در سال‌های دهه نود هم‌زمان با گسترش جنگ و فشار علیه جمهوری اسلامی ایران و تبدیل جنگ نظامی و اقتصادی به جنگ ترکیبی و شناختی از یک‌سو، دسترسی آسان و فراگیر تمام اقشار و سنین و نسل‌های جامعه به گوشی‌های هوشمند و فضای مجازی از یک‌سو و رسیدن نسل زد به دوره نوجوانی از سوی دیگر، حمله به مؤلفه‌های هویتی و هجو و استهزای هنجارهای فرهنگی مرسوم ایران، شدت بیشتر و متفاوتی پیدا کرد. در این برهه از تهاجم فرهنگی و یا به بیان به‌روز شده رهبر انقلاب، تهدید نرم‌افزاری، هرآنچه که رعایت آن فرد را به ایرانی‌بودن نزدیک می‌کند به‌طور شدیدا افراطی و رادیکال مورد انکاری خشم‌آلود و توأم با تمسخر و اعتراض‌گونه قرار می‌گیرد. از همین جهت است که می‌بینیم به‌عنوان‌مثال مصرف نوشیدنی‌های الکلی که در جامعه بزرگ‌سال ایران هم به‌هیچ‌عنوان عمومیت ندارد و بیش و کم نادر به‌حساب می‌آید، در انواع موسیقی‌هایی که مخاطبشان نسل زد یا همان کودکان و نوجوانان هستند به‌عنوان یک مسئله بدیهی و پیش‌پاافتاده حضور می‌یابد. همچنین رابطه بی‌قاعده جنسی برای کسانی که هنوز به سن قانونی نرسیده‌اند آشکارا تبلیغ می‌شود؛ نظام تحصیلی و مدارس مورد تحقیر قرار می‌گیرد و باورهای دینی طعنه می‌خورد. در این آثار زبان فارسی هم حریمی ندارد. 
این پروژه فرهنگی حساب‌شده در تکاپوی ایجاد نسلی ضدهنجار است و نه بی‌هنجار. ثمره پازل متنوع حمله به هویت اسلامی-ایرانی را در شبه‌اعتراض‌های دانش‌آموزان و دانشجویان در ۱۴۰۱ دیدیم. اینکه اساسا چرا این نسل مستعد ایجاد این دست‌کاری فرهنگی شده در این مجال نمی‌گنجد؛ مهم‌تر آن است در برابر این شبیخون از امنیت هویتی و فرهنگی جامعه و خصوصا نسل‌های آسیب‌پذیر حفاظت کنیم. در این راستا ما یک حکمرانی توانمند نیاز داریم. از برخورد قانونی و قضایی با عاملان این بزهکاری گسترده گرفته تا مدیریت محتوا، آگاه‌سازی مخاطبان هدف، ایجاد و تولید محتوای بومی هویت‌بخش و حکمرانی فضای مجازی. 
مهم است که ما احساس ضعف نکنیم. یک حرکت ما سرود سلام فرمانده بود که در سال اول به ایجاد یک موج ملی بی‌نظیر در جهان ختم شد و در سال‌های بعد نیز با موفقیت ادامه یافت. فرق ما با دشمن آن است که مفهوم برکت در کار آن‌ها وجود ندارد، اما ما با یک شعر ساده و ملودی‌هایی برگرفته از مداحی‌ها توانستیم یک جنبش دهه‌هشتادی تمام‌عیار رقم بزنیم، جنبشی که ابعادش برای دوست و دشمن تکان‌دهنده بود. سلام فرمانده و کارهای شبیه آن کافی نیستند اما دست خدا را به ما نشان می‌دهند. نکته دیگر آن است که ما نیز همچون دشمن، آرایش تهاجمی به عملیات‌های فرهنگی خودمان ببخشیم و با قوت، ارزش‌ها و هنجارهای کثیف و نابودکننده فرهنگ منحط غرب را رسوا کنیم. بدانیم اگر فرعون ساحر دارد، موسی معجزه دارد و نوبت هماوردی که برسد، اژدهای موسی کید ساحران فرعون را می‌بلعد.