پاکبان پاکدست 22 میلیارد ریال را به صاحبش برگرداند !
جلوتر میروم و حالش را میپرسم با روی گشاده و لبخند بر لب جواب میدهد، دخترم اتفاقی افتاده؟ جواب میدهم، نه خبرنگار هستم، برای موضوع چک خدمتتان رسیدهام، این را که میگویم، دستش را به پیشانیاش میکشد و عرقش را با پشت دستش پاک میکند.
به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، دستانش پینه بسته و خسته از کار روزمره است، مثل همیشه مشغول کارهای روزانه است و هر از گاهی خدا را شکر میگوید، با 18 سال سابقه کار در شهرداری زنجان به عنوان پاکبان کولهباری از تجربیات را در این سالها دارد.
همانطور که ایستاده جارویش را در کنارش نگه میدارد و یکی از دستهایش را به جارویش میگیرد، ناگهان به نظرم رسید که او جارویش را بسیار دوست دارد چون سالهاست که همراه اوست، صبح زود و نیمههای شب، ظهرهای گرم تابستان و شبهای سرد زمستان همیشه همراهش بوده و میداند چقدر برای پاکیزگی این شهر تلاش کرده و زحمت کشیده است.
نگاهم به دستان پینه بسته و ترک خوردهاش میافتد، رفتگری کار سختی است ولی او میگوید شغلش را دوست دارد و بهترین لحظههای زندگی وی زمانی است که مشغول کار است.
جلوتر میروم و حالش را میپرسم با روی گشاده و لبخند بر لب جواب میدهد، دخترم اتفاقی افتاده؟ جواب میدهم، نه خبرنگار هستم، برای موضوع چک خدمتتان رسیدهام، این را که میگویم، دستش را به پیشانیاش میکشد و عرقش را با پشت دستش پاک میکند.
چند دقیقه به فکر فرو میرود و میگوید، از کجا شروع کنم، چه چیزی را باید توضیح دهم.
آقای اسکندری درباره اینکه چک رو چطور پیدا کردید و همینطور چگونه به صاحبش رسانید توضیح بدهید؟
ببینید دخترم، از این اتفاقات برای من زیاد افتاده است و قبل از این هم از این اتفاقات برایم افتاده بود، یعنی بارها برایم پیش آمده که گوشی یا اشیای با ارزش و گران قیمت را از کوچه پیدا کرده و پس از چند روز آنرا به صاحبش رساندهام.
آخرین بار هم پس از پیدا کردن چک 2 میلیارد و 200 میلیون تومانی آن را به دست صاحبش رساندم.
من سواد آنچنانی ندارم و رقم چک را نمیدانستم اما وقتی آن را به خانه بردم متوجه شدم که دو چک در مجموع 2 میلیارد و 200 میلیون تومان ارزش دارد که در نهایت پس از چند روز آن را به صاحب آن رساندم.
ممکن است این اتفاق برای هر کسی حتی خود ما بیفتد، خودم را جای کسی گذاشتم که چکهایش را گمکرده است و من راهی جز تحویل این امانت نداشتم، چراکه اعتقاد داشتم و دارم که اگر صاحب آن چکها حضور نداشت اما خدای متعال دائماً شاهد و ناظر بر عملکرد من و بندگان خود هست.
امکان نداشت لحظهای فکر نگهداشتن چکها به ذهنم خطور کند، چرا که یاد گرفتهام که نان حلال به خانه ببرم و خانوادهام با نان حلال روزگار سپری کنند.
میان صحبتهایش سوال میکنم، به راحتی میتوانستید، چک را نقد کنید، چرا نکردید؟
خب مال مردم است، مال من نیست، درست است که من زندگی سختی دارم ولی دلیل نمیشود که کمبودهایم را با مال مردم جبران کنم.
از طرفی همانطور که گفتم برای اولین بار نبود که شیء قیمتی پیدا میکردم، قبل از این دوربین فیلمبرداری و گوشی تلفن همراه را هم پیدا کرده بودم که بدون استثنا به صاحبانش رساندم.
دخترم من نزدیک 50 سال سن دارم و همیشه نان حلال سر سفره خانوادهام بردهام، شاید شرایط زندگیام سخت باشد، اما همیشه تلاش کردهام با توکل به خدا مشکلاتم را حل کنم، شاید باورتان نشود اما من سه فرزند پسر دارم که مجرد هستند و شغلی هم ندارند، اما باز هم به خدا توکل کردهام.
