شعار ایرانی بودن «هزارویکشب» اشتباه است؟
کاووس بالازاده در یک نشست مدعی شد که شعار ایرانی بودن «هزارویکشب» اشتباه است و داستانهای این کتاب افسانههای جهانگرد هستند.
او همچنین گفت، درست است که « هزارویکشب» از « هزار افسان» گرفته شده است، اما صددرصد ایرانی نیست و عناصری از هند، مصر و کشورهای دیگر در آن دیده می شود.
به گزارش پارس به نقل از ایسنا، کاووس بالازاده، مدرس دانشگاه، در نشست نقد و بررسی « طنز در هزارویکشب» که روز یکشنبه، ۲۶ خردادماه، در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد، گفت: اگر به برگردان انگلیسی واژه ی « طنز» نگاه کنید، متوجه می شوید که طنز معنای چندگانه ای دارد. هدف طنز از یک سو خنداندن و از سوی دیگر به فکر واداشتن مردم است.
او افزود: « هزارویکشب» کتابی است که نمی توانیم بگوییم صددرصد ایرانی، هندی، مصری یا عربی است و ترجمه ی آن به عنوان « شب های عربی» در غرب درست نیست. این اثر در دوران اسلامی از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده و از هر فرهنگ چیزی به آن افزوده شده است. من با بورخس موافق ام که این کتاب را کاملا شرقی می دانست. برعکس عده ای که به درستی می گویند « هزارویکشب» از « هزار افسان» گرفته شده، خیلی بر ایرانی بودن « هزارویکشب» تأکید نمی کنم. اضافه شدن ماجرای کسانی چون هارون الرشید و جعفر برمکی هم نشان می دهد که چیزهایی به نسخه ی اولیه اضافه شده است. البته شخصیت های ایرانی ای مثل اردشیر هم در آن هستند.
بالازاده همچنین عنوان کرد: « هزارویکشب» از افسانه های جهانگرد محسوب می شود. افسانه های جهانگرد از جایی به جای دیگر حرکت می کنند، به کشورهای مختلف می روند و از هرجا عبور می کنند، رنگ آن مکان را به خود می گیرند. درست است که « هزارویکشب» از « هزار افسان» گرفته شده است، اما صددرصد ایرانی نیست و عناصری از هند، مصر و کشورهای دیگر در آن دیده می شود. شعار ایرانی بودن « هزارویکشب» اشتباه است. داستان های این کتاب افسانه های جهانگرد هستند.
او اضافه کرد: « هزارویکشب» کتابی است سرشار از تخیلات بکر که هرکس می تواند آن را هرطور که می خواهد، بخواند و در آن نکات جذابی درباره ی اساطیر و موضوعات دیگر بخواند. طنز « هزارویکشب» بیش از آن که انسان را بخنداند، به تفکر وامی دارد. طنز یعنی آن چه ما را متأثر کند. جایی که نیشخند ما به زهرخند تبدیل شود، به مفهوم طنز نزدیک می شویم، وگرنه با فکاهی روبه رو هستیم.
بالازاده در ادامه گفت: در « هزارویکشب» شما چیزهایی می بینید که اگر با فرهنگ عامه آشنا نباشید، بعضی از آن ها را درک نمی کنید؛ مثلا حضور مجانین عقلا مثل بهلول، یکی از این عناصر است. این کتاب از فرهنگ عامه سرشار است.
او افزود: یکی از دوستان می گفت « هزارویکشب» ماهواره ی شرق بر فراز غرب است؛ یعنی این کتاب مدام به بسیاری از خلاقان ادبیات جهان ایده داده و ادبیاتی است که شکل آن با سایر آثار متفاوت است.
