جان ما در خطر است!
هادی باغبانی، خبرنگار و مستندساز ایرنی در سوریه به شهادت رسید. همین جمله کافی بود برای بیان کل ماجرا؛ خبر مانند اتفاقهای اخیر سوریه، سهمگین بود. او برای دومینبار جان خود را در دست گرفته و به سوریه رفته بود، تا مستند بسازد.
به گزارش پارس ، به نقل ازایسنا، این اولین خبر از شهادت خبرنگاران ایرانی در سوریه نیست. مهرماه سال ۱۳۹۱ نیز « مایا ناصر» خبرنگار سوری شبکه ی پرس تی وی ایران در درگیری های دمشق به شهادت رسید. طبیعتا این اتفاق ها برای اولین بار در طول تاریخ خبرنگاری رخ نمی دهند و آخرین بار هم نخواهد بود.
چندی پیش، یکی از مسوولان سازمان تأمین اجتماعی اعلام کرد که خبرنگار کسی است که فقط در مناطق جنگی و سوریه کار می کند؛ اما خبرنگاری که در مناطق جنگی اقدام به تهیه خبر می کند، در مرحله ی آخر، جان خود را در دست گرفته و فراتر از شغل خبرنگاری، کار می کند. حتی اگر فرض را بر درستی این تعریف بگذاریم، باز هم نهادی وجود ندارد که از خانواده ی خبرنگاران در صورت آسیب دیدگی یا فوت حمایت کند. مثلا سازمان تأمین اجتماعی بنا بر همین تعریف، چه اقدام ویژه ای را برای خانواده ی خبرنگاران کشته شده در سوریه انجام می دهد؟
در همین زمینه، علی گرانمایه پور - استاد رشته ی ارتباطات - با بیان این که خبرنگار فقط کسی نیست که در مناطق جنگی اقدام به تهیه خبر می کند، تأکید کرده است: باید توجه کنیم که هیچ نهاد حقوقی ای وجود ندارد که در صورت فوت یا آسیب دیدگی یک خبرنگار، از او و خانواده اش در بلندمدت حمایت کند. در قانون نیز هیچ اشاره ای نشده است که چه کسی باید به این موضوعات رسیدگی کند؟
نبودن هیچ نوع حمایت صنفی یا قانونی، یکی از بزرگ ترین دغدغه های خبرنگاران است، نکته ای که گویا کسی نمی خواهد به آن توجه کند. در موضوع انجمن صنفی روزنامه نگاران، درگیری های سیاسی پررنگ تر شد و در قانون مطبوعات نیز فقط به بخش « نظارت» توجه شد و به این ترتیب، حقوق فردی و اساسی یک خبرنگار در ایران تا حد زیادی نادیده گرفته می شود.
هر صنفی که می خواهد حق و حقوق خود را پیگیری کند، به سراغ خبرنگاران می آید. مسوولان نیز برای مطرح کردن حرف ها یا چهره شان، به رسانه ها مراجعه می کنند؛ اما خود خبرنگاران شده اند حکایت کوزه گری که از کوزه ی شکسته آب می خورد. با این که مشکلات صنفی روزنامه نگاران بارها و بارها در رسانه ها مطرح شده، اما نهادی تا کنون آن ها را جدی نگرفته است.
سازمان تأمین اجتماعی با یک تعریف نادرست از شغل خبرنگاری، می گوید بروید تعریف خبرنگاری را در مجلس شورای اسلامی « قانونی» کنید. از سوی دیگر، متولیان حوزه ی مطبوعات و رسانه ها نیز پیگیری حقوق خود را به فراموشی سپرده اند.
اما واقعا چه کسی مسوول جدی گرفته نشدن خبرنگاران است؟ گرانمایه پور در این باره معتقد است: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن صنفی روزنامه نگاران تا کنون نتوانسته اند حقوق روزنامه نگاران را به درستی پیگیری کنند، وقتی متولیان این حوزه نمی توانند تعریف درستی از شغل خبرنگاری ارائه دهند، نمی توانیم از نهادهای دیگر، توقع داشته باشیم.
حالا اگر نهادهای دیگر براساس نفع خودشان قصد ندارند یک تعریف درست از خبرنگاری ارائه دهند، اتفاقاتی که برای خبرنگاران می افتد، گواه این سختی نیست؟ مینو بدیعی - روزنامه نگار - یادآوری کرده است: « روز خبرنگار» روز شهادت یک خبرنگار است و تفاوت نمی کند که او در محل کارش یا در جنگ به شهادت رسیده است. نکته ی مهم این است که شغل خبرنگاری به نوبه ی خود، خطرناک است. آماری که سالانه از خبرنگاران کشته شده در حوادث اعلام می شود، بسیار بالا است و این شامل خبرنگاران ایرانی و خارجی است. بنابراین این حرف بسیار عجیب است که فقط کسی را خبرنگار بدانیم که در مناطق جنگی، خبر تهیه کند!
حالا به جای این که « پیام تسلیت» صادر کنید، یک نفر بیاید و پاسخ این پرسش ها را بدهد؛ آیا درمان این درد در دست خود ما است؟ آیا نمی خواهید خبرنگاران را جدی بگیرید؟ آیا فقط کشته شدن خبرنگاران ثابت می کند که این شغل سخت و زیان آور است؟ !
ارسال نظر