به گزارش پارس به نقل از آدینه تهران، فردا مصادف با اول تیرماه قرار است نکوداشت مردی برگزار شود که به حق یک فقیه وارسته و مجاهد نستوه فی سبیل الله است. آیت الله محمد امامی کاشانی چهره آشنای نماز جمعه تهران که صدای دلنشین وی در خطبه های نماز برای بسیاری از متدینین و مومنین خاطره انگیز است ۸۲ سال عمر با برکت خود را با ثبات قدمی مثال زدنی در مسیر تبلیغ و ترویج اسلام عزیز صرف کرده است. به همین منظور آدینه تهران در این شماره ضمن انتشار گفتگویی با آیت الله امامی کاشانی این صفحه را به نکوداشت این فقیه وارسته اختصاص داده است.

جنابعالی در سال ۱۳۴۰ تقریبا یک طلبه جوان۳۰ ساله بودید چرا با توجه به جوان بودن شما آیت الله طالقانی شما را به مسجد هدایت دعوت کردند؟

به طور کلی وقتی بنده به تهران آمدم برگزاری جلسات درس و بحث و همچنین سخنرانی های بنده در جامعه انعکاس یافته بود و به دلیل همین جلسات و سخنرانی ها، بنده در آن زمان ممنوع المنبر شدم.

ارتباطم با مرحوم طالقانی هم از همین ناحیه بود. از طرف دیگر با مرحوم شهید مطهری نیز از قم آشنا بودیم و این روند اشنایی در تهران نیز ادامه داشت و در جلسات آنان شرکت می کردم. همین ارتباطات و شرکت در جلسات و سخنرانی ها یکی از دلایل این امر می تواند باشد. از طرف دیگر با حضرت آیت الله مهدوی کنی نیز از گذشته تاکنون با هم بودیم و تقریبا عمق دوستی ما به درازای یک عمر و حدودا ۶۴ ساله است و تاکنون هم این صمیمیت ضعیف و گسسته نشده است. ایشان هم گاهی بنده را به مسجد جلیلی دعوت می کردند.

همان گونه که اشاره فرمودید عمق دوستی جنابعالی با آیت الله مهدوی کنی یک عمق ۶۴ ساله است و هر دو بزرگوار در واقع دو تحول بزرگ در تاریخ انقلاب اسلامی یعنی یکی اداره مدرسه عالی شهید مطهری و دیگری تاسیس دانشگاه امام صادق (ع) را رهبری و مدیریت کردید چرا وارد این دو مسیر شدید؟

بعضی اوقات که می نشستیم و می گفتیم که می خواهیم چه کاره شویم ما بیشتر می گفتیم که می خواهیم مانند آیت الله طباطبایی شویم. به نظرم انتخاب این مسیرها بیشتر مربوط به ویژگی های درونی و رفتاری ما بود، ذوق ما بیشتر به تدریس و تربیت بود و شاید به همین دلیل باشد که این مسیر را انتخاب کردیم.

واگذاری تولیت مدرسه عالی شهید مطهری به جنابعالی جهت سوابق درخشان و ارزنده و شروع فعالیت های فرهنگی، مذهبی و تبلیغی از این مکان تا حدود زیادی به عنوان یک نقطه عطف محسوب می شود، جنابعالی این مسئله را چگونه ارزیابی می کنید؟

