چرایی پذیرش قطعنامه-۱
جنگ تحمیلی یا صلح تحمیلی؟
پایان جنگ، برخلاف شروع آن، نقد و نظرهای متفاوتی را به همراه داشت. درست در شرایطی که انتظار نمیرفت، ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت. برخی پذیرش قطعنامه را بدلیل ضعف و ناامیدی ایران در مقابل پیروزیهای به دست آمده عراق در آن زمان دانستند.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران فراز و نشیب های فراوان سیاسی و اقتصادی و نظامی داشت که در نهایت به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ منتهی شد. دلایل پذیرش این قطعنامه و نقش مسئولین وقت در این موضوع خود یکی از چالش برانگیزترین موضوعات مربوط به دفاع مقدس است. و بارها اندیشمندان مختلف و نظریه پردازان در زمینه جنگ به تشریح علل آن پرداخته اند. در آستانه سالگرد پذیرش این قطعنامه به برخی علل آن از منظر کامران غضنفری در راز قطعنامه پرداخته می شود.
دلیل تجاوز عراق به خاک ایران چنان روشن بود که در طول سالیان بسیار هرگز چرایی جنگ توسط تحلیل گران غربی مورد پرسش قرار نگرفت؛ به خوبی آشکار بود که به دنبال از دست رفتن محمدرضا پهلوی یکی از متحدان اصلی آمریکا در خاورمیانه و وقوع انقلاب اسلامی، دلهره صدور انقلاب اسلامی، چنان ابر قدرت های شرق و غرب را فرا گرفته بود که دست به تحریک و سپس پشتیبان عراق برای شروع جنگ زدند و برای سالیان طولانی و با دادن انواع جنگ افزارهای پیشرفته این حمایت ها را ادامه دادند.
اما پایان جنگ، برخلاف شروع آن، نقد و نظرهای متفاوتی را به همراه داشت. درست در شرایطی که انتظار نمی رفت، ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و در این زمان بود که برخی از مغرضان با اصرار بر این جمله امام که پذیرش قطعنامه را به « نوشیدن جام زهره » تعبیر کرده بودند، تلاش کردند تا امام را فردی جنگ طلب معرفی کنند و چهره ایشان و انقلاب را مخدوش کنند، برخی دیگر نیز پذیرش قطعنامه را به دلیل ضعف و ناامیدی ایران در مقابل پیروزی های به دست آمده عراق در آن زمان دانستند و عده ای نیز آن را یک ترفند سیاسی موقت دیدند.
صدام در جواب به خبرنگاران در مورد دلیل حمله به جمهوری اسلامی گفته بود که پاسخ شما را در تهران خواهم داد
هنگامی که صدام حسین در سال ۱۳۵۹ با تشویق و تحریک آمریکا، تجاوز به خاک جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد، تصور می کرد که در ظرف یک هفته به عمر نظام جمهوری اسلامی خاتمه داده، این کشور را متصرف خواهد شد. صدام آن گاه که اولین گلوله توپ را به طرف ایران شلیک کرد، در پاسخ خبرنگارانی که از او دلیل حمله به جمهوری اسلامی را سوال کرده بودند، گفته بود که پاسخ شما را در هفته آینده در تهران خواهم داد! این در شرایطی بود که عراق در جبهه ای به طول ۱۳۰۰ کیلومتر که شامل پنج استان خوزستان، ایلام، کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی می شد، حملات خود را شروع کرده بود. گرچه نظامیان متجاوز در مدت کوتاهی در حدود بیست هزار کیلومتر مربع از خاک این سرزمین را اشغال کردند؛ اما از آنجا که صدام و اربابان او در محاسبات خود، جایی برای ایمان و اعتقادات مردم این سرزمین و رهبری الهی امام خمینی (ره) باز نکرده بودند؛ ناباورانه با مقاومت سرسختانه مردان و زنان و پیرو و جوان این کشور روبرو شدند و علی رغم هشت سال شرارت و جنایت و بهره مندی از انواع و اقسام حمایت ها و پشتیبانی های مالی، نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی آمریکا و پیمان ناتو و پیمان ورشو و همه مرتجعین منطقه، نتوانستند به اهداف شیطانی خود نائل شوند.
در سال اول جنگ که بنی صدر در مقام ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا قرار داشت، اجازه نمی داد تا ارتش، سلاح و مهمات در اختیار سپاه و بسیج قرار دهد و تلاش بسیاری می کرد تا آن ها را از صحنه مقابله با نظامیان بعثی دور سازد. در نتیجه، چند عملیاتی که برخی فرماندهان نظامی وابسته به او طراحی کردند، همگی با شکست مواجه شد و خسارات زیادی نیز به نیروهای جمهوری اسلامی وارد شد. اما پس از برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری در خرداد سال ۱۳۶۰ شیوه مقابله با دشمن تغییر کرد و با هماهنگی ارتش و سپاه یک سلسله عملیاتی پی در پی طراحی شد که از خرداد ۶۰ تا خرداد ۶۱، اکثر مناطق اشتغالی از دشمن باز پس گرفته شد و نظامیان بعثی مجبور شدند به پشت مزهای خود عقب نشینی کنند از این مرحله به بعد، عملیات های هجومی به داخل خاک دشمن با هدف تنبیه متجاوز و شکست صدام و حزب بعث عراق آغاز شد.
