چگونه امام رضا (ع) را به شهادت رساندند؟
پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: (در آینده پارهاى از تن من در دیار خراسان به خاک سپرده مى شود، هر مؤمنى که او را زیارت کند، خداوند عزّ و جلّ بهشت را بر وى واجب و آتش را بر بدنش حرام مى کند.
به گزارش پارس ، درخشش هاى امام در انظار مردم باعث شد مأمون خفّاش صفت در برابر این خورشید درخشان تاب نیاورد و نقشه ترور امام را عملى سازد، این نقشه زمانى به مرحله اجرا نهاده شد که انقلاب هاى علویان در گوشه و کنار کشور اسلامى سرکوب شده و فروکش کرده بود، به علاوه رابطه مأمون با خاندان عباسى نیز بهبود یافته بود و مأمون قصد داشت به بغداد باز گردد و شیوه نیاکان خود را در پیش بگیرد، اما نیک مى دانست که عباسیان از دو نفر کینه شدیدى دارند، یکى از آنها فضل بن سهل ذو الریاستین بود که عباسیان او را در نقشه قتل امین و ولایتعهدى امام رضا (ع) دخیل مى دانستند و شخص دیگر امام رضا (ع) بود که خاندان عباسى به هیچ وجه تاب تحمّل آن حضرت را نداشتند، لذا مأمون تصمیم گرفت این دو نفر را از میان بردارد تا بدین وسیله خود را به خاندان خویش نزدیک ساخته و از حمایت آنان بهره مند شود.
چنانچه در تاریخ ثبت شده است، مأمون به اجبار فضل بن سهل و امام رضا (ع) را همراه خود به سمت بغداد برد، در یکى از منازل میان راه فضل را به حمام فرستاد و عدّه اى با شمشیر بر او وارد شدند، و وى را به قتل رساندند و بعد هم مأمون ادّعا کرد که قاتلان او را مجازات نموده و در باره او خونخواهى خواهد کرد.
حالا فقط امام رضا (ع) باقى مانده بود، مطابق روایت شیخ مفید، امام رضا (ع) به علّت زهر کمى که در غذایشان ریخته بودند بیمار شده بود، سپس مأمون به عیادت ایشان رفت و گفت: چاره بیمارى شما آب انار است در حالى که آب انار را قبلا به زهرى مهلک آلوده بود بعد آن آب انار را به دست خویش به امام رضا (ع) نوشانید.
ابا صلت هروى مى گوید: به نزد امام رفتم در حالى که پیش از من مأمون از حضور امام بیرون آمده بود، امام را رنگ پریده و نالان دیدم، آنگاه به من فرمود: (اى ابا صلت، کار خود را کردند) و سپس به حمد و ستایش پروردگار مشغول شد.
از محمّد بن جهم روایت شده: امام رضا (ع) بسیار انگور دوست مى داشت، پس مأمون مقدارى انگور تهیّه کرد و در بیخ دانه هاى آن سوزنهاى زهر آلود فرو کرد و چند روز بعد سوزنها را بیرون آورد و انگور را به نزد امام بردند و امام از آن انگور تناول کرد و همان امر باعث شهادت آن حضرت شد.
پس از وفات امام رضا (ع) مأمون یک شبانه روز مرگ او را مخفى داشت، آنگاه به دنبال بعضى از علویان فرستاد و در حضور آنها اظهار تألم و ناراحتى کرد و گریست و جسد سالم امام رضا (ع) را به آنها نشان داد تا بدانند، مأمون آن حضرت را به قتل نرسانده است!
هرثمه نقل مى کند: نیمه شب امام مرا خواست تا به حضور او بروم، وقتى به خدمت امام (ع) رسیدم، فرمود: مأمون تصمیم دارد مرا مسموم سازد، آگاه باش که بعد از شهادتم، او مى خواهد مرا غسل دهد و در پشت قبر هارون دفن کند، به او بگو دست نگهدارد تا فرزندم از مدینه بیاید و مرا غسل دهد و بر من نماز خواند، چون امام را فقط امام مى تواند غسل داده و بر او نماز بخواند، آنگاه به مأمون بگو جلوى قبر
پدرش را بشکافد، قبرى آماده آشکار خواهد شد که باید مرا آنجا دفن کنید.
همان طور که امام (ع) فرموده بود واقع شد و امام غریبانه در دیار طوس در قریه سناباد به خاک سپرده شد، آن محل اکنون مشهد الرّضا و قبله عاشقان اهل بیت و دوستداران ائمه علیهم السلام است و پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: در آینده پاره اى از تن من در دیار خراسان به خاک سپرده مى شود، هر مؤمنى که او را زیارت کند، خداوند عزّ و جلّ بهشت را بر وى واجب و آتش را بر بدنش حرام مى کند.
بدین سان آن گوهر تابناک و پاره تن رسول اللَّه (ص) مظلومانه به شهادت رسید، درود خدا بر او و پدران و فرزندان اطهرش باد.
منبع: قصص الأنبیاء (قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبیاء جزائرى) ، ص ۸۱۵تا۸۱۷.
ارسال نظر