نگاهی به آخرین ساخته اصغر فرهادی
«گذشته» فیلمی با انگارههای پستمدرن و نسبیگرایی
«گذشته» در هر زاویهای که نگریسته شود، بیش از هر چیز نسبیتگرایی را تاکید میکند. نسبیتگرایی در شناخت واقع، نسبتگرایی در روایتها و نسبیتگرایی در فرهنگ؛ آجری که پستمدرنیسم بر روی آن سوار شده است.
به گزارش پارس به نقل از فارس، برخی پست مدرنیسم را در ادامۀ مدرنیسم میدانند و برخی آن را مقطعی منقطع از آن در نظر می گیرند. اما به هر حال پست مدرنیسم وضعیت ما است. وضعیتی که در آن به سر می بریم. سوال اساسی این است که نحوۀ برخورد ما با این وضعیت چگونه است؟ این سوال می تواند در حوزه های مختلفی از جمله علم، سبک زندگی، معرفت شناسی و هنر پرسیده شود. اینکه در هر کدام از این حوزه ها، ما تا چه میزان از پست مدرنیسم تاثیرپذیرفته ایم و این تاثیرپذیری چه تبعاتی می تواند داشته باشد؟ و در هر کدام از این حوزه ها چگونه می توان با پست مدرنیسم برخورد کرد؟
« گذشته» یکی از تولیدات حوزۀ هنر است که به نظر می رسد نسبت وثیقی با انگاره های پست مدرنیسم برقرار کرده است. در واقع فرهادی نه تنها این انگاره ها را قبول می کند، بلکه در فیلم خود به تمامی این پیش فرض ها را به نمایش می گذارد.
به قول لیوتار« شرایط پست مدرن» چیست؟ یا پست مدرنیسم چه انگاره ها و ویژگی هایی دارد که در فیلم گذشته دیده می شود؟ به طور کلی دربارۀ پست مدرنیسم می توان از سه ویژگی که توافق جمعی بر سر آن وجود دارد، صحبت کرد. اول عدم توانایی انسان در شناخت واقعیت، دوم تاکید بر زبان و کثرت گرایی در فهم از معنا و بازآفرینی واقعیت توسط هر فرد و سوم نفی کل گرایی و گرایش به غیریت و دیگری.
اولین ویژگی پست مدرنیسم خارج کردن فاعل شناسای دکارتی، کانتی، هگلی از نقطۀ مرکزی و اساسی است. یعنی انسان فاعل شناسایی نیست که بتواند واقعیت ها را بشناسد. بنابراین در این وضعیت تصمیمات انسان بر اساس عقلانیت، آزادی، قدرت شناخت و آگاهی نیست بلکه عمدتا بر اساس احساسات، عقده های فروخورده، ضمیر ناخودآگاه و محرومیت ها در زندگی است.
در فیلم گذشته قهرمان زن داستان برای سومین بار قصد دارد ازدواج کند. اما در جای جای فیلم، انتخاب او زیر سوال می رود. در آغاز فیلم، با دیدن عکس شوهر فعلی که زن قصد طلاق از او را دارد، در کارت ماشین، بیننده نوعی کشش و گرایش زن به شوهر خود را احساس می کند. اما در ادامه زن به انکار این مسئله می پردازد و معلوم می شود که با دوست پسر خود هم خانه است. قبل از طلاق، زن با بیان کردن اینکه از دوست پسر خود باردار است، قصد دارد، انتخاب فعلی خود را موجه جلوه دهد. اما در ادامه دختر زن به شوهر فعلی می گوید که مادرم به این دلیل دوست پسرش را انتخاب کرده که شبیه تو بوده است.
در انتهای فیلم، زن و دوست پسر دربارۀ رابطۀ خود صحبت کرده و هر کدام در وجود داشتن عشق در این رابطه شک می کنند. دوست پسر حاملگی زن را نه نشانۀ انتخاب بلکه از سر اتفاق می داند و زن نیز با انکار عشق مرد، او را میان دوراهی زن فعلی و خود مردد می بیند. علی مصفا در نقش شوهر فعلی زن نیز هیچ گاه به توضیح عقلانی دلایل خود برای ترک زن اقدام نمی کند و در جایی که این قصد را دارد، زن این اجازه را به او نمی دهد، گویی اساسا توضیح عقلانی برای عمل او وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، اهمیتی ندارد. برآیند کلی فیلم این است که هیچ کدام از شخصیت های فیلم انتخاب های خود را بر اساس عقل انجام نداده اند بلکه احساسات زودگذر یا فشارهای روانی منجر به اتخاذ تصمیم در آنها شده است.
ویژگی دوم پست مدرنیسم توجه به زبان است. این توجه از این رو است که در این رویکرد زبان تقریبا جایگزین عقل می شود و به همه چیز معنا می دهد. بنابراین زبان در بافت های مختلف معناهای متفاوتی ایجاد می کند. نکتۀ مهم این است که روایت های مختلف از یک واقعه در عرض یکدیگرند یعنی هیچ روایتی برتر از روایت های دیگر نیست. هیچ فراروایت و فراقصه ای وجود ندارد. گفتمان های مختلف، قصه های مختلفی است. بنابراین به گونه ای کثرت گرایی در واقعیت می رسیم که در آن به تنوع و دگرگونی اصالت داده می شود. پس کار فکر ما بازنمایی واقعیت نیست بلکه بازآفرینی آن است که توسط هر فرد می تواند معنای جدیدی از جهان و آن واقعیت ایجاد کند.
