سوءاستفاده از شخصیت آیتالله
آیتالله طالقانی حتی تا امروز مورد مصادرهی نیروهای معارض انقلاب قرار میگیرند. چه مسائلی باعث ایجاد و گسترش این شبهه میشود؟ آیا آیتالله به این شبهات پاسخی داشت؟ امام نسبت به آیتالله چگونه مینگریست؟ مقالهی حاضر کندوکاوی در این پرسشهاست.
به گزارش پارس به نقل از برهان، آیت الله طالقانی یکی از شخصیت هایی است که بی شک مرور تاریخ انقلاب بدون توجه به مجاهدات او راه به جایی نخواهد برد، ولی آنچه که در مرور زندگی نامه ی سراسر مجاهدت این ابوذر انقلاب خود را نشان می دهد نه مبارزات او و نه زندان رفتن ها و شکنجه و سوابق درخشان که سوءاستفاده ی گروهک های فرصت طلب از ایشان برای رسیدن به اهدافی است که آیت الله طالقانی عمری با آن مبارزه کرده بود.
مجاهدین خلق یا بهتر بگوییم منافقین گروهک های تجزیه طلب کوچک و بزرگ در گوشه و کنار کشور و… همه و همه در روزها و ماه های ابتدایی انقلاب برای شکستن سد سدید انقلاب تلاش داشتند در مقابل امام رهبرسازی نمایند و انقلاب را به بخش های کوچک و بزرگ و بعضاً مساوی تقسیم کنند.
در این میان، در آذربایجان به آیت الله شریعتمداری تمسک جستند؛ در کردستان به عزالدین حسینی ها و در خوزستان به شبیر خاقانی و در سراسر کشور نیز شخصیتی چون آیت الله طالقانی محل امید این گروهک ها بود. آنچه روشن است آیت الله طالقانی خود به خوبی این حرکت های موذیانه را می دید، سخنان ابوذر انقلاب سراسر نشان از آن دارد که ایشان در جای جای موضع گیری های خود تلاش دارد که بگوید حزب فقط حزب الله رهبر، فقط روح الله و این شعار نیست. در ادامه، به آن خواهیم پرداخت و کدهای دقیقی از بیانات آیت الله طالقانی ارائه خواهیم داد.
منافقین و سوءاستفاده از شخصیت آیت الله طالقانی
رابطه ی آیت الله طالقانی با سازمان مجاهدین خلق را می توان به ۳ دوره تقسیم کرد. دوره ی اول از تشکیل این سازمان توسط « حنیف نژاد» و « سعید محسن» تا کشته شدن حنیف نژاد است. در این دوران، ایشان به دلیل اینکه احساس می کردند مشی این گروه اسلامی است از این سازمان و اعضای آن حمایت می کردند. بسیاری از شخصیت های انقلاب از جمله هاشمی رفسنجانی نیز در این دوره از سازمان حمایت کرده و حتی کمک های مالی زیادی برای پیشبرد اهداف آن اختصاص داده بودند. نبود اطلاع کافی از برنامه ها و ایدئولوژی مجاهدین خلق در این برهه زمینه ساز این اشتباهات شده بود؛ هرچند امام و رهبر بصیر انقلاب پیش از همه انحرافات را تشخیص دادند و از تأیید این سازمان خودداری کردند که بررسی آن در این مجال نمی گنجد.
دوره ی دوم از زمان کشته شدن حنیف نژاد تا اعلام تغییر مواضع ایدئولوژی و پذیرش مارکسیسم توسط مجاهدین است که آیت الله طالقانی از آن ها اعلام برائت می کنند و دوره ی سوم دوره ی ارتباط یک طرفه ی منافقین با وجود نفی آن ها از سوی آیت الله طالقانی است. در این دوره، که بعد از انقلاب بوده است، منافقین سعی داشتند تا با مصادره ی نام آیت الله طالقانی به نفع خود از محبوبیت ایشان سو ءاستفاده کنند. (۱)
با این حال، مواضع آیت الله طالقانی در خصوص عملکرد سازمان منافقین در بعد از انقلاب باعث بی نتیجه ماندن نقشه های آن ها برای سوءاستفاده از نام ایشان می شود.
