علی ضیا و بانوی هزار و یک شب

لی ضیاء در توضیح این عکس نوشت:

قلبم را کنار میگذارم

به خودم و روزگارم فکر میکنم

به اتفاقاتی که تنها در جهان برای من

می افتد

به دشمنانم که به هرکار توانا هستند

به دلتنگیم برای دیدارت

به حرفهای که جز تو کس دیگر نشنیده

به سکوت های طولانی و حرف های پنهانی

و به غم های که همیشه در جانم خواهد ماند و هیچ وقت تمام نمیشوند

به چشم هایت

به چشم هایش

من سراسر فکرم

دورم و نزدیک به تو که عشق خود فاصله افرین است

حالا تو بگو دکان عشق را تعطیل کنم و دل به دریا بزنم و از قلبم بگذرم و موهای سپیدم را بهانه کنم و دل بکنم

یا به موها و ریش های سپیدم اعتنا کنم

و دلتنگ بمانم

غمگینم و انقدر روزگار غریبی را میگذرانم

که به هیچ چیز این جهان اعتنا نمیکنم

جز تو که جان دادی و جان در تب و تاب با تو بودن است

حضرت جانان

قصه را برگردان به بهشت

همان جا

که دشمن فقط شیطان بود و ادم تنها دغدغه اش چشم های حوا

هزار و یک سال و ده شب