مهران احمدی بهتر است یا چارلی چاپلین
بحث درباره ژانر کمدی و تعریف آن و کمدینهای فعال به بهانه پخش سریال" مهرآباد" به جایی رسید که عوامل این سریال به مزاح مطرح کردند اگر مهران احمدی را حساب نکنیم، بهترین کمدین چارلی چاپلین است.
به گزارش پارس به نقل از مهر، می گویند کمی طول می کشد تا یخ ما ایرانی ها موقع حرف زدن باز شود و گرم شویم. چندان بیراه هم نمی گویند نمونه اش اینکه با گذشت بیش از یک ساعت از گفتگویمان با اهالی سریال" مهرآباد" حرف ها گل انداخت و این شد که در بخش پایانی این گفتگو چندان خبری از سوالات ما نیست بلکه بحث شخصیت پردازی و تیپ و کمدی در ایران و جهان شد و هر کسی در نشست نظرش در این زمینه را اظهار کرد.
ماحصل صحبت های پایانی نشست دوساعته مان با سیدفرید سجادی حسینی کارگردان، علی تقی پور تهیه کننده، امید سهرابی و امیررضا طلاچیان نویسندگان، داوود امیری مدیر تصویربرداری، بهروز شعیبی و مهران احمدی بازیگران و آزاده سهرابی روابط عمومی سریال" مهرآباد" را در ادامه می خوانید:
*با توجه به اینکه سریال در کلانشهری مانند تهران اتفاق می افتد، مباحث متعددی در آن طرح شده که می تواند سلایق افراد مختلف را جذب کند مانند خرید و فروش کلیه، بچه دار شدن و… به عنوان کارگردان چقدر از دغدغه های شخصی تان درباره مسائل اجتماعی در این سریال لحاظ شده است؟
سجادی حسینی: من همیشه به انسان بیشتر از هر چیزی اهمیت می دهم، انسان در مکان، زمان، موقعیت و… انسان به عنوان سیاستمدار، هنرمند، کارگر، کارمند و… هیچ فرقی نمی کند. گاه در زمان فراغت خود نیز به انسان ها و شرایطی که در آن وجود دارند فکر می کنم. در سریال قبلی خود" بانو" ، انسان را در گذشته مورد بررسی قرار دادم اما در سریال" مهرآباد" ، انسان را از زاویه دیگر، در دوران معاصر و در تهران، نگاه کرده ام. سهرابی فیملنامه نویس این کار را آنقدر دوست دارم و آنقدر از نظر ذهنی به هم نزدیک هستیم که فکر می کنم فیلمنامه را خودم نوشته ام. او در آثار خود به انسان نگاه می کند و به موقعیت اجتماعی کاراکترها کاری ندارد و سعی می کند آنها را در شرایط مختلف بسنجد.
*راستی آخر گره ماجرای اینفورمیشن باز نشد!
سهرابی: اینفورمیشن، نظریه ای است برای متفکر یاکوبسن، این نظریه که با نام اطلاع هم معروف است، می گوید: احتمال وقوع هر پدیده ای هرقدر بالاتر باشد اطلاعاتی که به شما می دهد کمتر است. به عنوان مثال ممکن است که من به شما بگویم هنگام آمدن، سرکوچه یک آدم را دیدم که از آنجا رد شد. احتمال اینکه شما هنگام خروج از محل یک آدم را ببینید بسیار بالا است اما اطلاعاتی که من به شما داده ام بسیار اندک است. اگر من بگویم که هنگام آمدن به این جا یک پنگوئن را دیدم که از سر کوچه می گذشت، احتمال وقوع اینکه پنگوئن دوباره رد شود صفر است، اما اطلاعی که من به شما داده ام خیلی بالا است.
این نظریه چه در زمینه درام نویسی و چه سکانس نویسی و چه در زمینه نگاه من به هنر در کارهایم وجود داشته است. به عنوان مثال در" مهرآباد" ، دو نفر با هم دعوا می کنند و بعد در کامیون می نشینند. عادل به راننده کامیون می گوید که یک چیزی بگذار سرحال شویم، راننده کامیون سمفونی پنج بتهوون را می گذارد، عادل می گوید چیز دیگری نداری؟ راننده می گوید شماره نُهش را هم دارم! احتمال وقوع اینکه راننده کامیون در آن لحظه بتهوون گوش دهد صفر است، چرا که عادت داریم در چنین موقعیتی آهنگ خواننده های دیگری را گوش دهد، چنین اتفاقاتی در شخصیت سازی و تیپ اصل است، اصولا شخصیت همان تیپی است که رفتاری متناقض از آنچه که ما انتظار داریم از آن سر می زند.
