اندر احوالات این روزهای ورزش، سیاست و کمیته المپیک
یک افشاگری بی جواب و شائبه تبانی پنهانی
در شرایطی که به نظر می رسد عملکرد چهار سال اخیر کمیته ملی المپیک با ابهاماتی جدی همراه بوده، برخی افشاگری ها در روزهای اخیر بر دامنه شائبه ها افزوده است.
به گزارش پارس ، به نقل ازمشرق، اگر حضور اهل سیاست در ورزش و سیاسی شدن آن زیان های بسیاری را به ورزش ما تحمیل کرده؛ اما یک حسن هم داشته است. اهالی ورزش حالا آنقدر سیاست بازی و سیاسی کاری در ورزش دیده اند که اندک اندک دارند تبدیل به یک سیاستمدار می شوند.
تا قبل از حضور جدی سیاسیون در صحنه ورزش، گمان مدیران و ورزشکاران بر این بود که سیاست مقوله ای بسیار پیچیده است و هر کسی نمی تواند سیاستمدار باشد؛ اما بعد از تجربه مدیریتی آنها در ورزش، حالا خانواده ورزش به این گمان رسیده که خیر، سیاستمدار بودن چندان هم کار دشواری نیست. اگر معنی و مفهوم کار سیاسی این بلایی است که حضرات بر سر ورزش کشور آورده اند، خوب هر کسی می تواند ادعای سیاستمداری کند. گمان می کنید کار سختی است ورزش کشور را به دایره تعلیق کشاندن؟ خیال می کنید امر دشواری است فوتبال کشور را دچار تعلیق کردن؟ آیا تصور می کنید فروختن ساختمان های کمیته ملی المپیک و
شعار دادن که در دوره ما به اندازه کل ورزش ساخت و ساز شده است خیلی کار سختی است؟ آیا فکر می کنید عوض کردن مرتب مدیران آن هم بدون محاسبه لازم امری است که از کمتر کسی ساخته است؟ آیا بر این فرض هستید که کار پر صعوبتی در پیش خواهید داشت که خزانه دار باشید؛ اما برای حفظ موقعیت خود پی گیری نکنید که فلان ساختمان چرا و چند و به چه کسی فروخته شده است؟ پاسخ همه این موارد به یک شرط نه است و آن نکته ای است که آقایان نام آن را سیاست می گذارند؛ اما در افواه عمومی به آن « رو» گفته می شود.
گمان می کنید کار سختی است ورزش کشور را به دایره تعلیق کشاندن؟ خیال می کنید امر دشواری است فوتبال کشور را دچار تعلیق کردن؟ آیا تصور می کنید فروختن ساختمان های کمیته ملی المپیک و شعار دادن که در دوره ما به اندازه کل ورزش ساخت و ساز شده است خیلی کار سختی است؟ آیا فکر می کنید عوض کردن مرتب مدیران آن هم بدون محاسبه لازم امری است که از کمتر کسی ساخته است؟
* چه شد که پای ورزش به سیاست باز شد؟
آری اهالی ورزش از آن روز که پی بردند برای سیاست مدار شدن نه دانش سیاسی لازم است و نه درایت مدیریتی و فقط کافی است تا خجالتی نبود و قدری روداشت. به مرور به این باور رسیدند که اگر دوره قهرمانی آنها به سر رسید و به خاطر حضور سیاسیون جایی در ورزش برای آنها پیدا نشد، می توانند به راحتی وارد سیاست شوند تا وعده بدهند و عمل نکنند؛ سخن بگویند و خلاف آن کنند. و چنین می شود که چنین شده است اوضاع!
از اصل موضوع دور نشوم. ذکر شد که به دلیل حضور گسترده سیاست پیشگان و همنشینی مستمر ورزشی ها با ایشان، حالا دیگر آنها هم کم و بیش می توانند پس و پشت بعضی حرکت ها و فراز و فرودهایی که آقایان دارند را ببینند. حکایت انتخابات کمیته ملی المپیک و حوادثی که بوجود آمده و قرار است به وجود بیاید، یکی از آن مصداق هاست.
داستان ظاهری ساده دارد؛ اما به نظر می رسد که در بطن آن پیچیدگی خاصی وجود دارد. دو سال پیش و پس از اجلاس کپنهاک، نامه ای از کمیته بین المللی المپیک مبنی بر اصلاح اساسنامه کمیته المپیک کشورمان می رسد. بعضی اعضا که گویا فقط خود را علامه دهر می دانند و علیرغم سابقه حضور کم در ورزش، که آن هم به خاطر روابط بوده، گمان می کنند کسی توانایی اساسنامه نوشتن را ندارد، حتی خبر آن نامه را به بسیاری از اعضای هیئت اجرایی اعلام نمی کنند. اصلاحی که می شد بسیار سریع تر انجام پذیرد، چنان به طول می انجامد که انتخابات کمیته المپیک ما را به تعویق می اندازد. دلیل این تأخیر از جانب دست
اندرکاران کمیته کاملاً روشن است و بر خلاف آنچه برخی می پندارند، موضوع به قدر کافی شفاف است. اگر هم کسی اندک تردیدی دارد، می تواند با مراجعه به شرایطی که آقایان برای پست خزانه داری گذاشته اند، پی ببرد. در این بند گویا فقط چند نام کم است و این نام ها هم فقط برخی حضرات هستند که می توانند آن شرایط را داشته باشند.
