خانواده ایرانی در خطر انقراض+ نمودار
به لیست گونه های در خطر انقراض باید بدون تعارف خانواده ایرانی را هم اضافه کرد از آن جهت که هم تعدادش در حال کاهش است و هم خود گونه اصیل در خطر نابودی قرار گرفته است. سیر صعودی طلاق در کشور در حال جابجا کردن رکوردهای جهانی است و طبق بر آوردهای غیر رسمی به رتبه چهارم جهان صعود کرده است. (هم پای رشد علمی و فناوری) در پنج سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ آمار طلاق از ۹۴ هزار به ۱۴۳ هزار رسیده است و این ارقام معنای جز خاموشی و مرگ خانواده های که با هزار زحمت و امید شکل گرفته بود ندارد.
به گزارش پارس ، به نقل ازالف نیوز، برآورده ها از وضعیت طلاق در سال های آینده امیدوار کننده نیست و امیدی، حتی به توقف این وضع در آینده نزدیک نیست مگر آنکه کلیدی! ! برای این ماجرا نیز وجود داشته باشد.
در همان حال که به دلیل زیاد شدن طلاق از تعداد خانواده های ایرانی کاسته می شود، در فرایند تشکیل خانواده های جدید نیز اختلال ایجاد شده است. کاهش ازدواج سیر شتابانی چون طلاق داشته و همراه با افزایش طلاق با کاهش ازدواج، خانواده ایرانی از دو سو در فشار است. آنهایی که هستند از بین می روند و آنهایی که باید تشکیل می شدند تا جایگزین خانواده های از هم فروپاشیده شوند، تشکیل نمی شوند. سیر شتابان کاهش ازدواج نیز معنایی جز کاهش تعداد خانواده های تشکیل شده ندارد و این البته علاوه بر بالا رفتن سن ازدواج و تشکیل دیر هنگام خانواده هاست. نمودار زیر، سیر کاهشی تشکیل خانواده های ایرانی را نشان می دهد:
درصد رشد میزان ازدواج از ۹۴/۳۳ درصد در سال ۱۳۸۰ به ۸۹/۱- درصد در سال ۱۳۹۰ رسیده است. منفی شدن درصد رشد در بازه زمانی یک دهه نشانی از سیر شتابان تغییرات در جایگاه خانواده ایرانی است.
اگر با افزایش طلاق و کاهش ازدواج از تعداد خانواده های ایرانی کاسته می شود، خانواده های تشکیل شده از حیث تعداد اعضاء نیز دچار تغییر و تحول بنیادی شده است. حرکت بعد خانوار ایرانی از ۵ و ۶ نفره در دهه ۶۰ و اوایل هفتاد به ۲ و ۳ در اواخر دهه ۸۰ واوایل دهه ۹۰ هشدار دیگری برای موقعیت دشوار خانواده در ایران است.
کاهش میزان رشد سالانه جمعیت و به خصوص میزان باروری کلی به ازای هر زن از ۷.۱ در سال ۶۵ به ۱.۶ در سال ۹۰ نشان تغییر جدی در ترکیب و تعداد اعضای خانواده های ایرانی است.
همه مساله این نیست که تنها خانواده ها به دلیل طلاق از هم فرو می پاشند، یا به دلیل عدم ازدواج تشکیل نمی شوند و یا به دلیل کاهش میزان باروری کوچک و کوچک تر می شوند، بلکه علاوه بر همه این ها، موقعیت های نقشی اعضای خانواده به دلیل تحولات اجتماعی به شدت تغییر کرده است. اشتغال زنان و افزایش روز افزون آن که با استقبال نظام همراه بوده است، موقعیت های نقشی خانواده های ایرانی را به شدت دگرگون کرده است.
