افول ۴ اخوان در مصر، ترکیه، تونس و سوریه
شواهد و قرائن موجود حاکی از آن است که در پی افول ۴ اخوان مصر، ترکیه، تونس و سوریه، جایگاه اخوان جهانی هم به نحوی محسوس تنزل یافته است.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، زمانی که ستاره بخت ۴ اخوان در خاورمیانه و آفریقا تابیدن گرفت، کمتر کسی تصور می کرد که این تابش به همان سرعت به افول گراید. ۴ برادری که به ناگاه تبدیل به حلقه های اصلی قدرت در ترکیه، مصر، تونس و سوریه شدند و قطبی جدید را به نام اخوان المسلمین در معادلات منطقه ایجاد کردند. هر چند که اخوان المسلمین به علت قدمت و شمول و گستره اش در جهان اسلام از دیرباز در معادلات منطقه تاثیرگذار بوده و اندیشه هایی استاد شهید حسن النباء در کمتر کشور اسلامی رخنه نکرده است، اما این حزب تا چندی پیش مجال آن نیافته بود که به اصلی ترین حلقه تصمیم گیری در کشوری بدل شود اما چنین شد و اخوان المسلمین به یکباره به قطبی بی بدیل در سپهر سیاست برخی از کشورها و خصوصا کشورهای میزبان بیداری اسلامی تبدیل شد و البته طولی نکشید که سیاست ورزی اخوان از سکه افتاد و بعید است که در کوتاه مدت توانی برای بازگشت به آن داشت.
اخوان ترکیه
بی شک اخوان ترکیه در بین سایر اخوان هایی که کرسی قدرت را در دست گرفته اند، بیشترین توفیق و البته بالاترین اقبال را داشته است. حزب عدالت و توسعه که در ترکیه قریب به یک دهه است قدرت را در دست دارد و دنباله رو نجم الدین اربکان موسس حزب رفاه و نخست وزیر ترکیه تا پیش از کودتای ۱۹۹۷ محسوب می شود، به نوعی شاخه اخوان المسلمین ترکیه است. حزب عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۲ قدرت را در دست دارد و در ترکیه به توفیقات قابل توجهی نائل آمده است. عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در طول حکومت ۱۱ ساله خود توانست وضعیت شکننده اقتصادی ترکیه را دگرگون و اقتصاد این کشور را از کشوری
ورشکسته به یکی از بزرگترین اقتصاد های دنیا و با رشدی چشمگیر و قابل توجه تبدیل کند. همچنین اسلامگرایان حزب عدالت و توسعه توانستند با پشتوانه اقبال گسترده مردمی بسیای از ارکان کمالیسم را که تقریبا در ترکیه نهادینه شده بود، بزدایند و آن را در اختیار اسلامگرایان قرار دهند.
با این حال ستاره اقبال حزب عدالت و توسعه قریب به دو سال است که رو به افول می رود و همه بررسی ها و تحرکات مردمی از کاهش محبوبیت اخوان ترکیه حکایت دارد.
درباره کاسته شدن اقبال مردم ترکیه به حزب عدالت و توسعه می توان به یک سری دلایل استناد کرد. نخست آنکه حزب عدالت و توسعه پس از کسب اقبال گسترده مردمی عملا به یک حزب تمامیت خواه در عرصه سیاست ترکیه بدل شد و تلاش کرد تمامی ارکان قدرت را در سیطره خود بگیرد. به همین دلیل بود که سران ارتش ترکیه که گرایش هایی ضد عدالت و توسعه داشتند به بهانه کودتا در محاق قرار گرفته و از کار برکنار و زندانی و به اجبار بازنشسته شدند.
