آیا سعد و نحس ایّام وجود دارد/
راهکار رفع نحوست ایام
آیت الله مظاهری درباره سعد و نحس ایام گفت: به فرض که روزها و زمانهای نحسی وجود داشته باشد، باید بدانیم که به واسطۀ توسّل به قرآن کریم و خواندن قرآن، توسّل به اهل بیت (ع) و به واسطه صدقات، خیرات و انفاقات و استغفار و استعاذه، نحوست از بین خواهد رفت.
به گزارش پارس به نقل از مهر، با توجه به فرا رسیدن ماه صفر، آیت الله مظاهری در این جلسه درس اخلاق خود قدری راجع به نحوست و مبارکی ایّام صحبت کرده است که در پی می آید.
سعد و نحس ایّام
قضیّه نحوست برخی ایّام و ساعات، از نظر شرعی، قضیّه مشهوری است و انکار اصل قضیّه مشکل است. از نظر عقلی هم برهان قاطع برای انکار آن نداریم، چنان که اثبات آن نیز دلیل عقلی قوی ندارد.
آن دسته که قائل به وجود ایّام نحس بوده اند، برای اثبات این مطلب به قرآن کریم تمسّک کرده اند که می فرماید:
« فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی أَیَّامٍ نَحِساتٍ» [۱]
« إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» [۲]
و همچنین به آیاتی برای سعد ایّام تمسّک کرده اند: « إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» [۳]
همچنین روایاتی در این زمینه در خصوص سعد و نحس برخی ماه ها و روزها و ساعات وجود دارد. [۴] برخی نیز معتقدند که روز و ساعت نحس وجود ندارد و نحوستی که در قرآن کریم به آن اشاره شده است را به اعتبار مظروف دانسته اند، نه به اعتبار ظرف. بر اساس این نظریّه، آن بلای سنگین و نابود کننده که در آیات شریفه ذکر شده، نحس است و به این اعتبار، آن روزها، روزهای نحس نامیده شده اند، ولی انکار سعد و نحس ماه ها و بعضی ایّام و ساعات، با وجود روایات، کار مشکلی است.
راهکار رفع نحوست ایام
امّا، به فرض که روزها و زمان های نحسی وجود داشته باشد، باید بدانیم که به واسطۀ توسّل به قرآن کریم و خواندن قرآن، توسّل به اهل بیت« ع» و به واسطه صدقات، خیرات و انفاقات و استغفار و استعاذه، نحوست از بین خواهد رفت.
بنابراین، اگر کسی بخواهد در زمان مشهور به نحوست، به کاری بپردازد، با صدقه و توسّل و نظایر آن، می تواند آن نحسی را رفع کند و به کار خود برسد. مثلاً اگر مشهور است که مسافرت در روز دوشنبه خوب نیست، چنانچه کسی قصد مسافرت در روز دوشنبه را دارد، می تواند صدقه بدهد و با امید و توکّل به خداوند متعال، حرکت کند و نحوست آن روز را از بین ببرد. همچنین انسان هنگام خروج از منزل، می تواند با قرائت قرآن مثلاً سه مرتبه « آیة الکرسی» ، در حفظ قرآن کریم قرار گیرد و به کارهای خود برسد.
با این راهکار، اصل قضیّه حل می شود؛ چون به فرض صحت ایام و ساعات نحس، نحوست آن قابل رفع است. پس، از آنجا که صورت مسأله را می توان با راهکاری که بیان شد، حذف کرد، اساساً نزاعی باقی نمی ماند و تفاوت ندارد که بگوییم اصل قضیه وجود دارد یا ندارد.
همچنین، اعتماد و توکّل به خداوند متعال، تفأل به خیر و نیکی و گمان خوب به خداوند و امید به رحمت الهی، به طور طبیعی مانع گرفتاری انسان می شود. چنان که تفأل بد و ظنّ و گمان شر و منفی بافی، منجر به ناامیدی از رحمت خداوند می شود و علاوه بر آنکه گناه آن بسیار بزرگ است، به طور طبیعی باعث گرفتاری می شود.
