به گزارش پارس به نقل از مهر، انسان همیشه درپی تکامل بوده و لازمه این امر این است که یک زندگی انسانی متعالی اختیار کند. تحقق زندگی انسانی متعالی هم مستلزم این است که از اصول معین و مشخصی پیروی کند و شرط اینکه از اصول معین و مشخصی پیروی کند این است که خود را در چهارچوب همان اصل محدود کند و خود را" نگه" بدارد.

نام این خود نگه داری که مستلزم ترک اموری است" تقوا" است. نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دینداری است از قبیل نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانیت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد. چیزی که هست تقوای دینی یک علو و قداست و استحکام دیگری دارد و در حقیقت تنها روی پایه دین است که می توان تقوایی مستحکم و با مبنا به وجود آورد و جز بر مبنای محکم ایمان به خدا نمی توان بنیانی مستحکم و اساسی و قابل اعتماد به وجود آورد.

تقوا، اعم از تقوای مذهبی و الهی و غیره، لازمه انسانیت است و خود به خود مستلزم ترک و اجتناب و گذشتهایی است. با توجه به این مطلب خصوصا با در نظر گرفتن اینکه در زبان پیشوایان بزرگ دین از تقوا به حصار و حصن و امثال اینها تعبیر شده، ممکن است کسانی که با نام آزادی خو گرفته اند و از هر چیزی که بوی محدودیت بدهد فرار می کنند چنین تصور کنند که تقوا هم یکی از دشمنان آزادی و یک نوع زنجیر است برای پای بشر!

باید گفت که تقوا محدودیت نیست، بلکه مصونیت است و فرق است بین محدودیت و مصونیت. اگر هم نام آن را محدودیت بگذاریم محدودیتی است که عین مصونیت است. به عنوان مثال، بشر خانه ای می سازد اتاقی با در و پنجره ای به دور خانه اش دیوار می کشد. چرا این کارها را می کند؟ برای اینکه خود را در زمستان از گزند سرما و در تابستان از آسیب گرما حفظ می کند، برای آنکه لوازم زندگی خود را در محیط امنی که فقط دراختیار شخص خود اوست بگذارد. زندگی خود را محدود می کند به اینکه غالبا در میان یک چهار دیواری معین بگذرد. حالا نام این را چه باید گذاشت؟ آیا خانه و مسکن برای انسان محدودیت است و منافی آزادی اوست یا مصونیت است.

تقوا هم برای روح مانند خانه است برای زندگی و مانند جامه است برای تن. در قرآن مجید از تقوا به جامه تعبیر شده است. در آیه ۲۶ سوره مبارکه اعراف بعد از آنکه نامی از جامه های تن می برد می فرماید: و لباس التقوی ذلک خیر؛ یعنی تقوا که جامه روح است بهتر و لازم تر است.

زمانی می توان نام محدودیت را روی چیزی گذاشت که انسان را از موهبت و سعادتی محروم کند، اما چیزی که خطر را از انسان دفع می کند و انسان را از مخاطرات صیانت می کند، آن مصونیت است نه محدودیت، و تقوا چنین چیزی است. تعبیر به مصونیت، یکی از تعبیرات حضرت علی (ع) است. ایشان در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه می فرماید: تقوا را حفظ کنید و به وسیله تقوا برای خود مصونیت درست کنید.

حضرت علی (ع) تعبیری بالاتر از این هم دارد که نه تنها تقوا را محدودیت و مانع آزادی نمی داند، بلکه علت و موجب بزرگ آزادی را تقوای الهی می شمارد. حضرت در خطبه ۲۲۸ می فرماید: تقوا کلید درستی و اندوخته روز قیامت است. آزادی است از قید هر رقیت، نجات است ازهر بدبختی به و سیله تقوا انسان به هدف خویش می رسد و از دشمن نجات پیدا می کند و به آرزوهای خویش نائل می گردد.

رقیتها و بندگی های اجتماعی نتیجه رقیت معنوی است. آن کس که بنده و مطیع پول یا مقام است نمی تواند از جنبه اجتماعی آزاد زندگی کند. در نتیجه درست است که بگوییم" عتق من کل ملکه" یعنی تقوا همه گونه آزادی به انسان می دهد. پس تقوا تنها نه این است که قید و محدودیت نیست، بلکه عین حریت و آزادی است.