ریاست جمهوری هم سرنوشتی بهتر از این نداشت و با تغییراتی که در قانون اساسی ایجاد شد و با استفاده از سلطه عدالت و توسعه بر پارلمان ترکیه، از آنِ همین حزب شد و عبدالله گل به نمایندگی از این حزب به کاخ چانکایا رفت تا اخوان ترکیه عملا سلطه خود را بر تمام ارکان قدرت در سرزمین آناتولی بگستراند و مجالی برای شنیده صدای مخالفین باقی نگذارد و روحیات تمامیت خواهانه خود را به وضوح به نمایش گذارد.
در این میان، مواجهه با خواسته های مردمی هم در افول ستاره اخوان ترکیه موثر بود. رویگردان شدن از خواست مردم که حادثه پارک گزی و میدان تقسیم مهمترین مصداق آن بود و سرکوب مردم از محبوبیت عدالت و توسعه تا حد قابل توجهی کاست.
همچنین اتخاذ سیاست خارجی ای که مغایر با خواست مردم ترکیه و امت مسلمان در سایر کشورها بود، نگاه ها را نسبت به حزب عدالت و توسعه تغیر داد. یکی از مهمترین تاکتیک های سیاست خارجی که به بدنامی دولت اردوغان انجامید، در خصوص اسرائیل به اجرا گذاشته شد.
سران آنکارا هر چند که در رسانه ها و در مقابل دوربین های تلویزیونی برای سران رژیم صهیونیستی شاخ و شانه می کشیدند اما هیچگاه مراودات اقتصادی خود با تلاویو را قطع نکردند و حتی خود و نزدیکانشان روابط اقتصادی تنگاتنگی با اسرائیل برقرار کردند و سفرهای محرمانه آنها به تلاویو هم همچنان ادامه داشت. یکی دیگر از عرصه هایی که جهت گیری اشتباه سران عدالت و توسعه را نشان داد حمایت بی دریغ آنها از آزادی و عدالت مصر و به عبارت بهتر اخوان پدر بود. دولت ترکیه با ترجیح منافع حزبی برخواسته های مردم، در جریان بحران مصر و تمرد از اخوان المسلمین و آزادی و عدالت، برخلاف خواست ملت مصر عمل کرد و تا آخرین لحظه از مرسی حمایت کرده و می کند و دولتی را که با حمایت ارتش از مردم به قدرت رسیده، دولت کودتا می نامد تا پرچم ترکیه در شهرهای مختلف مصر توسط مخالفان رئیس جمهور مخلوع این کشور به آتش کشیده می شود.
اما مهمترین و استراتژیک ترین اشتباه دولت ترکیه که همچنان هم ادامه دارد، حمایت از تروریست های مستقر در سوریه است و بی تردید حضور اخوان سوریه در صف مخالفان دولت مردمی بشار اسد، از مهمترین دلایلی بوده که آنکارا را به حمایت از ترویست ها قانع کرده است.
در مدت بیش از دو سال از بحران سوریه، دولت ترکیه که با دولت دمشق به عنوان یکی از محورهای مقاومت مرزبندی آشکاری داشت از هیچ اقدامی برای تحت فشار قراردادن دولت اسد مضایقه نکرد و هرچه در توان داشت در مواجهه با دولت دمشق به کار بست و تروریست ها را تحریک و تسلیح کرد و در خاک خود آموزش داد و به پایانه ترانسفر تروریسم به خاک سوریه بدل شد.
اتخاذ این رویکرد نسبت به دولت مردمی بشار اسد، هم مخالفت مردم ترکیه و هم تغییر نگاه مسلمانان جهان به اخوان ترکیه را به دنبال داشت و از محبوبیت عدالت و توسعه به شکلی محسوس کاست. اکنون نیز علاوه بر کاسته شدن از محبوبیت این حزب، برای دولت اردوغان بحران حاکمیتی نیز ایجاد شده و فعال شدن اکراد سوریه در جنوب ترکیه، واهمه آغاز مجدد فعالیت پ. ک. ک را به جان دولت آنکارا انداخته است.
