چه زمانی مشورت کنیم؟ با چه کسانی مشورت نکنیم؟
تقریبا با قاطعیت میتوان گفت تمام افراد در طول زندگی و در مسیر رسیدن به اهداف و خواستههای خود، به علت عدم آگاهی کافی از جزئیات مسیر، یا بهصورت ناخواسته از همان ابتدای حرکت مسیر نادرستی را انتخاب کرده و یا در مواقعی، از مسیر درست خارج شده که نتیجة آن دیرتر رسیدن یا هرگز نرسیدن به خواستههایشان بوده است. اما میتوان با مشورت کردن با دیگران و استفاده از دانش، تخصص، تجربه و رهنمودهایشان، مسیر درست را از مسیرهای موجود تشخیص داد. مشاوره گرفتن از افراد متخصص و باتجربه، یکی از راههای تسهیلکننده برای پیشبرد اهداف است
چرا باید به حرف بنا درباره جواهرات اعتماد کنیم؟ آیا برای پرسوجو درباره ستارهها سراغ نانوا میرویم؟ بههیچوجه! برای این کار نزد ستارهشناس میرویم. برای کسب اطلاعات درباره جواهرات هم حتما به جواهرساز یا جواهرفروش مراجعه میکنیم. مشورت کردن با دیگران هزینهای ندارد و در همه امور مثل روابط عاطفی، ازدواج، کسبوکار، احساسات و رفتارها به مشاوره نیاز داریم. این نکته درست است، اما باید حواسمان باشد به حرفهایی گوش کنیم که ارزش شنیدن را داشته باشند و با هر کسی مشورت نکنیم. در این مقاله، درباره گفتوگو با دیگران و مشورتگرفتن از آنها صحبت میکنیم. پس اگر به این موضوع علاقه دارید، با سایت پارس نیوز همراه باشید.
تعریف و اهمیت مشورت
«مشورت» و «مشاوره» از یک ریشه و به معنای مراجعه به افراد آگاه و مطلع برای راه یابی به حل مسئله و بهره گیری از تجارب و آگاهی دیگران است.
نقش مشورت در زندگی، نقشی اساسی است. تحقیقات تجربی نشان می دهد که مشورت اگر مهم ترین نقش را در پیشرفت و استفاده بهینه از زندگی نداشه باشد، دست کم می تواند یکی از بهترین نقشها را ایفا کند. مشورت به معنای عام و گسترده جریانی است که در همه اعصار برای همه افراد، مطرح بوده، اما در عصر ما با دامنه وسیع تری مطرح است؛ زیرا تکنولوژی جدید، انسان را با دشواریها و بن بست های متعددی رو به رو نموده است. در دنیای امروز، زندگی بدون مشورت و مشارکت و هم فکری با دیگران، امکان پذیر نیست. یک مثل چینی می گوید: «اگر می خواهی کاری را به درستی انجام دهی، با سه تن از سالخوردگان مشورت کن.» در فرهنگ و ادبیات فارسی نیز آمده است: «آن که بیشتر مشورت می کند کمتر دچار اشتباه می شود.» و به قول امریکاییها: «دو فکر، از یک فکر بهتر است».
اهتمام قرآن به مشورت
مشورت، ریشه قرآنی دارد. خداوند خطاب به رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «در انجام دادن امور با مؤمنان مشورت و تبادل نظر کن.» نیز در وصف بندگان شایسته خود می فرماید: «بندگان شایسته، کارشان شور و مشورت کردن است.» از مهم ترین کارهای پیامبران، هدایت و ارشاد مردم بود. پیامبران در سایه مشورت با دیگران، سعی می کردند مشکلات آنان را برطرف کنند، اصلاً در معنا و مفهوم دین مشورت و ارشاد، نهفته است.
مشورت در سیره معصومان (علیهم السلام)
پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) علاوه بر این که خود مشاور مردم بودند و پیوسته به راهنمایی مردم می پرداختند، با دیگران نیز مشورت می کردند؛ مانند آن که در بدر، پیامبر (صلی الله علیه و آله) این مسئله را که مسلمانان بجنگند یا نه، به مشورت گذاشت و بعد از آن که رأی اکثریت مبنی بر جنگیدن اعلام شد، تصمیم بر جنگ گرفت.