روابط اعضاء با یکدیگر، قدرت سرپرستی مرد در خانواده، میزان همستگی عاطفی بین زوجین و… در نتیجه اشتغال زنان از شکل سنتی خود خارج شده و به دلیل استقلال مالی و شغلی زنان اشکال جدیدی به خود گرفته است. اکنون انتظارات زوجین در خانواده ایرانی از یکدیگر در حال دگرگونی است و گسترش هر چه بیشتر اشتغال زنان این دگرگونی را بیشتر و بیشتر می کند.
زنان اکنون فوتبال بازی می کنند، در معادن کار می کنند، راننده هستند و خلاصه هر جا مردان پای گذاشتند ورود کرده و ثابت کرده اند که بهتر از مردان اند! ! (آنهایی که دیده اند می گویند) آنها وزیر شدند و با تفسیر جدیدی که از رجل سیاسی می شود عنقریب ریس جمهور نیز خواهند شد، خانه، خیابان، دولت و همه و همه را فتح خواهند کرد و برای نخستین بار در تاریخ، خانواده ایرانی با ریاست و ولایت زنان شکل خواهد گرفت (هر چند در حال حاضر نیز در بسیاری از خانواده ها شکل گرفته است) و از لحاظ شرعی نیز مساله به راحتی قابل حل است. وقتی می شود تشنگی ماه رمضان را حل کرد حل ولایت زنان بر مردان دشوار نیست! ! اما اگر دیگر خانوده ای از نوع ایرانی اش باقی مانده باشد.
اکنون اگر دلتان برای پدری که (بخوانید مردی که) وقتی به خانه می آمد در چهره اش ابهت و قدرت بود و ناخواسته باید پیش پایش بلند می شدی، پدری که وقتی محبت می کرد از ته دل خوشحال بودی و ته دلت می گفتی (پدر، پدر که این همه قدرت دارد مرا می بوسد و در آغوش می کشد) تنگ شده است می توانید اگر پدر بزرگ یا مادر بزرگ در قید حیات دارید، پای صحبت هایشان بنشینید و از فدا کاری های آنها برای هم بشنوید، آنچه اکنون دارد افسانه و اساطیر می شود. (فدای هم شدن نه فدای هم کردن! )
چه باید کرد؟
باید با افتخار هر کسی در این ماجرا نقش داشته است سرش را بالا بگیرد و فخر بفروشد که عدالت جنسیتی را محقق کرده است. زنان را از زیر یوغ ستم هزاران ساله مردان رهایی بخشیده و به آنها عزت و احترام و آزادی و حق تصمیم گیری بر سرنوشت خودشان را داده است حالا اگر بهایش این شده است که خانواده ایرانی که رکن اصلی جامعه ایرانی بوده از هم فرو می پاشد و پناهگاهی که افراد در سختی ها و بحران ها به آن پناه می بردند خود سرچشمه بحران شده است مهم نیست، مهم این است که من و خود من (زن یا مرد) به حقم رسیده ام هر چه بادا باد. حتی اگر همه عزت و حرمت و موقعیت مردان لگد مال شده باشد، باشد.
اگر این گونه است که هست چرا باید چنین کانونی را تشکیل داد؟ کجای این کانون گرم و پر محبت است که باید از آن استقبال کرد؟ حتی اگر به هر دلیلی چنین کانونی تشکیل شد و تبدیل به منشا بحران شد چرا باید آن را حفظ کرد؟
چه خواهد شد؟
مردان روز به روز شبیه زنان خواهند شد همان طور که زنان شبیه مردان شده اند و خانواده جدیدی شکل خواهد گرفت شکل جهان سومی همانی که در غرب وجود دارد و اندک اندک بر تعداد کسانی که از غیر همجنس بیزارند افزوده خواهد شد، ! ! آن هنگام داشتن یک خانواده اصیل ایرانی و دیدن یک پدر ایرانی از نوع پدربزرگ ها مثل داشتن یک خانه با معماری و سبک زندگی ایرانی – اسلامی است که افراد حسرتش را خواهند خورد.
ارسال نظر