اخوان مصر:
اخوان مصر زودتر از سایر اخوان ها جوانمرگ شد و در کوتاه مدت شانس زیادی برای بازگشت به هرم قدرت ندارد. اخوان المسلمین پدر که به نوعی مرشد تمامی اخوان ها در نقاط مختلف دنیا محسوب می شود، بدترین الگوی ممکن حکومتی را ارائه کرد تا تنها یکسال در قدرت بماند. یکی از مهمترین دلایل شکست اخوان و حزب آزادی و عدالت در عرصه سیاست ورزی مصر، عمل نکردن به وعده هایی بود که پیشتر طرح شده بود. اخوان تقریبا به هیچ یک از وعده هایش جامه عمل نپوشاند و حتی خلاف آنچه وعده کرده بود، کرد و نتیجه آن را هم دید.
اخوان المسلمین بیش از آغاز رقابت های ریاست جمهوری مصر وعده کرده بود که برای ریاست جمهوری هیچ کاندیدایی را معرفی نخواهد کرد. اما خیلی زود خیرت شاطر را به عنوان کاندیدا مطرح کرد و پس از رد صلاحیت وی، محمد مرسی به عنوان کاندیدای اخوان در انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد و با رأیی بسیار شکننده به قدرت رسید و محاسبه ای سرانگشتی به وضوح نشان می داد که اخوان المسلمین رأی چندانی در میان مردم مصر ندارد.
در چنین شرایطی پیشه کردن عقلانیت به آن می انجامید که اخوان در حکومت با سایر گروه ها ائتلاف کرده و قدرت را با آنها سهیم شود اما اخوان المسلمین هیچ یک از گروه های حاضر در انقلاب ۲۲ بهمن مصر را در قدرت مشارکت نداد و حزب آزادی و عدالت مصر به همان آفت عدالت و توسعه ترکیه مبتلا شد و در عرصه سیاست ورزی تمامیت خواهی پیشه کرد و مرسی کوشید که تمامی ارکان نظامی و قضایی و… را در سلطه بگیرد که این اقدام ثمره ای جز اعتراض نخبگان و سرایت این اعتراض به توده مردم مصر نداشت.
دیگر موضوعی که سبب افول اخوان مصر شد و آن هم در راستای خلف وعده های اخوان می گنجد، وضعیت وخیم اقتصادی مصر است. مصر عملا تا تبدیل شدن به کشوری ورشکسته فاصله ای ندارد و اخوان که وعده کرده بود مشکلات اقتصادی کشور را ۱۰۰ روزه حل می کند، یکساله هم نتوانست گرهی از بحران اقتصادی حاکم بر سرزمین فراعنه باز کند و کلیدی برای آن بیابد.
دیگر مسأله ای که نگاه جامعه مصر و جامعه اسلامی را به اخوان تغییر داد سیاست خارجی اخوان المسلمین و حزب آزادی و عدالت بود که با آموزه های اخوانی و تعالیم شهید حسن البناء فاصله ای از زمین تا آسمان داشت.
سیاست خارجی دولت مرسی بر همگرایی با غرب و رژیم صهیونیستی و متحدان منطقه ای آنها و در پیش گرفتن سیاست واگرایانه نسبت به حلقه مقامت منطقه ای استوار شده بود.
در طول یکسالی که مرسی حکومت را در مصر در دست داشت کوچکترین سخنی مبنی بر تجدید نظر در معاهده کمپ دیوید به میان نیامد و سفیر رژیم صهیونیستی هم اخراج نشد و حتی مراوده و تعامل دیپلماتیک مصر و اسرائیل ادامه یافت. هرچند که این تعاملات به صورتی مخفیانه بود و دولت مصر تلاش می کرد که از ظهور و بروز آن در جامعه مصر ممانعت کند.