باوجود روشن بودن مسئله، هنوز هم بودند کسانی که خوش خیالانه گمان می کردند که واقعا اصلاح اساسنامه این مقدار زمان می خواسته و هیچ کس قصد آن نداشته تا از آن حربه ای بسازد و انتخابات را در فرصتی مقتضی که همانا سرگرم شدن همه به انتخابات ریاست جمهوری است انجام دهد.
* و ناگهان همه چیز تغییر می کند
آن سوی ماجرا هم تشکیلات وزارت ورزش بود که مرتب می گفت اجازه دخالت خارجی ها را نمی دهد، اساسنامه اصلا احتیاج به اصلاح ندارد، رؤسای فدراسیون های برکنار شده را برنمی گرداند و… کار آنچنان طولانی شد که واقعا نگرانی اهالی ورزش را به دنبال داشت. اما ناگهان همه چیز معکوس شد. در برخی فدراسیون ها کسانی سرپرست شدند که خارجی ها می خواستند. اساسنامه هم اصلاح شد و کار به گونه ای شدت گرفت که هم ورزشی هایی که از سر اجبار هم نشین سیاست پیشگان شده بودند، به تردید افتادند که چه اتفاقی افتاده است؟ دلیل آن همه مکث چه بود و دلیل این همه سرعت چه هست؟ حالا که آقایان کار را به این مرحله
رسانده اند، بهتر نیست فقط دو ماه دیگر صبر کنند تا دولت جدید مستقر شود و انتخابات در زمان وزیر جدید ورزش برگزار شود؟ آیا در این صورت برای یک بار مشکل همیشگی ورزش ما که عدم هماهنگی میان وزارت ورزش و جوانان و کمیته ملی المپیک است حل نخواهد شد؟
اما تعجیل در تصویب اساسنامه و اعلام زمان مجمع برای آن و سپس برگزاری انتخابات باعث شد تا شایعاتی در جامعه ورزش به وجود بیاید که شامه انصاف را آزار می دهد. حالا می گویند آقایانی که تا دیروز برای مقابله با یکدیگر شمشیر از نیام برکشیده بودند، به نوعی تفاهم رسیده اند، دلیل آن هم خطری است که از استقرار دولت جدید برای منصب خود احساس می کنند. حالا این پچ پچ در میان ورزشی ها پیچیده که مخالفان دیروز، به توافقی پنهانی رسیده اند که پست ها را میان خود تقسیم کنند. یکی بشود رئیس و آن دیگری نایب رئیس و… طبق معمول هم این کارها به نام خدمت و اینکه برای ورزش کشور خوب نیست انتخابات
کمیته آن به تأخیر بیفتد، انجام می شود. هیچ کس هم متوجه آن تأخیر و این تعجیل نمی شود و آن را به حساب روحیه خدمتگزاری آقایان می گذارد! سکوت ورزشی ها هم اسبابی است که آقایان بر باور خود مستحکم تر شوند.
این نامه نگاری ها به مذاق برخی خوش نخواهد آمد؛ اما خسروی وفا رسالت خود را به خوبی انجام داد تا نام نیکی از او برده شود. بازی روزگار را می بینید! کمیته المپیک دو نایب رئیس دارد که یکی اصلاح اساسنامه را دو سال طول می دهد و خزانه دار را آنگونه ذکر می کند تا… و یکی دیگر اینگونه شجاعانه به خاطر مصالح ورزش حرف خود را می زند و عواقب آن را می پذیرد؛ عجب روزگاری است…
* نامه پر سوالی که بی جواب مانده
در این میان یک صدای منصفانه بلند شده که خواب آقایان را آشفته کرده است. محمود خسروی وفا در نامه ای که خطاب به ریاست کمیته المپیک نوشته، چون همیشه بسیار صریح نکاتی را متذکر شده که گشودن گره از آنها می تواند کمک بسیاری برای حل برخی شبهات باشد. از جمله نکاتی که رئیس پارالمپیک و عضو هیئت اجرایی کمیته خواستار روشن شدن آن شده، بحث فروش ساختمان خیابان گاندی است که خواستار سوابق مناقصه و مشخصات کامل برنده شده اند. آیا این کار وظیفه ایشان است یا آنکه خزانه دار کمیته باید این پیگیری ها را انجام دهند؛ اما ظاهرا به خاطر دلایلی که بر نگارنده نیز مستور است، چنین نمی کنند و
بیشتر به دنبال حفظ کرسی های بین المللی هستند تا رسیدن به مشکلات ورزش. آیا این کار را باید محمود خسروی وفا انجام دهد یا معاون اداری- مالی کمیته؟
قدر مسلم این نامه نگاری ها به مذاق برخی خوش نخواهد آمد؛ اما خسروی وفا رسالت خود را به خوبی انجام داده تا نام نیکی از او برده شود. بازی روزگار را می بینید. کمیته ملی المپیک دو نایب رئیس دارد که یکی اصلاح اساسنامه را دو سال طول می دهد و خزانه دار را آنگونه ذکر می کند تا… و یکی دیگر اینگونه شجاعانه به خاطر مصالح ورزش حرف خود را می زند و عواقب آن را می پذیرد؛ عجب روزگاری است.
ارسال نظر