به گزارش پارس به نقل از ایسنا، احمدعلی هراتی نیک در حالی در سال ۱۳۸۹ از سمت خود در ریاست ایمیدرو کنار رفت که پیش از آن در سمت هایی مانند مدیرعامل شرکت ملی فولاد و مدیرعامل شرکت فولاد خوزستان فعالیت کرده بود. بسیاری اعتقاد دارند بعد از خروج او از ایمیدرو این سازمان توسعه ای رفته رفته سیر نزولی خود را طی کرد و از دوران اوج خود دور شد.

او که سابقه همکاری با دو رئیس جمهور پیشین (هاشمی و خاتمی) و همین طور احمدی نژاد را دارد هم اکنون رئیس هیات مدیره شرکت فولاد کاوه جنوب است. در آستانه اتمام دولت دهم، احمدعلی هراتی نیک در گفت وگو با ویژه نامه دنیای اقتصاد به مناسب دهه تولید ملی به بیان دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف پرداخته که بخش های مهم این مصاحبه به شرح زیر است:

- من فکر نمی کنم در مورد برنامه ها و استراتژی های صنعتی تدوین شده در کشور هیچ کدام به قوت کاری باشند که دکتر نیلی در آن زمان مطرح کرد. به اعتقاد من متاسفانه زمانی که بحث های صنعتی و کارهای زیربنایی در میان است، به هر دلیلی از جمله عوض شدن رییس جمهور، بحث از مدار کارشناسی اش منحرف می شود و دیگر از منظر کارشناسی و نقادانه بررسی نمی شود. من هیچ وقت اعتقادی نداشتم که کارهای اجرایی و به خصوص کارهای کلان کشور در معرض بحث های سیاسی قرار بگیرد، بلکه معتقدم باید کار کارشناسی انجام شود. نمونه آن بحث توسعه فولاد در کشور است. کار سیاسی که فایده ای برای کسی ندارد. ما به نسبت در معادن - بدون نفت و گاز - هم قوی هستیم، ولی به اندازه ای که باید سرمایه گذاری نمی کنیم.

- به نظر من سازمان برنامه و بودجه قدیم و سازمان مدیریت بعدی یکسری اشکالاتی داشت. مثلا پروژه هایی که ما در سازمان می بردیم، آنقدر در سیکل های بروکراتیک گیر می کرد که گاهی وقت ها اصلا یادمان می رفت که طرحی را برده ایم که یا به آن بودجه نمی دادند یا اینقدر طول می کشید که بعد از دو سال دیگر آن طرح عملی نبود و دیگر اقتصادی نبود که بخواهیم آن را پیگیری کنیم. اما در عین حال واحدی که در کل کشور تمام داده ها و ستانده ها را با هم جمع می کرد و می توانست براساس توانایی ها و بودجه و دارایی کشور اینها را به مجلس ارائه بدهد و کار کارشناسی بکند، ناگهان مغفول شد. البته سازمان و تیم آن وجود داشت، ولی چون آن نقش را دیگر نداشتند و حالت حسابرسی پیدا کرده بودند.

- دولت دهم آقای احمدی نژاد می خواست توسعه را ببرد به سمت مناطق کمتر برخوردار، ولی متاسفانه این کار انجام نشد، چون زیرساخت ها در آن مناطق فراهم نبود. اگر ما موفق نشدیم که در ایران یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربعی یک توسعه متوازن ایجاد کنیم، شما مطمئن باشید کشور مثل یک کشتی می شود که یک طرفش می رود پایین و یک طرف اش می رود بالا. یعنی وقتی جمعیت را توی تهران یا اصفهان یا مشهد و تبریز و شیراز جمع می کنید، پس بقیه شهرها چه می شوند؟ من خیلی سفر کرده ام؛ از ۵۲ هفته سال، من ۴۰ هفته در سفر بوده ام و این توسعه نامتوازن را به عینه در کشور دیده ام.

- وظیفه سازمان توسعه ای این است که سرمایه گذاری کند، اما خودکفا نیست و باید منابع در اختیارش قرار بگیرد. آن موقع که ما در ایمیدرو بودیم، قرار بود ۲۰ درصد سهام مس سرجشمه و فولاد مبارکه در ایمیدرو جمع بشود و از محل آنها، سرمایه گذاری لازم انجام شود. به هرحال، سازمان توسعه ای باید ۴۹ درصد از سرمایه گذاری پروژه را خودش تامین کند، اگر آن ۴۹ درصد را نتواند بیاورد، توسعه دیگر معنایی ندارد.

- در ایمیدرو ما را متهم می کردند که اینها نمی خواهند طرح ها و پروژه های سازمان را واگذار کنند. واگذاری باید انجام شود، ولی کی؟ زمانی که پروژه ای را دست می گیرید، باید آن را آماده کنید بعد یک بخش خصوصی پیدا کنید که آن را اداره کند ولی کدام بخش خصوصی می خواهد کار انجام نشده را شروع کند؟ دولت بهره بردار نیست، توسعه یعنی پروژه وقتی که انجام شد، واگذار شود.

- من همیشه خوشبین هستم. هر امکانی که ایجاد شود برای کشور فرصت خوبی است. تهدید ها را باید مرتفع کرد، همه این تهدید ها می تواند فرصت باشد. دولت آقای احمدی نژاد فرصت بوده. دولت آقای روحانی هم فرصت بهتری است. شاید این بحثی که خود ایشان کردند که اعتدال را رعایت کنند، بهترین کار است نه چپ روی، نه راست روی، بلکه در تمام کارها حالت میانه روی باید داشت. اگر عقلانیت و منطق در کشور حاکم شود، روند همه کارها بهبود پیدا می کند.

- درست است که مردم امیدوار شده اند و از نتیجه انتخابات خوشحال اند، صعود ایران به جام جهانی هم مردم را خوشحال تر کرده، اما این فضا زود گذر است، یعنی آقای روحانی که مردم این همه برای پیروزی اش شادی می کنند، اگر بعد از شش ماه نتوانست سیستم را کنترل کند، دوباره نارضایتی ها شروع می شود. منتهی حل این مشکلات با کار میسر است، یعنی با تلاش و کار مضاعف. اگر قرار شد تلاش و کار مضاعف کنیم، مشکلات حل می شود، اما اگر همه بنشینیم و توقع داشته باشیم که همه چیز خودش درست شود، نه! فرهنگ کار باید درست شود، آن وقت بحث های اقتصادی قابل حل است. فرهنگ کار که درست شود، توانمندی ها و انگیزه ها هم پیش می آیند. مثلا ژاپنی ها را ببینید واقعا کار می کنند، به مافوقشان احترام می گذارند و کار می کنند. اگر ما می خواهیم صنعت و اقتصاد مان را نجات بدهیم، باید کار کنیم.