روابط با آمریکا هم هر روز گرم تر شد و مصر تنها به برقراری روابط گرم با آمریکا هم اکتفا نکرد و با متحدین منطقه ای ایالات متحده نظیر قطر هم رابطه ای بسیار دوستانه برقرار کرد و دوحه هم که می خواست قدرت منطقه ای عربستان را به نفع خود تعدیل کند از هیچ اقدامی برای تقویت دولت محمد مرسی دریغ نکرد. به واقع اخوان در این بازه زمانی به متحد دیکتاتورهایی تبدیل شد که پیش از این همواره منتقد آنها بود و مشی غیردموکراتیک آنها را به باد انتقاد می گرفت.
در مقابل هر قدر مصر به آمریکا و رژیم صهیونیستی نزدیک تر شد، از کشورهایی مانند جمهوری اسلامی و سوریه فاصله گرفت و روابط قاهره و تهران در دوران حکومت اخوان، به مراتب از روابط دوجانبه در جریان حکومت نامبارک هم سردتر شد و رکود بیشتری را تجربه کرد.
اما شاید استراتژیک ترین اشتباه را مرسی در قبال سوریه مرتکب شد. اخوان که در داخل مصر با سلفی ها هم پیمان شده بود عملا ناگزیر بود از تروریست ها و تکفیری های مستقر در سوریه حمایت کند. لذا مرسی روابط دیپلماتیک خود با دولت سوریه را کاملا قطع کرد و همین پیروی از خط مشی سلفی ها، مخالفت های بسیاری را با دولت مرسی در جامعه مصر رقم زد. چرا که درصد قابل توجهی از مردم مصر اساسا با اندیشه های تکفیری و سلفی مخالف هستند و ائتلاف اخوان و سلفی ها علیه دولت و ملت سوریه را بر نمی تابیدند.
افزون بر این کوبیدن بر طبل اختلافات مذهبی که اوج آن شهادت علامه شحاته بود، سیاست ورزی اخوان را بیش از پیش منفور کرد. این در حالی است که در جریان بحران اخیر مصر هم برخی معتقدند که اخوان کشور را تا مرز جنگ داخلی پیش می برد و حتی معتقدند که مصر به سوریه ای دیگر تبدیل می شود. هرچند مقایسه مصر و سوریه اساساً قیاس مع الفارق محسوب می شود.
اخوان تونس:
جرقه بیداری اسلامی و انقلاب های منطقه از تونس زده شد و انقلاب این کشور با خروج زین العابدین بن علی خیلی زود شکل گرفت و حزب النهضه به رهبری راشد الغنوشی که به نوعی شاخه اخوان تونس محسوب می شود، قدرت را در دست گرفت.
لذا حمادی الجبالی، دبیر کل النهضه، از سوی منصف المرزوقی، رئیس جمهور تونس، مامور تشکیل کابینه شد. با این حال دولتی که توسط حزب النهضه تشکیل شد، نتوانست بحران های اقتصادی و امنیتی موجود در مصر را حل و فصل کند و این بحران ها ادامه یافت. تا اینکه شکری بلعید از مخالفان سکولار دولت ترور شد و انگشت اتهام به سمت النهضه و اسلام گراها نشانه رفت.
الجبالی هم نهایتا دو هفته پس از ترور بلعید و شکست در تشکیل دولت تنکوکرات، در ۱۳ مارس ۲۰۱۳ استعفا کرد تا علی العریض که وی هم از رهبران حزب النهضه و اخوان تونس محسوب می شد، نخست وزیری را در دست گیرد.
