بهد آن ها را به کمپ های اجباری ببرند…
سکانس چهارم: « شپش» برنده دعوای میان استانداری، شهرداری و ستاد مبارزه با مواد مخدر
احداث گرمخانه در تمامی کشورهای جهان به عنوان یکی از سیاست های کنترل این موضوع در نظر گرفته شده است. در تهران این مسأله از سال ۸۲ بیشتر مورد توجه قرار گرفت؛ زمانی که به دلیل وجود سرمای شدید و بی توجهی نسبت به عواقب آن، ۱۸ نفر در سطح شهر تهران جان سپردند و این موضوع در رسانه ها سر و صدای زیادی به پا کرد.
پس از آن شهرداری تهران برای کنترل بیشتر این مسأله، اقدام به احداث فضاهایی کرد که نخستین نمونه های آن فضاهای چادر مانندی بودند و بعد کم کم گرمخانه ها احداث شدند. این گرمخانه ها نیز عمدتاً سوله های ورزشی بودند که برای نگهداری افراد بی خانمان تغییر کاربری یافتند.
طبق آئین نامه های مصوب، گرمخانه ها به محلی اطلاق می شوند که امکان استقرار افراد درمانده، معلولین جسمی، بیماران روانی سرگردان، افراد مجهول الهویه و سالمندان بی خانمان را فراهم می کنند. همچنین استحمام، معاینات پزشکی، مشاوره و مددکاری، امکان اسکان شبانه، تغذیه و پذیرایی و انجام فعالیت های فرهنگی و مذهبی از جمله خدماتی است که برای این اماکن درنظر گرفته شده است.
همچنین پاک کردن چهره شهر از وجود آسیب دیدگان اجتماعی، مهار کاهش و کنترل آسیب دیدگان اجتماعی شهر تهران در جهت تحقق شهر سالم، ریشه یابی علل زمینه ها وبسترهای آسیب های اجتماعی و در آخر حمایت و توانمندسازی آسیب دیدگان و خانواده های در معرض آسیب از جمله اهداف احداث این اماکن بوده است.
اما فعالیت امروز گرمخانه ها یا مددسراها پس از گذشت یک دهه از فعالیتشان گرچه توانسته تا حدی زیادی بار مشکلات قشر آسیب پذیر و بی خانمان شهر را بر دوش کشد ولی شرایط نامناسب بهداشتی، ضعف در قرنطینه سازی مراجعان و کمبود فضا در کنار امکان انتقال بیماری های مسری در فصل سرد سال که میزان مراجعه به این مراکز را افزایش می دهد می تواند مشکلاتی را برای این افراد بوجود آورد.
به گفته رضا جهانگیری فر معاون امور اجتماعی سازمان رفاه شهرداری تهران ظرفیت مراکز مددسراهای فرامنطقه ای بیش از ۶۰۰ نفر و ۱۰ گرمخانه های اضطراری پایتخت نیز جمعاٌ پذیرای بیش از ۱۲۰۰ نفر است که معمولا این مراکز از ظرفیت موجود هم بیشتر پر می شوند.
او می گوید: در زمستان ها تعداد مراجعین به این مراکز بسیار بیشتر از دیگر فصول سال است و ما در برخی شب های زمستان پذیرای بیش از ۳۰۰۰ نفر نیز بوده ایم. به عنوان مثال در مرکز خاوران که ظرفیت ۳۳۰ نفر را داراست، در برخی شب ها مجبور به پذیرش ۱۱۰۰ نفر نیز شده ایم و قطعا امکانات این مراکز جوابگوی این حجم از مراجعه کنندگان نیست.
معاون امور اجتماعی سازمان رفاه شهرداری تهران: ۷۰ درصد از مراجعان گرمخانه، معتادان متجاهرند
جهانگیری فر با اذعان به مشکلات بهداشتی و نظافتی موجود در گرمخانه های پایتخت، معتقد است: بیش از ۷۰ درصد مراجعه کنندگان به گرمخانه های پایتخت، معتادان متجاهری هستند که طبق ماده ۱۶ قانون مبارزه با مواد مخدر می بایست به اردوگاه های اجباری ستاد مبارزه با مواد مخدر و استانداری ارجاع شوند که متاسفانه با بسته شدن مرکز شفق به عنوان تنها مرکز اجباری پایتخت و ظرفیت بسیار پایین مرکز اخوان ملارد، عملا این افراد به گرمخانه های شهر سرازیر شده اند.
وی تاکید دارد: در شب های اخیر ما با توجه به سرمای هوا و با وجود تعداد مراجعان بیش از ظرفیت، درهای گرمخانه ها را به روی هیچ کس نبستیم و حتی مامورانمان را نیز موظف کردیم که به صورت اجباری بی خانمان های شهر را به این مراکز منتقل کنند.
معاون امور اجتماعی سازمان رفاه شهرداری تهران می گوید: با توجه به اینکه پذیرش بیش از اندازه این مراجعان مشکلات بهداشتی را برای گرمخانه های پایتخت به وجود آورده ولی ما سعی کردیم با اضافه کردن پتو، سم پاشی های زودهنگام، در دسترس تر کردن مواد بهداشتی و حتی تعبیه سرویس های بهداشتی پرتابل، از مشکلات گرمخانه ها در فصول سرد سال بکاهیم.
جهانگیری فر با انتقاد از مسئولین ستاد مبارزه با مواد مخدر و استانداری تهران، مشکلات موجود را ناشی از عدم هماهنگی میان دستگاه های مختلفی همچون ستاد مبارزه با مواد مخدر و استانداری تهران می داند و عنوان می کند: متاسفانه مسئولین در پاسخ به مکاتبات ما مبنی بر در اختیار قرار دادن امکانات برای معتادان بی خانمان مشمول ماده ۱۶ عنوان کرده اند که شهرداری به دلیل بی خانمان بودن این افراد موظف به رسیدگی و اسکان آن ها است. لذا استانداری تهران و ستاد هماهنگی آسیب های اجتماعی باید در این باره پاسخگو باشند و ما از این دستگاه ها و مسئولین آن مطالبه داریم.
ارسال نظر