سعد و نحس اعمال
صرف نظر از اینکه روز و ساعت نحس وجود داشته باشد یا نه، آنچه قرآن کریم در آیات فراوانی بر آن تأکید می ورزد و نسبت به آن صراحت و دلالت دارد، این است که اعمال خوب انسان، مبارک است و اعمال بد او نحوست دارد. به عبارت دیگر، رفتار و گفتار پسندیده یا ناپسند آدمی، در سرنوشت او تأثیرگذار است. این تأثیر در تعالیم دینی، تجسّم عمل و در عرف مردم، مکافات عمل نامیده می شود. قرآن کریم می فرماید: « وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» [۵]
یعنی اگر مردم جداً مؤمن و متقی باشند، صد در صد در رفاه و آسایش قرار می گیرند و برکات، از آسمان و زمین برای آنها نازل می شود و یک زندگی مبارک، عاری از غم، غصّه، فقر، تبعیض، ظلم و اختلاف برای آنان پدید می آید. در مقابل، اگر مردم ایمان و تقوا نداشته باشند، از آسمان و زمین بلا و مصیبت بر آنها می بارد و زندگی نحسی، توأم با دلهره، ناامنی، نگرانی و سختی، خواهند داشت.
طبق تصریح قرآن کریم، هر کسى- مرد یا زن- مؤمن باشد و عمل صالح و کار شایسته انجام دهد، خداوند متعال زندگی او را طیّب و پاکیزه می گرداند و به او حیات حقیقى می بخشد و پاداشی بهتر و برتر از عمل او، به او عطا می فرماید: « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ او انْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اجْرَهُمْ بِاحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . [۶]
به عبارت دیگر، سعادت و شقاوت هر اجتماعی، وابسته به اعمال افراد آن است. اگر اعمال افراد بد باشد، مخصوصاً اینکه در رعایت حقّ النّاس کوتاهی کنند، آن جامعه شقی و بدبخت است و اگر اعمال آنها خوب باشد، مخصوصاً در احترام به حقوق یکدیگر و در خدمت به خلق خدا، آن جامعه در همین دنیا روی سعادت و خوش بختی را می بیند. این قاعده، ربطی به مسلمانی و غیر مسلمانی اجتماع ندارد و اتفاقاً خداوند متعال در این زمینه از مسلمانان انتظار بیشتری دارد.
اساساً بازتاب گناه و معصیت، شومی و نحسی و بازتاب ثواب و نیکی، سعادت است. قرآن کریم می فرماید: یا رسول الله! ملّتی را مثال بزن که بسیار در رفاه و آسایش بودند و از نظر امنیّت دل، زندگی آنها منهای غم و غصه بود؛ اما گناه کردند و آن گناهان زندگی خوب و مبارکشان را به زندگی نحسی مبدّل کرد: « وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» [۷]
بنابراین مشکلات اجتماعی و حتی اقتصادی مردم، با ظهور و بروز گناه در جامعه، رابطۀ مستقیم دارد. مثلاً افراد گناهکار، در اثر گناه و نافرمانی، معمولاً زندگی پریشان و ناآرامی دارند و این مصیبت را خود به وجود آورده اند. اشخاص ناباب و تابع هوی و هوس و کسانی که خانه آنان پر از شهوت و هوس رانی است، طبق سنّت خداوند سبحان، بدبخت و پریشان احوال خواهند بود و زندگی آنان نحس است.
عبارت « بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» و الفاظ مشابه آن، به طور مکرّر در قرآن کریم بیان شده است و این معنا را می رساند که بسیاری از مصائب و بلاهای اجتماعی، بازتاب اعمال خود انسان ها است. قرآن کریم در آیه دیگری می فرماید: کسانى که کافر شدند، پیوسته تجسّم عمل و بروز و ظهور زشتی کردار خود را می بینند و مصیبت کوبنده اى به آنان و به اطرافیان آنان می رسد: « لا یَزالُ الَّذینَ کَفَروُا تُصیبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعةٌ او تَحُلُّ قَریباً مِنْ دارِهِمْ» . [۸]
کفر در این آیه، کفر عملی به معنای گناه و معصیت را هم شامل می شود. بنابراین خداوند برای هیچ کس شومی و نحوست و بدبختی نخواسته است، امّا انسان ها با اعمال و رفتار خود، چنین مشکلاتی را فراهم کرده و زندگی توأم با نحوست برای خود پدید می آورند. چنان که اعمال نیکوی آدمیان، سعادت و رستگاری دنیا و آخرت را برای آنان در پی خواهد داشت. قرآن کریم می فرماید: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى » [۹]
منظور از « ذکر» در این آیه را نماز دانسته اند؛ امّا نماز در این آیه مصداقی برای انجام واجبات و ترک محرّمات است و در حقیقت، می فرماید: انسان گناهکار و کسی که به انجام واجبات شرعی اهمیّت نمی دهد، در دنیا زندگی تنگ و سختی دارد و در آخرت هم کور است.
