به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی، دنیس راس، مشاور موسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک است که از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱، ریاست هیات مذاکره کننده آمریکایی در گفت و گو های مربوط به درگیری اعراب – اسرائیل را بر عهده داشته است. وی همچنین از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱، دستیار ویژه رئیس جمهور آمریکا در امور خاورمیانه و جنوب آسیا بوده است. آنچه در زیر می خوانید متن یادداشت وی در روزنامه نیویورک تایمز در خصوص نحوه مواجهه آمریکا با فرصت ناشی از پیروزی روحانی به منظور حل مساله هسته ای ایران است.

انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور جدید ایران، این احساس را پدید آورده که موقعیت های جدیدی برای پیشرفت در حل مساله هسته ای این کشور، ایجاد شده است. اما ما باید در واکنش به این موقعیت، رفتاری محتاطانه داشته باشیم. صدور مجوز برای روحانی به منظور راهیابی به انتخابات و پیروزی در آن به این معنی است که مقامات عالی ایران به این نتیجه رسیده اند که روند چند سال گذشته که در نهایت به ایزوله سیاسی و اقتصادی این کشور منتهی شد را نمی پسندند. هرچند هنوز انگیزه اصلی مقامات عالی ایرانی از کنار آمدن با نتیجه انتخابات روشن نیست اما برخی تئوری ها در این زمینه مطرح می شود:

شاید آنها به این نتیجه رسیده اند که انتخاب روحانی می تواند سوپاپ اطمینانی برای برخی نارضایتی ها ایجاد کند.

یا اینکه آنها تصور می کنند روحانی به عنوان یک رئیس جمهور با چهره ای میانه رو، می تواند توافقی در مساله هسته ای ایران با غرب ایجاد کند که ضمن باقی گذاشتن زمینه هایی برای مانور دهی تهران در آینده، در نهایت از سطح تنش ها کاسته و تحریم ها را نیز تعدیل کند.

این احتمال نیز وجود دارد که مقامات عالی تهران به این نتیجه رسیده باشند که روحانی می تواند در ضمن پیشبرد مذاکرات، برنامه های هسته ای را نیز توسعه دهد و در واقع از گفت و گو های هسته ای به عنوان پوششی برای پیشرفت هسته ای استفاده کند.

شاید هم رهبران ایران می خواهند بین بخش های مختلف قدرت، روابط جدیدی تعریف کرده و توازن دوباره ای برقرار کنند. آشتی سپاه با روحانیت از جمله این اهداف می تواند باشد. از آنجایی که روحانی خود یک روحانی است و چهره ای آشتی دهنده به شمار می رود می تواند به شکاف ها بین روحانیون تندرو و نیروهای پراگماتیک تر، پل بزند.

اما هیچ یک از موارد ذکر شده نمی تواند به منزله یک معامله هسته ای باشد. حتی اگر روحانی قدرت لازم برای مذاکره را داشته باشد، باید نوعی از توافق را زمینه سازی کند که مورد پذیرش مقام معظم رهبری قرار گیرد. بنابراین خیلی زود است که در نتیجه رفتار روحانی روی کاهش تحریم ها تصمیم گیری شود.

فشار خارجی بر برنامه های هسته ای ایران به نحوی در رقم زدن پیروزی روحانی موثر بوده است. بنابراین احمقانه خواهد بود که گمان کنیم برداشتن این فشار ها، شانس روحانی برای تن دادن به درخواست های غرب را افزایش می دهد.

ما باید این نکته را در ذهن خود داشته باشیم که فشار خارجی بر برنامه های هسته ای ایران به نحوی در رقم زدن پیروزی روحانی موثر بوده است. بنابراین احمقانه خواهد بود که گمان کنیم برداشتن این فشار ها، شانس روحانی برای تن دادن به درخواست های غرب را افزایش می دهد. غرب از ایران یک توافق یا گامی معتبر در جهت توافق را می خواهد که به موجب آن تعهدات بین المللی این کشور در زمینه فعالیت های هسته ای عملی شود. به بیان دیگر جامعه بین المللی از ایران می خواهد رفتار هسته ای خود را به گونه ای تغییر دهد که امکان تولید سلاح در نتیجه پیشرفت های هسته ای ایران، وجود نداشته باشد.