به عنوان مثال همه شخصیت ها تیپ هستند، اما همه تیپ ها شخصیت نیستند. یعنی اینکه شخصیت پردازی هیچ ربطی به نگاه، گریم و… ندارد. من همین جا اعلام می کنم که تمام منتقدانی که در تلویزیون و سینما و به خصوص در برنامه" هفت" ، در رابطه با تیپ و شخصیت اظهار نظر کرده اند، مطلقا غلط می گویند و تیپ ربطی به گریم، نگاه و نشستن و برخواستن ندارد. تیپ و شخصیت تنها در فیلمنامه شکل می گیرد و شامل رفتار لحظه ای است که بیننده از کاراکتر انتظار ندارد. به عنوان مثال همفری بوگارت در کازابلانکا رفتاری که در سکانس فرودگاه از خود نشان داد، شخصیت می شود و تا قبل از آن تیپ بوده است. رابرت دنیرو در فیلم هیت تا آن لحظه ای که آن نگاه را نمی کند، تیپ یک آدم گانگستر بوده اما بعد از آن نگاه تبدیل به شخصیت می شود. همه کاراکترها تا آن لحظه تیپ بودند، اما درست در زمانی که رفتار غیر متعارف از آنها سر می زند، تبدیل به شخصیت می شود. من همین الان فتوایی را که می گویند شخصیت برگرفته از ریزه کاری رفتاری کاراکتر است، باطل می کنم.
طلاچیان: در این کشور، متاسفانه کاری که درست و استاندارد هست همه می گویند چه کار جالب و متفاوتی، در صورتی که فعالیت در سطح استاندارد، جزو بدیهیات است و باید به آن توجه شود. مسئله تیپ و شخصیت در سینمای دنیا مطرح شده است.
احمدی: من بارها در این رابطه با امید صحبت کرده ام و تعریف امید را قبول دارم اما تنها به جایی از آن ایراد می گیرم و آن این است که به عنوان مثال از وی بخواهیم مهران احمدی را تعریف کند و بگوید مهران احمدی یک آدم احساساتی است. این همه مهران احمدی نیست. آن چه امید سهرابی می گوید بخش عمده ای از تیپ و شخصیت است، اما چیزهای دیگری نیز وجود دارد که می توان به آن اضافه کرد. مانند اینکه ریزه کاری جزو ویژگی های شخصیت است.
سهرابی: هرچه با جزئیات به سمت شخصیت برویم می توانیم شخصیت را با عمق بیشتری نشان دهیم، اگر تیپ آن لحظه طراحی شود به سمت جزئیات شخصیت پیش می رویم. از نظر من جزئیات، کاتالیزور و… لازم است تا بیشتر به عمق یک شخصیت برسیم. اگر یک تیپ را در نظر بگیریم و یک رفتار متناقض برای آن در نظر بگیرم، درست است که تیپ تبدیل به شخصیت می شود اما نیازمند یک سری ریزه کاری هم هست.
طلاچیان: بهتر است یک مثال بزنیم. در کلاه قرمزی که پر از تیپ و شخصیت های بسیار است، آقای همساده که معمولا همیشه بلا سر او می آید و می خندد و این انتظار از وی می رود، این یک تیپ است اما اگر زمانی یک بلا سر آقای همساده بیاید و گریه کند، این مسئله باعث می شود که برای مخاطب سوال پیش آید و به تیپ آقای همساده بُعد می دهد و همین لحظه تیپ آقای همساده تبدیل به شخصیت می شود.
سهرابی: شخصیت نعیم، یک شخصیت است. تنها اختلافی که در این زمینه دارم این است که برخی از بازیگران به شمایل تبدیل شده و نمی توان برای آنها مرزی بین شخصیت و تیپ در نظر گرفت. مانند چارلی چاپلین. چارلی چاپلین دیگر نه در تعریف تیپ می گنجد و نه در تعریف شخصیت. این افراد پرسونا هستند، یعنی چیزی که تبدیل به شمایل می شود.
احمدی: من با نظر تو موافقم و معتقدم که اصل کمدی همین جا است. یادم است از ۱۴ یا ۱۵ سالگی که تئاتر کار می کردم، می گفتند بازیگری در ژانر کمدی واقعا سخت است، من نمی دانستم چرا، تنها می دانستم که سخت است و معتقد بودیم خنداندن مردم کار بسیار سختی است، تجربه در" مهرآباد" برای کمدی که هر لحظه با آن کار داریم، برای من اولین بار بود. تا قبل از" مهرآباد" اکثر آثاری که کار کرده بودیم جدی بود و گاه لحظات طنز داشت و تماشاچی به آن خندیده بود. بعد از تمام شدن" مهرآباد" فهمیدم که چرا بازی در کمدی سخت است، به خاطر حرکت بین تیپ و شخصیت کمدی. به این خاطر است که می گویم اگر می خواهید در رابطه با کمدی حرف بزنید باید تخصص این کار را داشته باشید و بازیگری کمدی را بفهمید بعد درباره آن صحبت کنید. ما قرارداد گذاشته ایم با تماشاچی که بخندد.