به عنوان مثال، در موضوع دستگیری « مهدی سعادتی» ، به دلیل ارتباط با سفارت شوروی، در حالی که منافقین با ایجاد جو روانی در صدد بودند تا او را آزاد کنند، آیت الله طالقانی طی اطلاعیه ی محرمانه ای به آن ها دستور می دهد که دست از بلوا و آشوب آفرینی بردارند. (۲)
دستگیری فرزندان آیت الله و موج سواری منافقین
یکی دیگر از مواردی که منافقین در صدد برآمدند تا از آیت الله طالقانی سوءاستفاده کنند، در جریان دستگیری فرزندان ایشان و ترک تهران از سوی وی، در اعتراض به این مسئله بود. ابوالحسن و مجتبی دو نفر از فرزندان آیت الله طالقانی نیمه شب پنج شنبه، ۲۳ فروردین ۱۳۵۸، بعد از خروج از سفارت فلسطین، توسط نیروهای شبه نظامی ناشناس بازداشت و پس از یک روز آزاد شدند. یک مقام دفتر آیت الله طالقانی پس از این حادثه گفت: « وقتی خبر بازداشت فرزندان آیت الله طالقانی به منزل ایشان رسید، بلافاصله گروه ضربت منزل ایشان تشکیل شد و پس از بررسی های بسیار، آیت الله طالقانی دستور بازداشت شخصی به نام سید محمد غرضی، که عامل دستگیری فرزندانشان بود، را صادر کردند. » این مقام دفتر آیت الله طالقانی ادامه داد: « ایشان، در اعتراض به اینکه هیچ مقامی مسئولیت این حوادث را به گردن نمی گیرد، منزلشان را ترک کرده و به نقطه ی نامعلومی عزیمت فرموده اند. » (۳)
معارضین انقلاب آگاه بودند که یکی از مهم ترین دلایل پیروزی انقلاب اسلامی رهبری روحانیت بوده است و می دانستند بدون توجه به روحانیت نمی توانند در جامعه جایگاهی داشته باشند. از این رو، با وجود عدم اعتقاد واقعی به روحانیت، در صدد برآمدند تا با استفاده از نام آیت الله طالقانی برای خود محبوبیت ایجاد کنند. از طرفی همان طور که گفته شد این گروه ها، که رهبریت امام خمینی را در عمل قبول نداشتند، تلاش می کردند در برابر ایشان جایگزین ایجاد نمایند.
با دستگیری فرزندان آیت الله طالقانی گروه های چپ، که در جریان رفراندوم نتوانسته بودند با سنگ اندازی جلوی روند انتخابات، تحریم و تحریک مردم به مقاصدشان برسند، با آیت الله طالقانی و خانواده ی ایشان اظهار همدردی کردند و مردم را به تظاهرات و اعتراض فراخواندند. بیانیه ی مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق درباره ی دستگیری فرزندان آیت الله طالقانی در این راستا صورت گرفت. چریک های فدایی خلق، که در جریان حوادث فروردین ماه گنبد از متهمان ردیف اول بود، با سوء استفاده از فرصت به وجود آمده و در بیانیه ای که به مناسبت دستگیری فرزندان آیت الله طالقانی صادر کرد، سپاه پاسداران را متهم کرد که در گنبد، آتش جنگ را بر افروخته است. (۴)
در این راستا چریک های فدایی خلق، مجاهدین خلق، جبهه ی ملی ایران، سازمان اسلامی شورا (ساش) ، حزب جمهوری خواه و نیز جبهه ی دمکراتیک ملی ایران هر کدام در بیانیه های جداگانه ای با تحریک مردم به آشوب و اعتراض سهم عمده ای در شعله ور شدن آتش یک فتنه ی گسترده بازی کردند.