تاوان بی توجهی و بی مسئولیتی های برخی مسئولین را رزمندگان عرصه های نبرد می دادند
گرچه امام خمینی (ره) از همان آغاز جنگ، به طور مکرر تاکید می کردند که جنگ باید در راس امور قرار گیرد و مسئله اصلی کشور باید جنگ باشد، ولی برخی از مسولان و دست اندرکاران، توجه لازم را به این امر نشان نمی دادند و به گونه ای عمل می کردند که گویا جنگ یکی از مسائل فرعی کشور می باشد. در نتیجه، تاوان بی توجهی ها و بی مسئولیتی های این افراد را می بایست رزمندگان عرصه های نبرد بپردازند. در کشور عراق، حکومت بعثی همه امکانات کشور را در خدمت جنگ قرار داده بود و از همه گونه کمک های مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی حامیانش نیز استفاده می کرد اما برعکس، برخی مسئولان در ایران معتقد بودند که نباید در کشور حالت جنگی اعلام شود زیرا این مسئله باعث به زحمت افتادن مردم می شود! مردم می بایست چنان به زندگی عادی خود ادامه دهند که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده! علی رغم این جدی نگرفتن مسئله جنگ توسط برخی مسئولان، رزمندگان دلاور ایران اسلامی با پیروی از رهنمودهای امام خمینی (ره) و با ایثار و از خود گذشتگی چنان عرصه را بر متجاوزین تنگ کردند که رژیم بعثی عراق در آستانه سقوط قرار گرفته بود.
شورای امنیت سازمان ملل که از ابتدای حمله عراق به ایران، حاضر نبود عراق را به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ معرفی کند، با صدور قطعنامه های مختلفی طی سالیان جنگ، سعی داشت تا جمهوری اسلامی ایران را وادار به پذیرش آتش بس - بدون مشخص شدن آغاز گر جنگ- کند. در چنان شرایطی، حالت نه جنگ و نه صلح میان دو کشور برقرار می شد و صدام هر زمان که اراده می کرد، می توانست دوباره حمله را از سر بگیرد. اما وقتی حکومت بعثی در سال ۶۶ در آستانه سقوط قرار گرفت. قطعنامه ۵۶۸ صادر شد که عراق آن را بلافاصله پذیرفت ولی ایران از پذیرش آن خودداری کرد. با این وصف در سال پایانی جنگ، صحنه به تدریج تغییر یافت و اوضاع چنان شد که بالاخره امام خمینی (ره) مجبور به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تن دادن به آتش بس تحمیلی گردید. این همان ماجرایی بود که امام خمینی از آن به سرکشیدن جام زهر تعبیر کرد.
جنگ هشت ساله ایران یا می بایست با روش سیاسی یا با پیروزی نظامی به پایان می رسید
اما واقعیت چه بود؟ اگر بپذیریم که هر جنگی یک آغاز و سرانجام یک پایان دارد، تنها پرسشی که برایمان باقی می ماند، نحوه پایان جنگ است. جنگ ایران و عراق مانند همه جنگ ها با یک بن بست سیاسی در روابط ایران و آمریکا آغاز شده بود و مانند همه جنگ ها سرانجام یا می بایست با روش سیاسی یا با پیروزی نظامی به پایان می رسید. قطعنامه ۵۹۸ در تیرماه ۱۳۶۶ یعنی زمانی که ایران به لحاظ نظامی بر عراق برتری داشت، به تصویب رسید اما بین تصویب تا پذیرش آن یک سال وقفه افتاد، یعنی زمانی که برتری ایران به لحاظ نظامی - به دلیل کارشکنی و عدم حمایت برخی از مسئولان از جبهه های نبرد رو به افول گذاشته بود. آیا به واقع پذیرش قطعنامه از موضع ضعف بود یا دیدگاه و استراتژی امام خمینی (ره) که هشت سال بی وقفه رزمندگان را با خطابه های عاشورایی، به دفاع و جهاد ترغیب می کردند به ناگهان تغییر یافته بود؟ چه اتفاقی افتاده بود که به فاصله سه ماه پس از خطابه: « امروز عاشوراست. حسینیان آماده باشید. نهراسید. روز مقاومت است. درنگ امروز فردای اسارت باری را به دنبال دارد، به جبهه ها هجوم ببرید تا به ضربات شما توان و امان دشمن را بگیرد. . »
به ناگهان امام « جام زهر» را می نوشند؟ بهت و شوک ناشی از پذیرش قطعنامه که تا زمانی طولانی رزمندگان اسلام را در جبهه ها فرا گرفته بود، به حق بود؛ چرا که پاسخ عمده به این مسئله آنگونه داده شده که دیگر توانی برای ادامه جنگ وجود ندارد! آیا به واقع آن همه عزم و توانی که رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس، با وجود تحریم ها و با کمترین امکانات، از خود نشان داده بودند. به یکباره فروکش کرده و مدیران سیاسی، اقتصادی و نظامی را به این نتیجه رسانده بود که همانند جنگ تحمیلی، صلح تحمیلی را باید پذیرفت؟ یا این که دست هایی دیگر در کار بود تا…
ادامه دارد…
ارسال نظر