پاسخ به یک اشکال
در اینجا یک اشکال مطرح می شود و آن اینکه گاهی انسان به مصیبتی گرفتار می شود که نقشی در پدید آمدن آن نداشته است. آیا این بلا یا مصیبت هم ناشی از اعمال خود او و به عبارت دیگر تقصیر خود اوست؟
در پاسخ باید گفت: به جز مصائب اکتسابی که خود انسان در وقوع آن نقش مستقیم دارد، دو نوع بلا یا مصیبت دیگر نیز ممکن است در زندگی انسان پدید آید؛ یک قسم، مصائب خدادادی هستند که بدون تقصیر انسان، از جانب خداوند سبحان نازل می شود. قسم دیگر، مصائب تحمیلی از سوی جامعه می باشند که رخداد آنها، نه از جانب خداوند و نه تقصیر خود انسان است، بلکه اجتماع و محیط پیرامون، عامل پدید آورنده آن حوادث و بلایا هستند.
به بیان دیگر، کسی نباید فعل انسان را با فعلی که از جانب خداست، اشتباه بگیرد؛ نحوست ناشی از اعمال، مربوط به وقتی است که انسان با اختیار خود، عملی مرتکب شود که نتیجه آن نحس است. اگر انسان بنده حقیقی خدا باشد، اعمال او و زندگی او همراه با سعادت است و چنانچه بنده شیطان باشد، اعمال او و حیات او نحس و شوم است.
باید توجه داشت که مصائب خدادادی نه تنها نحس نیست، بلکه چون از طرف خداست، سعد است. مثلاً کسی که بدون تقصیر، دچار ورشکستگی و فقر شده است، آبروریزی، زندان و شماتت برای او خیلی سخت است، اما پاداش فراوانی دارد. این، لطف خداست و باید بگوییم همه آن سعادت است و نحوست در آن نیست.
مصائب خدادادی، الطاف خفیّه خداوند
مصائب خدادادی، تقدیر انسان و از الطاف خفیّه خداوند متعال هستند. گاهی الطاف پروردگار متعال، آشکارا به انسان می رسد که به آن الطاف جلیّه گفته می شود؛ نعمت های ظاهری نظیر زندگی خوب، خانواده صالح و بدن سالم، از الطاف جلیّه محسوب می شوند. در مقابل، الطاف خفیّه، از آن نظر که نعمت های باطنی هستند و ظاهری دشوار و بلاگونه دارند، صبر و استقامت می طلبند.
صبر در برابر این گونه مصائب، در قیامت، ثواب و پاداش فراوانی دارد. قرآن کریم، اجر چنین صبری را بدون اندازه و بی حساب می داند: « إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ» [۱۰]
مصائب خدادادی، مصلحت تامّه ملزمه
آنچه راجع به تأثیر اعمال، بر سعادت یا نحوست زندگی انسان بیان شد، به مصائب خدادای مربوط نمی شود؛ چون معلوم است که هرچه از طرف خدا بیاید، صد در صد مصلحت تامه ملزمه است که نام آن را قضا و قدر می گذاریم. اساساً شر و بدی از طرف خداوند نیست؛ زیرا اگر خداوند برای بنده خود بد و شر بخواهد، با صفات او نظیر اینکه عالم، رحمان، رحیم، قادر، حکیم، رئوف، کریم و جواد است، سازگار نخواهد بود. این موضوع با ذکر یک مثال و بیان چند پرسش و پاسخ، قدری روشن تر می شود:
هنگام نزول مصیبت خدادادی، مانند وقتی که فرزند انسان از دنیا می رود، این سؤالات مطرح می شود که: آیا خداوند به احوال آن پدر و مادر عالم بود یا نه؟ آیا خداوند قادر بود از مرگ آن بچه جلوگیری کند یا نه؟ آیا خداوند جواد، رحیم و رحمان بود که به آن پدر و مادر رحم کند و فرزند آنها را نگیرد یا نه؟ آیا خدا در کارهایش حکمت دارد یا نه؟ آیا خدا نسبت به آن خانواده رئوف و مهربان بود یا نه؟
در پاسخ به این سؤالات، اگر گفته شود خداوند، آن صفات را ندارد، آنگاه به این نتیجه می رسیم که چنین خدایی، خدا نیست و ما چنین معبودی را نمی پرستیم. امّا اگر خداوند متعال را مستجمع جمیع صفات کمالات بدانیم و از جمله بدانیم که او عالم، رحمان، رحیم، قادر، حکیم، رئوف، کریم و جواد است، پس باید بپذیریم که مصیبتی که از جانب او نازل می شود، صد در صد مصلحت تامّه ملزمه و بر وفق حکمت است.