اینها را میگوید و دوباره مشغول کار میشود، زندگیاش را بالا و پایین و داشتههایش را حساب و کتاب میکند، میخندد و میگوید: من شیوه زندگی خودم را دارم، زندگی پستی و بلندی دارد، شادی و غم، باید بلد باشی که چگونه به داشتههایت شکر بگویی.
حجت اسکندری پاکبان زنجانی برای دارایی کسی چرتکه نیانداخته است، چون میداند که فکر کردن به زندگی دیگران باعث میشود، از زندگی خودت بمانی، به چه کنم، چه کنم دچار میشوی، آرام و قرار نخواهی داشت.
پاکبان گزارش ما، با وجود همه این مشکلات تمام این سالها با شرافت کار کرده و هرگز دست به مال حرام نبرده است. میگوید: آدم اگر از گرسنگی بمیرد باز هم نباید سهم دیگران را بردارد، من هم اگر روزی از گرسنگی بمیرم مال حرام نمیخورم.
وقتی جارو دست میگیرم و به محدوده خودم میروم، حتی از یک زباله کوچک هم نمیگذرم، هر کسی باید کار خود را درست انجام دهد.
بحث را عوض میکنم و میپرسم، آقای اسکندری، اگر مردم به شعار شهر ما خانه ما عمل کنند بیکار میشود یا نه؟
لبخندی زد و گفت؛ اگر به این شعار عمل کنند دیگر هیچ جایی کثیف نخواهد بود و همیشه شهرمان تمیز میماند.
خب آنوقت که شهر نیاز به پاکبان ندارد؟
اینطور نگویید، خدای ما هم بزرگ است، من در اوج تنگدستی 18 سال در شهرداری کار کردهام، الان هم آدم پولداری نیستم و در یک خانه کوچک در یک منطقه محروم زندگی میکنم، اما خدا را شاکرم که تنم سالم است.
آقای اسکندری حالا که فرصت صحبت با مسؤولان دارید، خواستهتان از آنها چیست؟
ببینید دخترم، من سه فرزند پسر دارم که دو فرزندم خدمت سربازی خود را انجام داده و بیکارند، میخواهم که برای آنها کار فراهم کنند، برای یک پدر خیلی سخت است که فرزندی که با هزار امید و آرزو بزرگ کرده بیکار باشد!
این را میگوید و دوباره جارویش را در دست میگیرد و با فکر مشغول جارو کردن میشود. با رفتگر شهرمان خداحافظی میکنم و او دوباره مشغول کارش میشود و صدای خش خش جارویش تمام خیابان را فرا میگیرد.
بیشک شغل رفتگری یکی از مهمترین شغلهای جامعه ماست، که اگر نباشد آلودگی تمام شهر را فرا میگیرد و در این بین ما باید در روزشماری زندگی فرصتی را برای تشکر از این قشر زحمت در نظر بگیریم.
آری، پاکبانان، زحمتکشان بیادعای جامعه هستند که سالها عمر خود را صرف خدمت به شهروندان و تنظیف خیابان ها و معابر میکنند و بار سنگین نظافت شهرها بردوش دارند.
کارگران و رفتگران شهرداری نه امکان دور کاری دارند و نه از امکانات بهداشتی مناسب و به اندازه برخوردارند و نه حتی همه مردم برای حمایت از آنها نظافت عمومی را رعایت میکنند.
رفتگران خادمان واقعی، صمیمی و بیادعای جامعه ما هستند. شاید آنها هم در دوران کودکی میخواستند دکتر، مهندس و یا معلم شوند، اما دست روزگار از او یک رفتگر ساخت، که با همان دستان ترک خورده و پینه بسته، کوچه و محله ما را غرق پاکی کند و زبالههایی که عابران بیتوجهی روی زمین میریزند را بردارد.
اگر واقع بینانه به این شغل بنگریم میتوانیم رد پای رفتگران را در همه جای شهر، کوچه، خیابان و پیادهرو مشاهده کنیم. وجب به وجب این کوچه، خیابان و پیادهروها رفتگران، این زحمت کشان جامعه را میشناسند و با آنها غریبه نیستند.
ارسال نظر