در این میان بیانیه ی عزالدین حسینی، که رفراندوم جمهوری اسلامی را تحریم کرده و در اغتشاشات کردستان سهم عمده ای ایفا نموده بود، قابل توجه بود. عزالدین حسینی در بخشی از بیانیه ای که به همین مناسبت انتشار داده بود، از آیت الله طالقانی خواست به کردستان برود و در آنجا اقامت کند: با تقدیم سلام و اکرام، مردم مبارز کردستان همدردی خود را با آن حضرت در قبال رفتار ناجوانمردانه، که نسبت به توقیف فرزندان گرامی شما شده، ابراز و برادرانت در کردستان با آغوش باز آن حضرت و همراهان مجاهدش را می پذیرد و تمامی کردستان خانه ی خودتان است. » (۵)
امام با مردم سخن می گویند
چند روز پس از آغاز این حوادث نیز امام خمینی، در روز ۲۸ فروردین ماه ۵۸، طی سخنان مهمی، تأکید کردند: این مردمی که در مسئله ی آقای طالقانی که مورد احترام همه ی ما هست این مردمی که جلو افتادند و این تظاهرات را کردند، این ها برای خاطر آقای طالقانی این کار را کردند؟ ! (۶)
امام خمینی، در ادامه، با اشاره به آشوب طلبی برخی گروه ها و جریان های سیاسی، فرمودند: « همه ی این مسائل به ما این مطلب را نشان می دهد که یک عده ای مأمورند از طرف خارجی ها (و من بیشتر احتمال می دهم آمریکا باشد) مأمورند از طرف این ها که نگذارند ایران سالم باشد، نگذارند آرام باشد. این مأموریت را اگر بتوانند در کارخانه ها انجام می دهند؛ اگر بتوانند، در کشاورزی انجام می دهند، بتوانند در دانشگاه ها و در [بین] این ها که یک مردم ساده ای هستند ولو تحصیل کرده اند و مشغول تحصیل اند، لکن جوان اند زود تحت تأثیر واقع می شوند، چهار تا کلمه ی عرض می کنم چیزی که به آن ها می گویند، زرق و برق داری که می گویند، بازی می خورند و الاّ نه اینکه آن ها سوءنیت داشته باشند. این ها [راه] می افتند و زن و بچه و بچه ها و بزرگ ها و زن ها و مردها را بسیج می کنند برای یک امری که این امر را خود آن ها با ریشه اش مخالف اند. » (۷)
امام خمینی، در ادامه ی سخنرانی بسیار مهم خود، با اشاره به این نکته که در زمان شاه رژیم پیش از ماه های رمضان و محرم با جریان سازی ها اذهان عمومی را از جنایات رژیم به یک سری مسائل جزئی و بی اهمیت سوق می داد به موضوع شریعتی و کتاب شهید جاوید اشاره کردند و ادامه دادند: « الآن هم مشغول اند. الآن هم آن هایی که می خواهند نگذارند که این مسائل ایران روی مصالح مسلمین [درست] بشود، حالا هم این مسائل هست… خود آقای طالقانی هم الآن در قم هستند و با ما ملاقات کردند و خود ایشان هم ناراحت از این مسائل شدند که یک همچو حرف هایی درست کردند؛ بعد از اینکه این غائله [تمام] شد، یک غائله ای درست می کنند… یکی از علمای ایران، پسرش را می گیرند یک کاری سرش می آورند، این یک غائله پیدا می شود… » (۸)
امام خمینی در یک سخنرانی دیگر بهانه ی معترضین را مبتذل می خوانند و می گویند: در این چند روز دیدید که با بهانه ی بسیار مبتذل، که خود آن آقا [آیت الله طالقانی] با آن مخالف بود، در خیابان ها ریختند و مدارس را تعطیل کردند و مردم را اغفال کردند برای اینکه آشوب به پا بشود. آن ها متوجه باشند که قدرت این را ندارند که تفرقه مابین ما و آقایان دیگر بیندازند… » (۹)
ملاقات آیت الله طالقانی با امام
در پی این جریانات و با مکشوف شدن اهداف پلید تفرقه افکنان، آیت الله طالقانی به قم می روند و با امام دیدار می کنند. (۱۰) آیت الله طالقانی پس از این دیدار، طی پیامی که از رادیو پخش شد، با تأکید بر رهبری قاطع امام خمینی اظهار داشت: « رهبری حضرت آیت الله خمینی را نه ما، بلکه دنیا پذیرفته است. همه می دانند که این رهبری، رهبری غیرعادی بود. بر طبق موازینی که دنیا در رهبری دارد نبود. رهبری است که منشأ آن ایمان، تقوا، وارستگی، صمیمیت و قاطعیت می باشد. »
ایشان ادامه دادند: به کسانی که آگاهانه و یا ناآگاهانه به دنبال ایجاد تفرقه هستند باید خاطر نشان کنم ما تا وقتی زنده هستیم و تا زمانی که اصولمان را و اصول مکتب مان را قرآن و سنت مشخص کرده و هدف هایمان مشخص است اختلافی پیش نمی آید.
آیت الله طالقانی گفتند: در مسائل اجتماعی و اصولی، هیچ یک از رهبری های دینی که در این مکتب تربیت شده اند نمی توانند اختلاف داشته باشند.
