یزید چگونه کشته شد؟
۱۴ ربیع الاول سالروز به درک واصل شدن یزید بن معاویه است.
به گزارش پارس به نقل از عقیق، یزید ، مجرم اصلی در فاجعه خونبار کربلا بود، تنها سه سال پس از این فاجعه در ۳۸ سالگی با ننگ آمیزترین مرگ ها از دنیا رفت و با مرگش، حکومت ننگین خاندان ابوسفیان نیز پایان یافت.
تاریخ اسلام از قاتلان امام حسین (ع) به عنوان شقی ترین و بی رحم ترین افراد یاد می کند. افرادی که به طمع درهم و دینار و در بالاترین حالت، حکومت ری و قبای حکمرانی بر گروه مردمان، خون فرزند رسول گرامی اسلام (ص) را که به خون خدا « ثارالله» تعبیر شده است، ریختند.
« مَیسون » ، مادر یزید (دختر بجدل کلبی) ، زنى ناشایست بود که طبق گواهى بسیارى از منابع تاریخى از راه نامشروع یزید را (در سال ۲۵ یا ۲۶ هجری، متولد شد و در ۱۴ یا ۱۵ ربیع الاول سال ۶۴ هجری به هلاکت رسید) به دنیا آورد؛
گرچه معروف آن است که معاویه پدر یزید است. پس از آن که معاویه از میسون جدا شد و یزید را به طایفه میسون فرستاد، افزون بر اخلاق ظاهرى بادیه نشین و صحراگزینى، در یزید خصوصیاتی چون علاقه به شکار، اسب سوارى، تربیت حیوانات و بازى با سگ و میمون، شراب خوارى، رقص، سگ بازى و خوش گذرانى جزء طبیعت وجودى وى در آمد.
علاقه چشم گیر یزید به شعر و شعرسرایى و توصیف مى، مى گسارى و معشوقه در اشعار او بیانگر روحیه اى به دور از سیاست و حکومت است. او از شجاعت، دلاورى و رزم هاى مشهور قبیله اى بهره اى نداشت و از ویژگى هاى گذشتگان خود همچون « عتبه» و « ولید» و یا عموى خود « شیبه» به کلّى دور بود؛ اما از نظر عیّاشى، خوش گذرانى، لهو و لعب شیفتگى خاصّى از خود نشان مى داد.
علامه حلی در صفحه ۹۵ از « منهاج الکرامه» درباره یزید اینگونه می نویسد:
« مردم در دریاى خون شناور بودند به طوری که خون به قبر رسول خدا (ص) رسیده، روضه و مسجد پر از خون شده بود. بعد از آن به دستور یزید در شهر مکّه منجنیق ها نصب کرده کعبه را آتش زده و ویران کردند.
در کتاب « الفتوح» درباره رفتار سپاه یزید با مردم مدینه و یورششان به مکه به فرماندهی حُصین بن نُمَیر و سنگباران کردن کعبه با منجنیق، آمده است.
در حالى که رسول خدا فرموده بود:
« قاتل حسین در تابوتى از آتش بوده و نصف عذاب اهل دنیا را مى چشد، به طوری که دست و پایش را به زنجیرهاى آهنین بسته او را با سر میان آتش می افکنند»
در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:
روایت اول - سیدبن طاووس در لهوف می گوید:
یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند. یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام می کنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی (علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا. اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می گرفت و یزید را بر زمین می کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
روایت دوم - شیخ صدوق میفرماید: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل آنکه قیر مالیده باشند. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند.
روایت سوم - هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل می کند که گفت: یزید مست کرد و بلند شد که بر قصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.
بلاذری در انساب الاشراف می نویسد: پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [احتمالا زهره اش] پاره گردید.
روایت چهارم - در" الکامل فی التاریخ" آمده است: یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پاره سنگی که از منجنیقی پرتاب شده بود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماری ای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.
همچنین گزارش شده که صورت او پس از مرگ، همچون قیر، سیاه شد و با ظاهری چون باطنش به عالم آخرت منتقل شد.
گفتنی است که عباسیان، در سال های نخست حکومتشان، قبرهای یزید، معاویه و عبدالملک بن مروان را نبش کردند و استخوان های باقی مانده آنان را آتش زدند
ارسال نظر