در رابطه با واگذاری این مسئولیت باید بگویم که ۴ یا ۵ روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم شهید مطهری به بنده تلفن زدند و گفتند که ما در حال حاضر در محضر حضرت امام خمینی (ره) هستیم و صحبت از تصدی مسئولیت مدرسه سپهسالار است. بنده شما را برای این کار پیشنهاد کردم آیا شما این مسئولیت را می پذیرید. بنده نیز با این کار موافقت کردم و مسئولیت این مدرسه و حکم آن نیز در همان بعد از ظهر از رادیو و تلویزیون اعلام شد. همچنین این موضوع را با شهید بهشتی نیز در میان گذاشتم و به ایشان گفتم که حضرت امام (ره) به بنده چنین حکمی داده اند و به نظرم برنامه این مدرسه هم طلبگی است که ایشان در پاسخ گفتند که به نظرم اینجا دفتر تبلیغات باشد. پس از مدتی انجام وظیفه تصمیم گرفتیم که آنجا مرکز تبلیغات شود و تا سال ۶۰ این مسئله ادامه داشت. از آنجا که بنده همواره این دغدغه را داشتم که اینجا مرکز تربیت طلاب نیز می باشد به همین خاطر با شهید باهنر که در آن زمان وزیر آموزش و پرورش بودند و آیت الله جنتی نیز همفکری کردیم که شهید باهنر پیشنهاد خوبی را مطرح کردند و مشکل تا حدود زیادی حل شد. همان زمان هم تصمیم گرفتیم که آنجا به سازمان تبلیغات تغییر نام دهد و قرار شد که آیت الله جنتی نیز رئیس سازمان تبلیغات باشند. پس از آن هم بنده ملاقاتی را با حضرت امام داشتم و گزارش کار را به ایشان تقدیم کردم. علاوه بر این بسیاری از کارهای فرهنگی و هنری نیز از آنجا کلید خورد که به عنوان مثال می توان گفت که طرح نهضت های سواد آموزی نیز از همین جا شروع شد.

جنابعالی آثار و برکات بسیاری در تعمیق و گسترش دین مبین اسلام از خود به یادگار گذاشته اید در این میان یکی از آثار ماندگار باقیمانده کتاب پربار « خط امان » است در صورت امکان خوانندگان آدینه تهران را کمی از محتوای این اثر ارزشمند مطلع بفرمایید؟

از جمله مسائلی که همواره فکر می کردم که باید بر روی آن کار شود مسئله امامت ولی عصر (عج) است و ایده این مسئله در ملاقات هایی که با دانشمندان غرب داشتم بیشتر تقویت شد. جلد اول کتاب « خط امان» دربارة دلائل عقلی و فلسفی اثبات حضرت صاحب الزمان (عج) است که از یک مقدمه و هفت فصل تشکیل شده و در آن مباحثی چون؛ « لزوم مصلح جهانی از دیدگاه فطرت» ، « ولی عصر، نقطه اعتدال اسمای جلال و جمال در زمین» ، « برهان نظام احسن (عنایت) و ضرورت وجود امام معصوم» ، « موعود در دلیل استقرا» ، « آینده بشریت از دیدگاه فلسفه تاریخ» ، « قاعده لطف و ضرورت امام در هر عصر» و « آینده بشریت از دیدگاه ادیان الهی» مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. جلد دوم این کتاب نیز در چهار فصل و با موضوعاتی همچون موعود در ادیان و گفت و گو با علمای اهل سنت در مورد منجی و ظهور او و نیز حدیث ثقلین در مورد ظهور و بحث با علمای اهل سنت در مورد این حدیث و ظهور تدوین یافته است. فصل اول کتاب گفت و گو با متفکران جهان غرب درباره ظهور منجی است که به بحث و گفت وگو با شخصیت های برجسته ای همچون پاپ بندیکت شانزدهم، ژان گیتون، روژه گارودی، پروفسور پل ریکور، پروفسور پیر کودا، جائلیق آرام کشیشان رهبر ارامنه جهان، پدر سامونا، پدر رولان، میشل لولون، پروفسور لامان، اسقف چین اسقف بزرگ کلیسای واشنگتن و برخی از شخصیت های دیگر پرداخته است. در فصل دوم منجی آخر الزمان در عهدین در دو گفتار با عناوین ظهور ماشیح از دیدگاه یهود و رجعت حضرت عیسی (ع) در متون مقدس مسیحی آمده است. فصل سوم گفت و گو با متفکران جهان اسلام در زمینه ظهور مهدی (عج) در پنج گفتار است و گفتار اول آن به گفت وگو با شیخ الازهر دکتر محمد سید طنطاوی، دکتر احمد عمر هاشم رئیس دانشگاه الازهر، دکتر عبد الله بن صالح العبید، شیخ عبد الله البسام از فقهای بزرگ حجاز، دکتر محمد عماره، دکتر حسن الشافعی و دکتر محمد الشرقاوی، دکتر تویجری، دکتر محمد عبده یمانی، علمای زیدیه در یمن و چند تن دیگر اختصاص دارد. گفتار دوم: حدیث ثقلین در گفت و گو با علمای اهل سنت، گفتار سوم: سخنی پیرامون حدیث متواتر در گفت و گو با علمای اهل سنت، گفتار چهارم: جایگاه علمی اهل بیت (ع) در کتب اهل سنت، در این بخش جایگاه علمی امام علی (ع) تا امام حسن عسکری (ع) بر اساس کتب معتبر اهل سنت پرداخته و در مورد همه ائمه به طور تفصیلی از کتب معتبر و راویان و علمای مشهور اهل سنت مواردی را نقل کرده است. گفتار پنجم: راه های دریافت علوم اهل بیت (ع) از قرآن و سنت. فصل چهارم کتاب نیز قرآن و ظهور مسیح (ع) و مهدی (عج) در راستای گفت و گو با علمای اهل سنت است. امروزه در شرق و غرب عالم، سخن از منجی است و دیدار او امید و آرزوی دیرینه بشر است. در مسافرت های متعددی که به کشورهای مختلف دنیا داشته ام و نیز با مهمانان بسیاری که از اقصی نقاط جهان، از ملل و مذاهب مختلف پذیرایشان بوده ام، همواره موضوع مهدی (عج) و منجی آخرالزمان را مطرح نموده ام و از ایشان کنجکاوانه خواستار توضیح موضع دینی و اعتقادی شان شده ام و همان طور که در فصل های مختلف این کتاب ملاحظه خواهید کرد همه صاحب نظران را در لزوم ظهور منجی آخر الزمان همفکر یافتم. این گفت و گو ها گردآوری و تنظیم گردیده است و اکنون در این جلد در برابر همه جویندگان حقیقت است تا اگر برای کسی شک و تردیدی در فطرت عدالت جوی انسانی باقی مانده باشد، مرتفع گردد. کسانی که با آنها به گفت و گو پرداختم همگی از سرشناس ترین محققان در کشور و مذهب خود و گاه در سطح جهان اند و لذا اظهار نظرشان می تواند انعکاس طبقه متفکر آن ملت و کشور محسوب گردد.