مثلاً در مثال فوق، ممکن است فرزند آن پدر و مادر، در ادمه زندگی، فاسد یا بی عفّت شود و علاوه بر عاقبت شرّی که برای خود رقم می زند، آبروی خانواده را ببرد و زندگی آنان را تباه کند. خداوند متعال، از سر لطف و مرحمت خود، آن فرزند را از پدر و مادر می گیرد و حتماً با نعمتی مشابه آن یا نعمتی برتر، جبران آن را می نماید.
با این برهان، مسأله قضا و قدر که هیچ کس نمی تواند به معنای واقعی آن را حل کند و پاسخ قانع کننده برای آن بیابد، به خوبی حل می شود.
لطف خداوند، در مصائب ناشی از اجتماع
گاهی مصائب زندگی انسان، نه تقصیر خودش است، نه خداوند برای او چنین خواسته است. این دسته از بلایا، حوادث ناخوشایند و دشواری هستند که از سوی جامعه به انسان تحمیل می شود. مثلاً اعمال خوب و بد انسان ها، در سرنوشت فرزندان آنان مؤثّر است. قرآن کریم می فرماید:
« وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً» [۱۱]
به تجربه نیز اثبات شده است که ظلم و گناه انسان، نه تنها گریبان خودش را می گیرد، بلکه در آینده فرزندان او نیز اثر منفی دارد و آنان در اثر گناه پدر و مادر به سرنوشت شوم و نحسی گرفتار می شوند. مثلاً گاهی یک ظلم، یک زخم زبان، یک غیبت یا یک تهمت، علاوه بر خود انسان، فرزند او را یک عمر دچار مصیبت می کند. باید توجه داشت که شومی و سختی زندگی آن فرزندان، از سوی خداوند متعال نیست؛ بلکه مصائب زندگی آنان در اثر آتشی است که پدر و مادر یا اطرافیان افروخته اند؛ امّا خداوند متعال از سر لطف و مهربانی، فرصت هایی در زندگی این افراد ایجاد می کند و ظلم دیگران را برای آنها جبران می کند.
مثال دیگر این دسته از مصائب، مشکلات، معضلات و موانعی است که جبر جامعه برای ازدواج و اشتغال جوانان پدید آورده است. اکنون بسیاری از جوانان آمادگی ازدواج دارند، امّا فقر و نارسایی، گرانی و فقدان امکانات اولیّه، نظیر مسکن مناسب، و همچنین رواج تجمّلات و گسترش تشریفات ازدواج، مانع ازدواج آنان شده است. پس، سختی زندگی برای کسانی که از تجرّد یا بیکاری رنج می برند و خود تقصیری در این زمینه ندارند، مربوط به خداوند نیست، بلکه تقصیر اجتماع است، امّا خداوند لطف می کند و برای افراد بدون تقصیر جبران می کند و زمینه رشد و سعادت آنها را فراهم می نماید.
…
[۱] . فصلت / ۱۶
[۲] . قمر / ۱۹
[۳] . دخان / ۳
[۴] . بحار الانوار، ج ۵۶، صص ۳۱-۱۸، باب ۱۵ (باب ما روى فى سعادة ایام الاسبوع و نحوستها)
[۵] . الأعراف / ۹۶
[۶] . نحل / ۹۷
[۷] . النحل ، ۱۱۲
[۸] . رعد/ ۳۱
[۹] . طه / ۱۲۴
[۱۰] . زمر / ۱۰
[۱۱] . النساء / ۹
ارسال نظر