با این حال از مشکلات اقتصادی و امنیتی حاکم بر تونس چیزی کاسته نشد و این مشکلات کماکان به قوت خود باقی ماند تا اینکه محمد براهیمی، یکی از نمایندگان اپوزیسیون، در مقابل درب منزل اش با شلیک ۱۴ گلوله به قتل رسید تا تونسی که آبستن بحران بود به دامن بحران کشیده شود و باز هم النهضه به عنوان متهم اصلی این قتل شناخته شود. کشته شدن براهیمی مجددا مردم تونس را به خیابان ها کشانده و در حال حاضر مخالفان حزب حاکم النهضه خواستار انحلال دولت و تشکیل کابینه نجات ملی هستند. هیچ بعید نیست، سنارویی که درباره حمادی الجبالی رقم خورد و ترور بلعید به استعفای وی انجامید درباره علی العریض هم رقم بخورد و وی نیز پس از ترور محمد براهیمی مجبور شود از سمت خود استعفا کند. در مجموع هرچند که اخوان تونس جایگاه خوبی در اخوان جهانی دارد و راشد الغنوشی به عنوان نفر دوم اخوان جهانی شناخته می شود، اما اخوان تونس در میان مردم جایگاه چندانی ندارد.
این در حالی است که علاوه بر بحران های اقتصادی و امنیتی، سیاست خارجی تونس هم همواره در معرض نقد منتقدین قرار داشته است. در جریان ماجراهای مصر و عزل محمد مرسی از سمت ریاست جمهوری، النهضه هم مانند دیگر شاخه های اخوان در مقابل خواست مردم مصر قرار گرفت و در واقع منافع حزب را بر منافع ملت ها مقدم شمرد.
در ماجرای سوریه هم عملکرد اخوان تونس به اخوان مصر و ترکیه شباهت های قابل توجهی داشت و آنها همواره از تروریست های حاضر در سوریه حمایت کرده اند. ضمن آنکه بسیاری از تروریست هایی که در سوریه علیه دولت و مردم این کشور می جنگند تابعیت تونسی دارند و دولت حاکم نتوانسته و یا نخواسته که مانع حضور تکفیری ها در سوریه و نبرد علیه دولت و مردم این کشور شود.
اخوان سوریه:
اخوان المسلمین سوریه یکی از اصلی ترین گروه های معارض دولت بشار اسد محسوب می شود که همواره از حمایت های دیگر شاخه های اخوان سود برده است. به صورت خاص حمایت های قطر و ترکیه از اخوان سوریه بسیار قابل توجه و چشمگیر بوده است. اخوان سوریه هرچند حضور پررنگی در ارتش آزاد ندارد اما در قالب شورای به اصطلاح ملی کاملاً تاثیر گذار بود.
اخوان سوریه بر خلاف نگاه اخوان جهانی در خصوص دوری از فعالیت مسلحانه، علیه دولت مردمی سوریه دست به سلاح برده است. در مجموع اخوان سوریه از سایر اخوان ها رادیکال تر است و بر خلاف اخوان جهانی که به اصطلاح تاکید دارد به دنبال انقلاب می گردد. هرچند که برخلاف مصر، تونس و ترکیه اخوان در سوریه هیچگاه قدرت را در دست نداشته اما اخیرا جایگاه قابل توجهی پیدا کرده بود و به نوعی رهبری ایدئولوژیک بخشی از تروریست هایی که علیه بشار اسد می جنگند را بر عهده داشت.
با این حال اخوان سوریه هم مانند سایر اخوان ها روندی رو به افول دارد. یکی از مهمترین نقاط عطفی که افول اخوان سوریه را رقم زد، شکست القصیر و فتح این منطقه توسط حزب الله و ارتش سوریه بود. افول اخوان پس از شکست القصیر روندی محسوس به خود گرفت.
اساسا اخوان سوریه بیشترین تأثیر را از افول اخوان جهانی پذیرفته است چرا که خود وجود مستقلی نداشت و حیات آن در فضای بحرانی سوریه تنها با کمک کشورهایی نظیر قطر، ترکیه و مصر رقم می خورد و بحرانی که دامن اخوان را گرفته، بیش از همه سبب تضعیف شاخه سوری اخوان شده است. لذا اخوان سوریه در شرایطی که تروریست ها در این کشور به شدت در موضع ضعف قرار گرفته اند، وضعیت بغرنجی دارد و از هم اکنون واضح است که نخواهد توانست، هیچگاه به رأس هرم قدرت در سوریه صعود کند.