همچنین در مورد محل استقرار لشکر، نظر صاحب ابن منظر پذیرفته شد که می گفت: «گرچه این محل به دشمن نزدیک است؛ ولی در کنار آب است» و یا در جنگ خندق به منظور محافظت از شهر، نظر سلمان مبنی بر حفر خندق در اطراف مدینه پذیرفته شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور فرمود تا در اطراف مدینه، خندقی حفر کنند.
نظایر اینها بسیار است که رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) در کارها با اصحابشان مشورت می کردند و امام رضا (علیه السلام) درباره سیره رسول خدا فرمود: رسول خدا پیوسته با اصحابش در کار مشورت می کرد سپس بر انجام دادن آن تصمیم می گرفت.» نیز آن حضرت از پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) یاد می کند که وی می فرماید: «با این که دانش و آگاهی دیگران قابل مقایسه با دانش پدرم نبود، بسیار رخ می داد که با خدمتکار خانه به مشورت می پرداخت و در پاسخ این سؤال که: آیا با چنین فردی، مشورت می کنید؟! می فرمود: چه بسا خدا بر زبان او دری را بگشاید.»
شایان توجه است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) خود، نیاز به مشورت با دیگران نداشته اند و مشورت آنها با دیگران به منظور احترام و شخصیت دادن به مردم و رشد فکری آنان بوده است تا به مشورت، عادت کنند و بدانند که مشورت با دیگران، عیب نیست و به شخصیت کسی لطمه وارد نمی آورد.
چرا نباید با هر کسی مشورت کنیم؟
جورج ساموئل کلاسون در کتاب «ثروتمندترین مرد بابل» نوشته است: «نصیحت چیزی است که رایگان داده میشود، اما مراقب باشید فقط به حرفهایی گوش بدهید که ارزشش را داشته باشند.»
هرکدام از ما در زندگی هدف خودمان را داریم و رسیدن به آن هم کار چندان راحتی نیست. تقریبا هیچکس نمیتواند به شما بگوید که برای رسیدن به آنچه میخواهید باید چهکار کنید. همه ما زندگی فوقالعاده میخواهیم. همه دوست داریم که استقلال مالی داشته باشیم یا وقت بیشتری را با خانواده و دوستان بگذرانیم. در واقع همه ما میخواهیم مثل قهرمانهای داستانها سرنوشتمان را خودمان تعیین کنیم، اما در زندگی واقعی چند نفر را میشناسید که در این زمینه موفق شده باشند؟ افرادی که راهحل را میدانند بهاندازه اسبهای تکشاخ کمیاب هستند!
خیلی از مردم ازدواج ناموفقی دارند و جدا میشوند یا اینکه از زندگی مشترکشان راضی نیستند. بیشتر مردم سواد مالی چندانی ندارند، ولخرجی میکنند و بدهیهای سنگین دارند. تعداد کسانی که نمیخواهند و نمیدانند چطور رفتارشان را تغییر بدهند هم بسیار زیاد است. پس چرا باید مثلا از فردی ورشکسته درباره پولدارشدن مشورت بخواهیم؟ این اصلا منطقی نیست.
چه کسانی برای مشورت مناسب هستند
فردی که با او مشورت میکنید باید شرایط و ویژگیهایی داشته باشد. اول اینکه در صداقت او شک نداشته باشید و بدانید هر آنچه را که واقعا صلاح میداد به شما میگوید و تجربیاتش را در اختیارتان قرار میدهد.
دوم اینکه در زمینه مورد نظر دانش ، مهارت و تجربه کافی داشته باشد. طبیعتا مشورت کردن درباره موضوعاتی مانند سلامتی با یک فرد غیرمتخصص که پزشک نیست نمیتواند نتیجه مطلوب به همراه داشته باشد.
سوم اینکه وقت آزاد و فرصت برای صحبت با شما داشته باشد تا بتواند با خیال آسوده به حرفهایتانگوش بدهد و نظرات خودش را بیان کند.