مثال امید روحانی در رابطه با چارلی چاپلین درست است، ما کمدینی بزرگتر از چارلی چاپلین نداریم. یعنی اگر مهران احمدی را در نظر نگیریم، بزرگتر از چارلی چاپلین که نداریم. نحوه عاشق شدن چارلی چاپلین را در فیلم هایش کجا می بینیم، زمانی که ابروهای خود را برای دختر فیلم بالا می اندازد؛ چنین واکنشی در جامعه تعریف شده نیست. در کنار آن مدرن ترین بازیگر کمدی جیم کری است، حرکاتی که او از خود بروز می دهد، نمی توانیم بگوییم دارد اغراق می کند و آن را کاری بزرگ و متفاوت می بینیم. اما ذات بازیگری کمدی چنین بازی هایی را می طلبد چراکه مخاطب با خود قرار گذاشته که یک کار کمدی و ورای واقعیت ببیند، یک کار سورئال عجیب و غریب بوده و بازی در کمدی روی لبه تیغ است، تصور کنید تمام موقعیت هایی که امید سهرابی در فیلم نوشته بود به صورت جدی بازی می شد، یعنی نعیم با لحن فعلی بازی نمی کرد، اگر چنین اتفاقی می افتاد سریال دیگر کمدی نبود.
سهرابی: ژانر کمدی تفاوت دارد و نویسنده برایش موقعیت سازی می کند. البته نباید فراموش کرد که تعاریف مختلفی نیز برای کمدی وجود دارد، به عنوان مثال برای فیلم وودی آلن می نویسند کمدی، یا برای فیلم مایک لی یا جیم کری نیز می نویسند کمدی. تنها کافی است که دوستانی که گاهی به کمدی خرده می گیرند و می گویند فکر می کردیم که فلان سریال یا فیلم خیلی کمدی است، یک بار سایت imdb را نگاه کرده و به بخش ژانرها توجه کنند تا ببینند به چه فیلم هایی کمدی می گویند. ژانر را که ما اختراع نکرده ایم! اصلا" مهرآباد" را در ژانر کمدی قرار ندهیم، اما من چه کار کنم که موقعیت کمدی است، خوب خنده دار است که یک نفر با ماشین به یک نفر دیگر می زند و همه شخصیت های داستان به خاطر این تصادف به زندان می روند اما شخص متهم وکالت همه این افراد را برعهده گرفته است.
احمدی: وضوح صحبت های من، در کمدی قدیمی و سنتی ما که همان سیاه و سیاه بازی است دیده می شود و شخصیت نعیم نیز بخشی از این کمدی است. یعنی موقعیتی که سیاه با حاجی در آن قرار می گیرد، یک موقعیت کمدی است، اما فکر کنید که سیاه جدی صحبت می کرد و لباس معمولی به تن می کرد، در چنین شرایطی ما باید به چه چیزی می خندیدیم.
طلاچیان: حرف دوستانی که در رابطه با کمدی حرف زدند ممکن است درست باشد، مشکل ما این است که آنچه را که فکر می کنیم درست است، اصل قرار می دهیم. نظر دوستانی که معتقدند یک فیلم کمدی هست یا نیست، می تواند درست باشد. به عنوان مثال در طول یک سریال وقتی که قرار است از یک نقطه به نقطه دیگر برسیم، تازه می فهمیم چه داستانی بامزه است. اگر کمدی را در اینترنت سرچ کنید، با انواع مختلف آن آشنا می شوید، که هرکدام نیز شاخه بندی می شود. به عنوان مثال معروف ترین سریال کمدی درام در جهان" زنان وفادار افسرده" است.
احمدی: مهم ترین کمدی درامی که در ایران شکل گرفته است، دایی جان ناپلئون و بعد از آن صمد است. صمد یک کمدی درام بسیار درست است، یک آدمی از روستا به شهر می آید و تمام معادلاتش به هم خورده و صمد و شهر همدیگر را برنمی تابند و در موقعیت هایی که قرار می گیرد، باعث خنده مخاطب می شود. اما دایی جان ناپلئون جزو شاخص ترین کمدی درام های ساخته شده در کشور است.
تقی پور: ایرادی که به سریال ما می گیرند این است که چرا باید سریالی بسازید که اگر دو قسمت از آن را نبینیم، متوجه نمی شویم.
سهرابی: متاسفانه منتقدان ما دی وی دی یک سریال را می بینند و هر زمان که بخواهند آن را نگه داشته و به کارهای خود می رسند. اما بیننده خارجی هفته ای یک بار همان سریال را می بیند و برای دیدن آن پول پرداخت می کند.
امیری: امیدوارم این کار را دوباره پخش کنند، بی شک مخاطبان بعدا دلشان برای این سریال خیلی تنگ می شود. ما خیلی دوست داشتیم تا این فیلم در زمان مناسب پخش شود.
احمدی: قطعا سریال ما دچار مشکلات و کمبودهایی در حوزه بازیگری، فیملبرداری، فیلمنامه نویسی و کارگردانی بوده است، ما هم این را خوب می دانیم، اما لطفا در مقام قیاس با سریال های طنز رایج تلویزیون آن را قرار دهید. یادمان باشد بهترین های طنز تلویزیونی ما چه چیزهایی بوده است.
ارسال نظر