یکی دیگر از مهمترین اشتباهات اخوان المسلمین سوریه، تقابل آنها با شیعیان و علویان بود و آنها کوشیدند که فضای سوریه را به سمت جنگ فرقه ای و مذهبی سوق دهند. چیزی که در جهان اسلام به عنوان خط قرمز تلقی می شود.
همچنین اخوان سوریه به صراحت اعلام کرد که از مداخله خارجی در این کشور به منظور براندازی دولت بشار اسد حمایت می کند. حال آنکه معارضین واقعی دولت سوریه و نه تروریست ها، بارها مخالفت خود را با دخالت خارج در کشورشان اعلام کرده بودند. حتی محمد ریاض الشقفه، ناظر ویژه اخوان المسلمین سوریه رسما خواستار دخالت خارجی و حتی نظامی در سوریه شد.
این مواضع اخوان در شرایطی بود که مردم سوریه حتی اگر با نظام این کشور از نظر فکری و سیاسی تقابل داشتند، به هیچ وجه حاضر به پذیرش مداخله نظامی و در کل اقداماتی که تمامیت ارضی کشور را نقض کند، نبودند.
اخوان جهانی
افول ۴ اخوان به خوبی نشان دهنده سیر نزولی اخوان جهانی است و تأکیدی بر این موضوع که عصر اخوان بسیار زود سپری شده است. در جمع بندی از علت افول اخوان جهانی باید به چند نکته اشاره کرد. بی تردید یکی از مهمترین دلایل افول اخوان، تمامیت خواهی این گروه است. اخوان المسلمین نشان داده در هر کشوری که قدرت را به دست آورده، نه تنها شأنی برای رقبا در عرصه سیاست ورزی قائل نبوده که از هر روشی هم برای حذف رقیب استفاده کرده است. اخوان حتی به این هم قانع نبوده و کوشیده است که تمامی ارکان قدرت را تحت سیطره خود در آورد و برای رسیدن به این هدف همواره تسلط بر ارتش و نظام قضایی را به عنوان دو
رکن اساسی قدرت در کشورها مختلف، مد نظر داشته است.
دیگر آنکه دادن دست دوستی با دیکتاتورهای منطقه یکی دیگر از عواملی بوده که جایگاه اخوان المسلمین را در بین امت های اسلامی به شکل محسوسی تنزل داده است. به واقع اخوان تنها به در پیش گرفتن مشی دیکتاتورمأبانه اکتفا نکرد و ارتباط نزدیکی هم با سایر دیکتاتورهای منطقه برقرار کرد.
اخوان مصر در مدت یکسال زمامداری خود ارتباطی نزدیک با قطری ها برقرار کرد و قطری ها هم که به اخوان برای تعدیل قدرت سعودی ها و در راستای رقابت های خود با عربستان نیاز داشتند، دلارهای نفتی و گازی خود را به سمت مصر سرازیر کردند. هرچند دلارهای قطری هم گرهی از کار اخوان باز نکرد و آنها در نهایت نتوانستند تغییری در وضعیت اقتصادی مردم ایجاد کنند و بحران اقتصادی حاکم بر این کشور را حل و فصل کنند.
موضوع دیگری که سبب شده جایگاه اخوان در جهان اسلام به مخاطره بیافتد، سیاست آنها در تعامل با رژیم صهیونیستی است. اخوان المسلمین پس از آنکه قدرت را در مصر در دست گرفت به هیچ وجه از تجدید نظر در کمپ دیوید سخن هم نگفت و دولت مرسی به تلاویو سفیر اعزام کرد و مناسبات و رفت و آمدهای دیپلماتیک دو طرف، هرچند مخفیانه، اما تمام و کمال ادامه یافت.