این ویژگی را می توان به صورت برجسته در گذشته دید. در واقع گذشته داستان اتفاقی است که روایت های متفاوتی دارد. اتفاقی مشخص که با پیشرفت فیلم و اضافه شدن عناصری در آن معناهای مختلفی می گیرد. در آغاز، اتفاق این گونه روایت می شود: زنی خودکشی کرده است. اما این اتفاق معناهای مختلفی به خود می گیرد. روایت دختر زن قهرمان داستان این است که به دلیل رابطۀ مادرش با شوهر زن، خودکشی رخ داده است. اما مادرش روایت متفاوتی دارد، او افسردگی زن را دلیل خودکشی او می داند سپس مشخص می شود که دختر یک روز قبل از خودکشی نامه های عاشقانۀ مادرش و شوهر زن را برای او فوروارد کرده است. روایت بعدی از ماجرا این است که شاگرد مغازۀ شوهر، ایمیل زن را در اختیار دختر گذاشته است. روایت دیگری نیز از این داستان وجود دارد که زن اساسا ایمیل ها را نخوانده و به دلیل شکی که به شاگرد مغازه برای ارتباط با شوهر داشته خودکشی کرده است.
بنابراین می بینیم که در هر مرحله از فیلم، روایت های متفاوتی از یک اتفاق مشخص، مطرح می شود که تا حدی می تواند همگی درست باشد. یعنی بنابه ذهنیتی که هر کدام از شخصیت های فیلم دارند، این اتفاق را به شکل متفاوتی معنا می کنند. این چرخش در زاویۀ دید هر فرد از یک اتفاق، با روایت شاگرد مغازه به اوج خود می رسد. در این لحظه بیننده نیز می تواند هر کدام از روایت ها را انتخاب کند زیرا اساسا کارگردان به دنبال کشف حقیقت نیست، در این فیلم هیچ حقیقتی وجود ندارد. نه تنها هیچ حقیقتی بلکه واقعیتی که در ابتدا بسیار ساده به نظر می آید در روندی تبدیل به روایت های متفاوتی می شود که هیچ کدام برتری بر دیگری ندارد و همۀ روایت ها واقعیت را بیان می کند. در این فیلم کثرتی از روایت ها از یک واقعه را می بینیم. نسبی گرایی مفرطی که نه در کلام بلکه در تصویر به زیبایی به نمایش درآمده است و بیننده را به جایی می رساند که نه روایت هر کدام از شخصیت ها بلکه روایت خود را از واقعیت خوانش کند.
ویژگی سوم پست مدرنیسم نفی کل گرایی و اهمیت دادن به عنصر « غیریت» است. پست مدرن ها به نفی هر گونه کل گرایی مانند تاکید بر فرهنگ غرب به عنوان تنها فرهنگ مطلوب و مجاز جهان می پردازند. آن ها در ازای نفی کل گرایی فرهنگ غربی، فرهنگ های در حاشیه و بومی و اصطلاحا « دیگری» ها را به رسمیت می شناسند و این فرهنگ ها را در عرض فرهنگ غربی قرار می دهند. بنابراین پست مدرنیسم با تنوع فرهنگی گره خورده است.
در فیلم گذشته با کنار هم آمدن شخصیت هایی با فرهنگ گوناگون و عدم برتری فرهنگی بر فرهنگ دیگر، سومین ویژگی پست مدرنیسم بازنمایی می شود. قهرمان زن داستان، زنی فرانسوی است که شوهری عرب یا شاید ترک دارد. شوهر سابق او ایرانی است. در فیلم جایگاه فرهنگ فرانسوی به هیچ عنوان برتر از فرهنگ ایرانی یا عربی نیست و هم عرضی این فرهنگ ها در فیلم دیده می شود. شوهر ایرانی قصد حل کردن مشکل زن فرانسوی و دخترش با دوست پسر عربش را دارد. تحقیر فرهنگ ها در فیلم وجود ندارد و با به رسمیت شناخته شدن تمامی فرهنگ ها، گفتگویی که رورتی در ذهن خود دارد، میان فرهنگ های مختلف روی می دهد. نوعی رابطۀ انسانی و همبستگی اجتماعی بدون برتری یک فرهنگ بر فرهنگ دیگر میان شخصیت های فیلم حاکم است. به همین دلیل است که فیلم فرهادی را نمی توان فیلمی ایرانی در نظر گرفت. اساسا فرهادی نمی خواهد فیلمی ایرانی، فرانسوی یا عربی باشد. فیلم او فیلم کل گرایی نیست، فیلم او فیلم توفق یک فرهنگ بر فرهنگ دیگر نیست، فیلم او فیلم مدرن نیست، فیلمی است به تمامی پست مدرن.
فیلم او در هر زاویه ای که نگریسته شود، بیش از هرچیز نسبیت گرایی را تاکید می کند. نسبیت گرایی در شناخت واقع، نسبت گرایی در روایت ها و نسبیت گرایی در فرهنگ؛ آجری که پست مدرنیسم بر روی آن سوار شده است.
ارسال نظر