چهارم اینکه رازدار باشد و اسرار شما را نزد دیگران فاش نکند.
از طرفی فردی که مورد مشورت قرار میگیرد نباید ویژگیهای زیر را داشته باشد.
چرا مردم عاشق راهنماییکردن دیگران هستند؟
مردم عاشق مشورت و راهنماییکردن دیگراناند و این یکی از قدیمیترین حقایق درباره تمام انسانهاست. بیشتر ما اینطوری هستیم و از نصیحتکردن دیگران لذت میبریم. ما عاشق تلاشکردن برای حل مشکلات دیگران هستیم، حتی اگر ندانیم که چطور این کار را انجام بدهیم یا زندگی خودمان هم سخت و پیچیده باشد. این مسئله ۲ دلیل مهم دارد، یکی ایجاد حس بهتر برای خودمان و دیگری سهولت نظردادن درباره بقیه.
۱. وقتی دیگران را راهنمایی میکنیم، احساس بهتری داریم
راهنماییکردن دیگران نشاطآور و جذاب است و عزتنفس ما را بیشتر میکند. تفاوتی هم ندارد که به توصیه شما عمل کنند و راهنمایی شما به آنها کمک کند یا نه. در هر صورت اینطور فکر میکنید که برای کمک نزد من آمدهاند و من را عاقل و باتجربه میدانند. پس من انسانی موفقم. ممکن است این فکر چندان درست نباشد، اما بههرحال راهنماییکردن دیگران این طوری است و به همه چنین احساسی دست میدهد. پس فقط شما نیستید که این احساس را دارید.
۲. برای بیشتر مردم بیرون گود نشستن و نظردادن راحتتر است
بیشتر مردم هرگز طعم موفقیت واقعی را نمیچشند. آنها به افرادی تبدیل میشوند که نه راه پیروزی را میدانند و نه راه شکست را. این افراد در واقع تماشاگرانیاند که دائم فریاد میزنند و از بازیکنان واقعی که وارد گود زندگی شدهاند انتقاد میکنند.
متأسفانه بیشتر ما آنقدر مغروریم که نمیتوانیم کلمه «نمیدانم» را به زبان بیاوریم و گفتن این کلمه را مترادف با اعتراف به شکست میدانیم. پس ترجیح میدهیم که ظاهرمان را حفظ کنیم و بهجای پذیرش شکست، ادعا کنیم که از همهچیز سر درمیآوریم.
مشورت با دیگران چه زمانی بیفایده است؟
هرگز از افرادی پند نگیرید که نمیدانند چطور میتوانید به هدفتان برسید. بهتر است هر توصیهای را قبول نکنیم و سعی کنیم خودمان برای خودمان تصمیم بگیریم. این ما هستیم که باید طبق شرایط خاص زندگی، تکلیفمان را با همهچیز مشخص کنیم.
بدیهی است که این اصل استثناهایی هم دارد. مثلا اگر بخواهیم بندهای اساسنامه شرکتمان را تغییر بدهیم، نمیتوانیم خودمان بهتنهایی وارد گود شویم. برای این کار باید با وکیلی باتجربه صحبت کنیم.
بهطور کلی، بهتر است در این مواقع به خودمان متکی باشیم:
- زمانی که باید خطرات کاری را بپذیریم؛
- موقع انجام کارهای آزمایشی کوچک برای بررسی شرایط؛
- هنگام پیشبینی شرایط و امیدواربودن به اتفاقات بهتر.
در این شرایط، کورکورانه عملکردن به نصیحتهای خانواده و دوستان فایدهای ندارد.
بیشتر مردم به توصیههای افراد فاقد صلاحیت بیش از حد توجه میکنند، در حالی که هر کسی باید در زندگی مسیر خودش را برود. منطقی نیست که بخواهید دیگران بهجای شما تصمیم بگیرند. خودتان باید پاسخ سؤالاتتان را پیدا کنید. همه ما باید عادت کنیم که برای انجام کارها منتظر اجازه بقیه نباشیم و خودمان تصمیم بگیریم. هر کسی باید خودش اختیار زندگیاش را در دست بگیرد.