مرسی خط لوله های گاز را که توسط مردم مصر و به کرات منهدم شد تا گاز این کشور به رژیم صهیونیستی صادر نشود، به سرعت ترمیم می کرد تا در جریان صدور گاز به اسرائیل وقفه ای ایجاد نشود. همچنین رئیس جمهور مخلوع مصر حتی در قیمت گاز صادراتی به اسرائیل که از زمان مبارک دست نخورده بود، تجدید نظر نکرد و اسرائیل کماکان با قیمتی بسیار پایین تر از قیمت واقعی از مصر گاز وارد می کرد.
پیوند اخوان سوریه با اسرائیل هم که کاملا آشکار است و این دو برای به زیر کشیدن بشار اسد و دولتی مردمی سوریه به نوعی هم قسم شده اند.
به واقع هر قدر که اخوان به رژیم صهیونیستی نزدیک تر شد از محور مقاومت منطقه ای و در رأس آن هم ایران و سوریه فاصله بیشتری گرفت. اساسا موضوع تقابل اخوان جهانی با سوریه یکی از مهمترین موضوعاتی بود که افول این تشکیلات را در سطح جهان سبب شد.
اقدامات اخوان علیه دولت مردمی بشار اسد که یکی از محورهای مقاومت منطقه ای محسوب می شد، جهان اسلام را به نوعی از اخوان المسلمین رویگردان و حمایت همه جانبه آنها از تروریست های سوری چهره استحاله شده اخوان را به روشنی آشکار کرد.
افزون بر این همگرایی با سلفی ها ضربه ای جبران ناپذیر به اخوان جهانی وارد کرد. هم گرایی ای که در مصر نمود بیشتری یافت و پیوند اخوان و قرضاوی میخ آخر را بر تابوت تشکیلات بین المللی اخوان المسلمین کوبید. تا پیش از این اخوان به عنوان گروهی معتدل و میانه رو در جهان اسلام شناخته می شد. اما پیوند با سلفی ها این ذهینت را به کل از بین برد و اخوان به عنوان گروهی افراطی که قرابت غیرقابل انکاری با سلفی ها دارد، در اذهان نمود و ظهور یافت.
به نظر می رسد که سران اخوان جهانی هم به درستی از روند نزولی این تشکیلات مطلع هستند. نشست محرمانه ای که توسط سازمان بین المللی اخوان المسلمین در استانبول برگزار شد، شاهدی بر این مدعاست.
سازمان بین المللی اخوان المسلمین سلسله نشست های محرمانه و سری را با هم پیمانان خود در ترکیه با هدف تدوین برنامه و طرحی جهت تعامل با اوضاع جاری در مصر به ویژه پس از اقدام ارتش مصر در برکناری « محمد مرسی» از ریاست جمهوری این کشور و « جماعت اخوان المسلمین» از قدرت برگزار کرد.
به واقع اخوان در این نشست به دنبال آن بود که تحرکات اخیر خود را که جایگاه این تشکیلات را تنزل داده، آسیب شناسی کرده و برای احیای خود چاره ای بیاندیشد. در این میان به نظر می رسد که هرچند اخوان در کوتاه مدت نتواند به رأس هرم قدرت در کشورهای اسلامی صعود کند، اما در دراز مدت موفق شود خود را بازسازی و ترمیم کند.
اخوان به رغم اشتباهات عدیده اش به عنوان منسجم ترین حزب و تشکل اسلامی این توانایی را دارد که با درس گرفتن از اشتباهات خود و تدوین برنامه کارآمد حکومتی و فاصله گرفتن از مشی افراطی گری، بار دیگر به عرصه سیاست ورزی کشورهای اسلامی بازگردد. بی تردید آن روز، روزی خواهد بود که اخوان حیات خود را در تقابل با صهیونیسم و امپریالیسم و تعامل با محور مقاومت منطقه ای تعریف کند.
ارسال نظر