راز جسد یک زن در جاده تاریک
گردش پنهانی مرد پردهفروش با زن جوانی سناریویی جنایی در جاده تاریک را کلید زد.
به گزارش پارس ، به نقل ازشبکه ایران، نیمه شب ۶ خردادماه سال جاری، جاده رباط کریم بعد از ورودی روستای بقه؛ جاده تاریک بود و هر چند دقیقه یک بار خودرویی از آن عبور می کرد. مرد جوانی که با خودروی پژو در حال گذر بود هنگامی که نور چراغش روی بدن خون آلود زنی در کف جاده افتاد از ترس کنترل خودرواش را از دست داد و به گاردریل کنار جاده کوبید. وی که به شدت ترسیده بود ابتدا چند صد متری را دوید تا از صحنه ماجرا دور شود، خودش هم نمی دانست چه چیز را دیده است. وی که خودرویش کنار جاده مانده بود با پلیس تماس گرفت و از آنان کمک خواست.
دقایقی بعد تیمی از پلیس کلانتری ۱۵ منجیل آباد با جسد زنی جوان وسط جاده روبه رو شد که بررسی های آنان نشان می داد زن ناشناس ابتدا با ضربات چاقو زخمی شده و سپس از داخل خودرو به بیرون پرتاب شده است.
در ادامه ماموران مرد وحشتزده را که با سر رسیدن پلیس جرأت کرده بود به کنار خودرویش برگردد تحت بازجویی گرفتند که وی به آنان گفت: در حال بازگشت به سوی خانه ام بودم که نور خودرویم روی شیء خون آلودی افتاد که در آن لحظه نتوانستم تشخیص بدهم چه چیزی است. از شدت ترس کنترل خودرو را از دست دادم و به گاردریل برخوردم و پا به فرار گذاشتم، ابتدا فکر می کردم شاید این یک طعمه برای زورگیری از من باشد ولی بعد احساس کردم که جنایتی در کار است و قاتل شاید در همان حوالی منتظر طعمه دیگری است!
کارآگاهان در این مرحله با توجه به این که هیچ کارت شناسایی در لباس های زن ناشناس نبود جسد را برای شناسایی علت دقیق مرگ قربانی به پزشکی قانونی انتقال دادند و همزمان با دستور بازپرس جنایی شهر رباط کریم تیمی از اداره ویژه قتل پلیس آگاهی مأموریت یافت تا تجسس های خود را درباره مشخصات زن جوان و ردیابی عاملان قتل آغاز کند.
شام آخر
هنوز یک روز از تحقیقات کارآگاهان نگذشته بود که مردی به نام « رضا» با مراجعه به پلیس آگاهی از گم شدن همسرش به نام زهرا ۳۳ ساله خبر داد و گفت: ساعت ۸ شب پنجم خردادماه به خانه رفتم و همسرم شام را آورد، بعد از شام جلوی تلویزیون خوابم برد تا این که ساعت ۱۰ شب با صدای زنگ خانه از خواب بیدار شدم، وقتی در را باز کردم پدر و مادر زنم و باجناقم وارد شدند و از من پرسیدند زهرا کجاست؟ من اتاق ها را گشتم و دیدم همسرم نیست و گفتم نمی دانم کجا رفته است؟ پدر زنم که خیلی عصبانی بود یک سیلی به من زد و گفت تو چه مردی هستی که از زنت خبر نداری؟ سپس با ناسزاگویی و تهدید کردن من از خانه
خارج شدند و همسرم نیز تاکنون به خانه بازنگشته و گوشی موبایلش نیز خاموش است.
راز پنهان
کارآگاهان برای ردیابی زن گمشده ابتدا خانواده زهرا را به پلیس آگاهی احضار کردند و از آنان بازجویی کردند که مادرش به افسر بازجو گفت: ساعت ۳۰/۹ دقیقه شب پنجم خردادماه در منطقه پرندک بودیم که متوجه حضور زهرا در آنجا شدیم، وقتی دقت کردیم دیدیم وی سوار یک وانت سفیدرنگ شد، خیلی تعجب کردیم و با پای پیاده دنبال خودرو دویدیم و با داد و فریاد خواستیم راننده توقف کند ولی وی با دیدن ما به سرعت خود اضافه کرد.
وی در ادامه افزود: ما نتوانستیم شماره پلاک را به خاطر تاریکی هوا یادداشت کنیم ولی تعجب ما این است که دخترمان آن وقت شب آنجا چه می کرد و مطمئن هستیم همسرش از این ماجرا باخبر است.
قتل زن گمشده
پلیس که مشخصات زن گمشده را با اجساد ناشناس مطابقت داده بود از خانواده زهرا خواست به پزشکی قانونی بروند که آنان با دیدن جسد زن ناشناس که در جاده تاریک پیدا شده بود تایید کردند وی همان زهرا است.