اکنون پرسش واقعی اینجاست که آیا غرب باید در برابر رئیس جمهور جدید ایران که می گوید به دنبال پایان دادن به ایزوله کشورش و مرهم نهادن بر زخم های روابط ایران و آمریکاست، رویکرد خود نسبت به دیپلماسی را در قبال تهران تغییر دهد یا خیر.

ما تا کنون رویکردی اعتمادساز بر مبنای مذاکرات چندجانبه با ایران داشته ایم، اما ایرانیان همچنان به رویه سابق خود ادامه داده اند. در واقع، در سال های اخیر در حالی که ما به دنبال مذاکره با ایران بوده ایم، ایرانیان به طور چشمگیری برنامه های هسته ای خود را توسعه داده اند.

این پیشرفت ها زمان برای اطمینان یافتن از ماهیت صلح آمیز برنامه های هسته ای ایران را کوتاه تر کرده است. بنابراین ما برای دیپلماسی زمان داریم اما این زمان چندان زیاد نیست.

اکنون ما باید در جهت یک پیشنهاد نهایی به ایران حرکت کنیم. پیشنهادی که بر نتیجه ای متمرکز است که می تواند برای ایالات متحده قابل پذیرش باشد و مهم نیست که شرکای مذاکره ای واشنگتن مانند روسیه برای کنار آمدن با آن آمادگی نداشته باشند. ما می توانیم شانسی پیش روی روحانی قرار دهیم اما جدول زمانی آن همیشگی نخواهد بود.

ایرانیان می گویند نمی دانند در نهایت ما از آنها چه می خواهیم. پاسخ باید ایران باشد که ما می توانیم برنامه های هسته ای صلح آمیز در ایران را با در نظر گرفتن محدودیت هایی یپذیریم. همچنین پیشنهاد ما باید به لحاظ بین المللی معتبر باشد. به این ترتیب ایرانیان می توانند بگویند پیشنهادی که می خواستند را به دست آورده اند و حقوق آنها نیز محقق شده است.

اکنون ما باید در جهت یک پیشنهاد نهایی به ایران حرکت کنیم. پیشنهادی که بر نتیجه ای متمرکز است که می تواند برای ایالات متحده قابل پذیرش باشد و مهم نیست که شرکای مذاکره ای واشنگتن مانند روسیه برای کنار آمدن با آن آمادگی نداشته باشند. ما می توانیم شانسی پیش روی روحانی قرار دهیم اما جدول زمانی آن همیشگی نخواهد بود.

البته نمی توان گفت پیشنهاد نهایی بدون ریسک خواهد بود. روس ها شاید خواستار روشن شدن شرایط نباشند. شاید آنها گمان کنند شفافیت به معنی پایان دیپلماسی خواهد بود، چرا که امکان دارد ایران این پیشنهاد را نپذیرد و در واقع ثابت کند به دنبال سلاح هسته ای است و نه تکنولوژی صلح آمیز هسته ای. به این ترتیب استفاده از گزینه نظامی به عنوان تنها جایگزین مطرح می شود. شاید روس ها رویکرد گام به گام را ترجیح دهند و بخواهند همچنان دیپلماسی بدون هیچ نتیجه ای ادامه داشته باشد.

در صورتی که ایرانیان برای تعلیق توسعه هسته ای مادامی که دیپلماسی ادامه دارد، آمادگی داشته باشند، این رویکردی پذیرفتنی خواهد بود که موجب اتلاف زمان نمی شود. اما روحانی هم اکنون نیز به طور علنی اعلام کرده آماده چنین تعلیقی نیست، چرا که این رویکرد در گذشته تجربه شده است. بنابراین به نظر می رسد این بار ایرانیان هستند که می خواهند پنجره دیپلماسی بسته شود.

روحانی به خوبی یک فرصت را ایجاد کرده، اما ما باید موضع خود را حفظ کنیم. این فرصت باید یک گشایش برای شفاف سازی و آزمایش نتیجه نهایی باشد، نه مذاکره بدون پایانی مشخص. رویکرد چند جانبه گام به گام تا کنون عدم کارآیی خود را به اثبات رسانده است. همچنین نباید در شرایطی که روس ها بیشتر رقیب آمریکا هستند تا شریک آن، به مسکو اجازه دهیم در مورد روندی که باید در مورد ایران دنبال کرد، تصمیم گیری کند.

اگر ما خواستار موفقیت دیپلماسی هستیم، ایالات متحده باید هم اکنون متوجه شود که این امکان وجود دارد یا خیر و آن را از طریق ابتکارهای خود دنبال کند.