حضرت آیت الله امامی کاشانی نقطه آغاز و چگونگی کلید خوردن این کتاب را برای ما بفرمایید؟

شروع و تداوم این کتاب مسیر خاصی را پیموده است. از اینجا می توانم آغاز کنم که فرزندم « امیر حسین» به منظور آماده شدن برای کنکور عازم مشهد مقدس شده بود تا با فراغت خاطر برای دانشگاه مطالعه نماید اما پس از مدتی ناراحتی قلبی پیدا کرد و پس از انتقال ایشان به بیمارستان و آگاهی از سلامتی ایشان، خوابی را برایم تعریف کردند که در آن هیاتی مذهبی از مشهد مقدس به مدرسه عالی شهید مطهری آمدند و پرچم هایی را نیز در دست داشتند که با خط قرمز مطالبی بر روی آن پرچم ها نوشته شده بود. بنده این موضوع را به آقای صدیقی « اصفهان» که در تعبیر خواب توانایی عجیبی داشتند بیان کردم و ایشان گفتند کسی که این خواب را دیده است ناراحتی قلبی دارد و پدری هم که این خواب برایش تعریف شده است در ولایت صحبت می کند، لیکن صحبت کردن کافی نیست و باید بنویسد.

در همین اثنا نیز کنگره شیخ مفید در قم برگزار می شد که روزی با من تماس گرفتند و از بنده خواستند تا مقاله ای برایشان بنویسم که وقتی لیست موضوعات را برایم فرستاند اولین موضوع غیبت امام زمان (عج) بود و من هم این بحث را انتخاب کردم و حدود ۲۰۰ صفحه در این زمینه نوشتم و در واقع سنگ بنای نوشتن این کتاب از این نقطه شروع شد. البته پس از آن نیز دیگر دوستان خواب هایی را در این زمینه مشاهده کرده بودند و در خوابشان به این نکته اشاره داشتند که حضرت ولی عصر (عج) سفارش به ادامه دادن کتاب و در عین حال روان نوشتن آن داشته اند.