چه وقت باید با بقیه مشورت کنیم؟
طبیعی است که گاهی مجبور میشویم درباره بعضی از چیزها توصیههای دیگران را به کار بگیریم. البته بهتر است که این موارد را محدود کنیم. قبل از پذیرفتن نصیحت دیگران، از خودتان این سؤالات را بپرسید:
- آیا مشورت با دیگری درباره این مسئله برایم ارزشی دارد؟
- توصیه او باعث میشود که نتیجه خوبی بگیرم؟
برخی از زمینهها و رشتهها هستند که نیازی نیست در آنها خودتان متخصص شوید و برای خودتان تصمیم بگیرید. مثلا برای تنظیم قرارداد تجاری لازم نیست حقوق بخوانید تا بتوانید بهترین قرارداد را بنویسید، بلکه میتوانید کار را به کاردان بسپارید. در چنین شرایطی، بهترین کار این است که با وکیلی باتجربه مشورت کنید.
امور مهم را نیز بهتر است به افراد باصلاحیت واگذار کنیم، مثلا در امور مهم مالی یک شرکت که سرنوشت تعداد زیادی از کارمندان را تعیین میکند، نمیتوانیم به دانش و تجربه خودمان اتکا کنیم. در چنین مواقع مهم و حساسی، باید با کسی مشورت کنیم که کارشناس امور مالی است و توانسته مشکلات مالی بسیاری از شرکتها را حل کند.
گاهی هم نیازی به استفاده از نظر متخصص نیست، مثلا برای طراحی دکوراسیون اتاق خواب لازم نیست که طراح داخلی استخدام کنیم. با گشتوگذار در فضای مجازی و مشاهده سبکهای طراحی اتاق خواب، میتوانیم لوازم و مبلمان اتاق را مطابق با سلیقه خود بچینیم.
۵ نکته مهم درباره مشورتکردن با دیگران
۱. در دسترسترینها لزوما بهترینها نیستند
مشکل اصلی اکثر ما این است که با افراد اشتباهی مشورت میکنیم. اگر سردرگم شدهاید و نمیدانید چطور کاری را شروع کنید یا مشکلی را حل کنید، میتوانید نظرات همه اطرافیانتان را بشنوید. این اصلا اشکالی ندارد، اما عمل به این نظرات و توصیهها با گوشدادن به آنها فرق دارد. به توصیه کسی عمل کنید که میداند چه میگوید و تجربه کافی دارد. متأسفانه بیشتر مردم با نزدیکترین و در دسترسترین افراد مشورت میکنند و توصیههایشان را هم جدی میگیرند، حتی اگر آن افراد تخصصی نداشته باشند.
۲. با کسی مشورت کنید که تجربه دارد
قبل از مشورت با هر کسی ابتدا از خودتان بپرسید:
- آیا این فرد خودش کار مدنظرم را بهخوبی انجام داده است؟
- این تجربه را بهتازگی از سر گذرانده است؟
پاسخ به این ۲ سؤال تکلیف همهچیز را مشخص میکند. کسی که درباره موضوعی تخصص یا تجربهای ندارد و حتی نتوانسته است مشکل خودش را حل کند، نمیتواند فرد مناسبی برای مشورتکردن باشد.
۳. نصیحت کسانی که اطلاعاتشان بهروز نیست به درد نمیخورد
گاهی توصیههایی را میشنویم که برای حل مشکلاتمان بیفایدهاند، البته نه به این دلیل که درست نیستند. دلیل بیفایدهبودن این توصیهها این است که در گذشته کاربرد داشتهاند و برای امروزمان کارایی ندارند. پس بهتر است درباره مسائلی که مدام بهروز میشوند با افرادی مشورت کنیم که اطلاعات جامعتر و جدیدتری دارند. ممکن است کسی متخصص باشد، اما درباره موضوعات جدید اطلاعی نداشته باشد. این فرد بهرغم تخصصش، نمیتواند به ما کمک چندانی بکند.