آیت الله طالقانی در ادامه به مخالفان کمیته ها و سپاه نیز اشاره کرده و با برشمردن خدمات این نهادها می گویند: چه کسی توانست تهران، این شهر بزرگ و شهرهای دیگر مخلوط و ترکیب شده از عوامل ضدانقلاب، ساواک، سیا، اسرائیل و همین طور عوامل بی مسئولیتی که می خواهند به خانه ها و نوامیس مردم تجاوز کنند حفظ کند؟ همین کمیته ها و همین پاسدارها بودند.
یکی دیگر از مواردی که منافقین در صدد برآمدند تا از آیت الله طالقانی سوءاستفاده کنند در جریان دستگیری فرزندان ایشان و ترک تهران از سوی وی در اعتراض به این مسئله بود. در این راستا، چریک های فدایی خلق، مجاهدین خلق، جبهه ی ملی ایران، سازمان اسلامی شورا (ساش) ، حزب جمهوری خواه و نیز جبهه ی دمکراتیک ملی ایران هر کدام در بیانیه های جداگانه ای با تحریک مردم به آشوب و اعتراض سهم عمده ای در شعله ور شدن آتش یک فتنه ی گسترده بازی کردند.
آیت الله طالقانی همچنین پس از این دیدار در مدرسه ی فیضیه حاضر می شود و طی سخنانی، از امام تمجید کرده و می گوید: برای اینکه ایشان انگشت روی دردها گذاشتند، برای اینکه حرف اول و آخرشان یکی است. آیت الله طالقانی در مورد کسانی که با نظر امام مخالف هستند نیز می گویند: نه دولت می تواند مقابل امر ایشان که امر معتبر و مرجعی است و مردم به مرجعیت قبولش دارند مخالفت کند و نه هیچ کس دیگر. مخالفت با رهبری و شخص ایشان مخالفت با دین اسلام است.
ایشان در مورد کمونیست ها نیز تأکید می کنند: کمونیست ها چیزی نیستند، هر چه توسری بیشتر بخورد هر چه بیشتر به او فشار بیاید قوی تر می شود، چون اسلحه ی مظلومیت از هر سلاحی قوی تر است. کمونیسم محصول استبداد سیاسی، اجتماعی و دینی است. (۱۱)
این گونه بلوایی که منافقین و گروه های چپ و راست ضدانقلاب تلاش داشتند با سوءاستفاده از آن، نظام را تضعیف کنند، به تقویت نظام و اسلام منجر شد. در حقیقت در این زمان، منافقین در صدد بودند تا با جوسازی از آیت الله طالقانی یک رقیب سیاسی برای امام بتراشند، اما با هوشیاری آیت الله طالقانی، این اقدام آن ها با شکست مواجه شد. (۱۲)
در واقع از آنجا که آن ها آگاه بودند که یکی از مهم ترین دلایل پیروزی انقلاب اسلامی، رهبری روحانیت بوده است و می دانستند بدون توجه به روحانیت نمی توانند در جامعه جایگاهی داشته باشند، از این رو، با وجود عدم اعتقاد واقعی به روحانیت، در صدد برآمدند تا با استفاده از نام آیت الله طالقانی، برای خود محبوبیت ایجاد کنند.
از طرفی همان طور که گفته شد، این گروه ها که رهبریت امام خمینی را در عمل قبول نداشتند، تلاش می کردند در برابر ایشان جایگزین ایجاد نمایند. (*)
پی نوشت ها:
۱. ر. ک: حشمت الله عزیزی (۱۳۸۸) ، زندگی و مبارزات آیت الله طالقانی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۱۷.
۲. ر. ک: علی رضا ملایی توانی (۱۳۸۸) ، زندگی نامه ی سیاسی آیت الله طالقانی، تهران، نشر نی، ص ۳۶۳.
۳. اطلاعات، ۲۵ فروردین ۱۳۵۸، ص ۲.
۴. همان.
۵. اطلاعات، ۲۷ فروردین ۱۳۵۸، ص ۳.
۶. صحیفه ی امام، جلد ۷، ص ۳۵.
۷. همان.
۸. همان.
۹. صحیفه ی امام، جلد ۷، ص ۶۲.
۱۰. اطلاعات، ۳۰ فروردین ۱۳۵۸، ص ۲.
۱۱. اطلاعات، ۱ اردیبهشت ۱۳۵۸، ص ۴ و ۷.
۱۲. ر. ک: میرابوالقاسمی، سید محمدحسین، طالقانی و دگرگونی تاریخ، شرکت انتشارات قلم، ص ۳۵۰ تا ۳۵۵.
ارسال نظر