به گزارش پارس به نقل از مشرق، محسن هاشمی در خصوص انتخابات شورا و شهرداری تهران به گفت و گو با هفته نامه آسمان پرداخت.

محسن هاشمی تأکید می کند که اول از همه با پدرش مشورت کرده و براساس نظر آیت الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات شورای شهر و شهرداری تهران شرکت کرده است.

اولین بار چه کسی پیشنهاد پست شهرداری تهران را به شما داد؟

سؤال خوبی است من خیلی دلم می خواست این موضوع را باز کنم، در اسفندماه سال ۹۱ در جلسه شورای مرکزی حزب کارگزاران بحث انتخابات ریاست جمهوری و کاندیدای موردنظر حزب مطرح شد و به موازات آن از اهمیت زیاد انتخابات شوراهای شهر در این دوره حرف هایی زده شد. اعضای این جلسه معتقد بودند که انتخابات شورا به ویژه در تهران از اهمیت زیادی برخوردار است و باید جدی گرفته شود. در همان جلسه هم از من خواسته شد که در انتخابات شوراها ثبت هام کنم و جرقه حضورم در موضوع شوراها و شهرداری از اینجا آغاز شد. حتی بحث هایی هم درباره موضوع شهرداری شد که حالا جای گفتنش نیست. ثبت نام من از نظر همکارانم در حزب کارگزاران سازندگی قطعی شد، من هم مشورت هایی را انجام دادم و تصمیم بر این شد که در انتخابات شوراها شرکت کنم. من عضو هیأت مدیره شرکت بهره برداری مترو بودم و مشاور آقای قالیباف در امور توسعه پایدار شهرداری هم بودم در نتیجه برای اینکه ثبت نام کنم باید استعفا هم می دادم. لذا با آقای قالیباف هم مشورت شد و ایشان هم با استعفای من موافقت کردند و من ثبت نام کردم.

آقای قالیباف گفته اند با شما یک جلسه ای داشتند که شما نظر ایشان را برای ورود به رقابت شهرداری تهران جویا شدید و ایشان هم شما را برای این کار تشویق کردند، این ماجرا به چه جلسه ای برمی گردد، آیا بین شما و آقای قالیباف جلسه ای با این موضوع برگزار شد؟

من مشاور آقای قالیباف بودم و ۳-۲ روز بعد از شکست ایشان در انتخابات ریاست جمهوری برای اینکه یک خسته نباشید گفته باشم و بدانم که برنامه شان چیست و حرف هایی هم درباره شهرداری به ایشان بزنم، رفتم پیش ایشان و ملاقاتی داشتیم که بیشتر بحث ها در حد تعارفات عادی بود و اصلاً بحث شورای شهر و… نبود.

احتمالاً همان زمانی بوده که آقای قالیباف تصمیم داشتند از شهرداری کناره گیری کنند؟

ما اصلاً وارد این بحث نشدیم ولی من احساس کردم که ایشان خیلی هم انگیزه ای برای ماندن در شهرداری ندارند. در هر حال این جلسه به همین جا خاتمه پیدا کرد.

ملاقات دیگری هم داشتید؟

یک ملاقات هم به زمانی مربوط می شود که ۸-۷ نفر از دوستان با من وارد مذاکرات اولیه برای شهرداری شدند و به من گفتند می خواهیم روی شما حساب کنیم و نمی شود که وسط راه به ما نه بگویید، در نتیجه لازمه اش این است که از همین ابتدا با ما دست بدهید و روی این دست دادن هم صادق باشید و تا آخر هم با ما بمانید. بعد از این حرف ها چون می خواستم که با این آقایان دست بدهم زمان دیگری رفتم شهرداری و با آقای قالیباف صحبت کردم. می خواستم ببینم برنامه ایشان چیست. کم کم فرض بر این شده بود که ایشان قصد دارند در شهرداری بمانند و زمزمه ماندنشان مطرح شده بود، من هم شخصاً به همین نیت رفتم که بدانم ایشان تصمیم دارند باز هم در شهرداری باشند یا نه؟ بار قبل که رفته بودم اصلاً چنین نیتی نداشتم اما این بار مشخصاً با همین نیت رفتم و وقتی هم وارد شدم با ایشان جدی صحبت کردم و گفتم که عده ای از دوستان به من پیشنهاد داده اند و من هم در مسیر تصمیم گیری هستم و باید به آنها نظرم را اعلام کنم. البته من با افراد دیگری، به جز ایشان هم مشورت کردم.

چه اتفاق هایی در این چند روز بر سرنوشت رأی شهرداری تهران تأثیر گذاشت؟

تا پیش از انتخابات رئیس شورا این باور که آقای قالیباف ۲۰ رأی دارد بسیار قوی بود. در روز انتخاب رئیس شورای شهر و رأی ۱۶-۱۵ آقای مسجد جامعی، معادلات را برهم زد و یک شوک به وجود آورد. من دیگر نفهمیدم فعل و انفعالاتی که در این مدت اتفاق افتاد چه بود. البته به من گفته شد که با آقای دنیامالی و خانم راستگو ملاقاتی داشته باشم.

این شک به وجود آمد که این دو نفر ممکن است به شما رأی ندهند و سوگندی را که خورده بودند بشکنند؟

هنگام انتخاب آقای مسجد جامعی بحث هایی مبنی بر اینکه خانم راستگو به ایشان رأی نداده، مطرح شد.

شما در فاصله همان چند روز - بین انتخاب آقای مسجد جامعی تا روز رأی گیری برای شهردار - با خانم راستگو ملاقات داشتید؟

من با آقای دنیامالی و خانم راستگو جلساتی داشتم و ۹۹.۹ درصد هم اطمینان کردم که به من رأی می دهند ولی ته دلم یک چیزی بود که ممکن است رأی ندهند ولی به هر حال با خودم کنار آمدم و بنا را بر این گذاشتم که ۱۴ رأی دارم و برای کسب رای بیشتر باید با اصولگراها وارد مذاکره می شدم.

با اصولگراهای شورا هم جلسه داشتید؟

من تقریباً با ۸۰ تا ۹۰ درصد اصولگراها جلسه داشتم. یعنی وقتی خیالم از این ۱۴ نفر راحت شد دیگر تقریباً در این یک هفته آخر تمام جلساتم با اصولگراها بود. با آقای چمران، کاشانی، طلایی، ناصحی و تقریباً با همه اصولگراها جلسه داشتم. البته اینکه می گویم جلسه داشتم به این معنا نیست که به دفتر من آمده اند ولی یک جاهایی پیش آمد که این آقایان را دیدم و امیدواری برایم ایجاد شده بود که امکان رأی آوری برایم وجود دارد. البته می دانید که فضا یواش یواش داشت تبدیل به فضای تخریبی بین دو طرف می شد که البته این موضوع از طرف ماها نبود. در این شرایط اطرافیان بیشتر از خود کاندیداها به تکاپو می افتند و من همه تلاشم این بود که به سمتی نرویم که فضا تخریبی شود.