۴. هیچوقت با کسی مشورت نکنید که نمیخواهید جایش باشید
اگر برای مشورتکردن با کسی تردید دارید، کافی است به زندگی او نگاه کنید. آیا راضی و خوشبخت است؟ سالم و با اعتماد به نفس و فداکار است؟ زندگی خوبی دارد؟ یا مثل بقیه ناکام، خسته، بیحوصله و تنبل است؟ اگر فرد مدنظرتان جزو دسته دوم است، بهتر است از مشورت با او صرفنظر کنید.
۵. به ندای قلبتان گوش کنید
اغلب، مشورتکردن با دیگران یک دلیل بیشتر ندارد و آن هم تأییدشدن است. در حقیقت بیشتر مواقع مطمئن نیستیم که تصمیم درستی گرفتهایم یا نه، برای همین هم سراغ بقیه میرویم و دوست داریم که آنها نظرمان را تأیید کنند. اگر هم آنها با ما مخالف باشند، ناامید میشویم. ما به نظر آنها اهمیتی نمیدهیم، بلکه دنبال تأیید خودمانیم. پس بهتر نیست که به ندای قلبمان گوش بدهیم و کاری را بکنیم که واقعا میخواهیم؟ هیچکس بهتر از خودمان نمیتواند تشخیص بدهد که چه کاری حالمان را خوب میکند و انجامدادن کدام کار بیفایده است.
آیا در هر کاری باید مشورت کرد؟
اهمیت و نقش و کاربردی که مشورت در موفقیت جوانان دارد، به این معنا نیست که در هر کاری و قبل از هر اقدام دیگری باید مشورت نمود و هر آنچه که دیگران گویند، به کار بست. همان گونه که تصمیم گیری بدون مشورت خطرناک است و ممکن است به شکست منجر شود، مشورت بیش از اندازه و انتظار این که در هر کاری دیگران ما راهنمایی کنند نیز به وابستگی و سلب اعتماد به نفس منجر خواهد شد. بنابراین، مشورت، همیشه و در هر کاری بدون آن که خود فرد درباره آن بیندیشد و تفکر کند، مطلوب و شایسته نیست. باید در تصمیم گیریهای مهم و برنامه های کلان، مشورت نمود؛ اما در مسائل جزیی لزوما وظیفه نداریم که مشورت کنیم، بلکه می توانیم با اندیشه و تفکر و اندوخته ها و تجربه های شخصی مان راه درست را برگزینیم.
چگونه به مشاوره غلط پاسخ بدهیم؟
اگر متوجه شدید که درحال دریافت مشورت درستی نیستید، باز هم میتوانید ادامه صحبتهای طرف مقابل را بشنوید. بهاعتقاد گرینبِرگ، «اشکالی ندارد به مشورتی که لزوما کمککننده نیست گوش کنید.» شاید مشورت کردن با طرف مقابل بهکارتان نیاید، اما حداقل میتوانید از خلال صحبتهایش به چیزی درباره خود آن شخص پی ببرید که بعدها بهدردتان بخورد یا حتی میتوانید در فکرتان، برای طرف مقابل استدلال مخالف بیاورید.گرینبِرگ میگوید: «مهم این است که وقتی میفهمید مشورتی مشکوک است، تحتتأثیر قرار نگیرید.»
پیشنهاد گرینبِرگ این است که اگر مشورتدهنده پافشاری کرد و در معذورات قرار گرفتید، از او تشکر کنید و بگویید که برای فکرکردن و هضم صحبتهایش به زمان بیشتری احتیاج دارید. شاید طرف مقابل اصرار داشته باشد که به مشورتش گوش کنید، اما اگر میدانید که مشورت کردن با او بیفایده است، مؤدبانه و مختصر توضیح بدهید که سخنانش بسیار مفید بود، اما اکنون باید خودتان کمی بیشتر به قضیه فکر کنید.مَسینی هشدار میدهد که در چنین شرایطی خودتان را درگیر سروکلهزدن نکنید، چراکه نتیجه خاصی برایتان نخواهد داشت. درعوض مؤدبانه خودتان را برهانید!
ارسال نظر