اهل مسجد شده‌ام جام پیاپی بفروشم
ایستگاه صلواتی بزنم، می بفروشم
اهل مسجد شده‌ام گرمی مردادی خود را
به تن لاغر و سرمازده‌ی دی بفروشم
چشم‌درچشم خدا یک دهن آواز بخوانم
به شبانان برانگیخته‌اش نی بفروشم
هان به آن پیرزن خسته بگو پیش بیاید
آمدم یوسف خود را به زر وی بفروشم
#اربعین است خمم را سر بازار بیارم
اگر امروز تقلا نکنم کی بفروشم؟
بد به حال من اگر تشنگی کرب و بلا را
به سرافکندگی سلطنت ری بفروشم!
شعر:
سیدعلی شکراللهی
عکس:
اربعین ١٣٩٦