نخستین سرنخ
باتوجه به ادعاهای خانواده زهرا که اصرار داشتند دامادشان از این ماجرا باخبر بوده است، رضا دوباره تحت بازجویی قرار گرفت که وی به کارآگاهان گفت: من از به قتل رسیدن همسرم هیچ اطلاعی ندارم ولی به تازگی متوجه شده بودم زهرا با مردی به نام « اسماعیل» که پارچه و پرده می فروخت تماس های زیادی داشت. وی به صورت دوره گردی به زنان پارچه و پرده می فروخت و چندین بار نیز به خانه مان آمده و پرده هایمان را اندازه زده بود.
وی در ادامه افزود: من به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم و چندین بار از وی سؤال کرده بودم چرا اسماعیل به وی زنگ می زند که وی گفت به خاطر پارچه و پرده هایی که خریده یک میلیون تومان به اسماعیل بدهکار است و وی نیز به همین خاطر زنگ می زند تا پولش را بگیرد.
ردپای مرد پارچه فروش
کارآگاهان برای دستگیر کردن اسماعیل به عنوان تنها مظنون این پرونده تلفن زهرا را تحت ردیابی قرار دادند و موفق به یافتن شماره این مرد شدند که نتایج تجسس ها نیز نشان می داد پیامک ها و تماس های بسیاری بین آنان رد و بدل شده است. تحقیقات کارآگاهان نشان می داد اسماعیل خط خود را سوزانده است و از شماره دیگری در آن گوشی استفاده می کند که در ردیابی های دیگر مخفیگاه وی در شهر قدس شناسایی شد و آنان در یک عملیات ضربتی موفق شدند مردی را دستگیر کنند که ادعا می کرد اسمش « حسین» است و گوشی تلفن همراه را از اسماعیل خریده است.
در ادامه با توجه به درست بودن ادعاهای حسین، کارآگاهان با سرنخ های دیگری که به دست آورده بودند موفق شدند در یک عملیات پیچیده و خزنده پلیسی، اسماعیل را ساعت یک بامداد ۱۳خردادماه در خانه برادرش دستگیر کنند.
اعتراف هولناک به قتل زن جوان
اسماعیل در بازجویی ها هنگامی که با یافته های پلیس روبه رو شد لب به اعتراف گشود و گفت: من به صورت دوره گردی پارچه و پرده می فروختم، چند ماه پیش در رباط کریم با زهرا آشنا شدم و وی مشتری ام شد و هر از گاهی سفارش پارچه می داد تا این که به همدیگر علاقه مند شدیم و بارها برای گردش به بیرون از خانه رفتیم.
این مرد جنایتکار در تشریح جزییات قتل زن جوان افزود: آن شب زهرا به من زنگ زد و گفت می خواهد مرا ببیند، ابتدا قبول نکردم و گفتم که دیروقت است بماند برای روز دیگری ولی وی آنقدر اصرار کرد که با وی در پرندک قرار گذاشتم. وقتی وی سوار وانت شد متوجه سروصداهایی از پشت سر شدم، از آینه نگاه کردم دیدم دو مرد و یک زن به دنبال خودرویم می دوند که زهرا گفت آن ها خانواده اش هستند و باید فرار کنیم. به هر شکلی بود از آنجا گریختیم و به روستای « بقه» رفتیم، پس از گردش قصد بازگشت داشتیم که زهرا گفت: دیگر نمی خواهد به خانه اش برگردد چون خانواده اش متوجه رابطه پنهانی وی شده اند و از من
خواست تا پیش وی بمانم، قادر به تصمیم گیری نبودم که چه کاری انجام بدهم از سویی قربانی نیز با اصرارهایش مرا آزار می داد و با داد و فریاد کردن تمرکزم را به هم ریخته بود و مدام می گفت آبرویش رفته است و خانواده اش حتماً شکایت خواهند کرد و با حرف هایش مرا ترساند تا این که نمی دانم چطور شد کنترلم را از دست دادم و با چاقویی که کنار دنده بود چندین ضربه به زهرا زدم و هنگامی که دیدم وی در حال مرگ است او را از داخل خودرو به وسط جاده انداختم و به خانه ام برگشتم، سپس سیمکارتم را روز بعد سوزاندم و گوشی را به یکی از دوستانم فروختم، بعد از آن نیز روکش صندلی های وانت را شستم تا لکه های
خون از بین بروند تا کسی متوجه این ماجرا نشود.
قاتل جوان در ادامه گفت: من به زهرا یک میلیون تومان قرض داشتم اما این بدهی انگیزه ای برای قتل نبود، بعد از جنایت عذاب وجدان زیادی داشتم و شب ها کابوس قتل را می دیدم.
ارسال نظر