تلویزیون برای پایین آوردن درک ما از طنز، کوتاهی نکرد
همچنین در این نشست محمدعلی علومی، نویسنده، درباره ی یکی از داستان های « هزارویکشب» ، گفت: حکایت « خلیفه ی صیاد» در « هزارویکشب» نمونه ی زودهنگامی از « شاهزاده و گدا» ست که در آن طنز موقعیت شکل می گیرد و خلیفه هارون الرشید با صیاد فرودستی به نام « خلیفه» جابه جا می شوند.
او افزود: در این داستان با وجوه قدرتمند و رئال نیز روبه رو می شویم. مثل هر داستان قدرتمند دیگر و به مصداق سخن آلتوسر، جامعه شناس فرانسوی، که می گفت هر اثر هنری یک ایدئولوژی را ابلاغ می کند، ایدئولوژی پشت این حکایت هم ایدئولوژی اشعریه است، مبنی بر این که « هرچه آن خسرو کند، شیرین بود» . در داستان « خلیفه ی صیاد» هماهنگی دقیقی میان ساختار و محتوا وجود دارد.
علومی در ادامه به سخنی از منوچهر احترامی که گفته است تا قبل از عمران صلاحی، ما خود را فکاهی نویس می دانستیم، اشاره و عنوان کرد: طنزپردازان قدیم هرچه را ناپسند می دانستند، در قالب طنز، هجو یا هزل بیان می کردند. آن ها بینش و جهان نگری داشتند، اما با تعریف های جدید، طنز در آثار قدیم نادر است.
او همچنین گفت: تعریف های قدیم و جدید از طنز، هجو و هزل متفاوت است. در گذشته وقتی می خواستند عبید زاکانی را طرد کنند، می گفتند که عبید هجاگوست، درحالی که او نکات اخلاقی را مطرح می کرد. طنزنویسی امروز ما از نظر گذشتگان هجانویسی بوده است. تعیین این که متنی هجو است، طبق تعریف و کارکردی است که انجام می دهد؛ مثلا خواجوی کرمانی از حاکمی بدش می آید، پس درباره اش هجو می گوید. ادامه ی این هجونویسی به طنز تبدیل می شود. طنز با اهمیت یافتن فردیت در ذهن اهمیت پیدا می کند؛ فردیت به معنای جدید مطرح می شود و هجو به طنز تبدیل می شود.
علومی افزود: هجو و فکاهی هم بعدا به شوخی تبدیل می شوند. کارکرد خنده برای فکاهی بیش تر است. طنز پنهان و فلسفی هم داریم. عبید زاکانی و حافظ هردو در یک دوره زیسته اند و بحران های یکسانی را از سر گذرانده اند. اما حافظ به طنز پنهان رو آورده است. در طنز پنهان مشارکت مخاطب که پست مدرن ها از آن سخن می گویند، بیش تر دیده می شود.
او سپس عنوان کرد: همه ی دنیا تمدن ما را اگرچه با نگاه سیاسی، تحسین می کنند. در اوستا و گات ها هم رگه های طنز موقعیت دیده می شود. متأسفانه تلویزیون در این که درک ما را از طنز پایین بیاورد، کوتاهی نکرد. همه ی دنیا ما را به داشتن طنز می شناسند. ما شاعری چون عطار داریم که از قول دیوانه ها از دستگاه خلقت انتقاد می کند. در آثار مولانا، حافظ و خیام هم طنز دیده می شود.
علومی همچنین اظهار کرد: جلال آل احمد نوعی از ادبیات را رواج داد مبنی بر این که ادبیات باید اسلحه باشد و بعد ما فکر کردیم که طنز هم باید اسلحه ی مبارزه با زورمندان باشد، درحالی که کار ادبیات مبارزه نیست؛ به فکر واداشتن است. ادبیات باید تفکر در هستی باشد.
« هزارویکشب» ؛ کتابی که ما در حق آن ظلم کرده ایم
در بخش دیگری از این نشست احمد عربلو، نویسنده، گفت: ما باید به تعریف درستی از طنز برسیم تا بعد از آن همه چیز روشن شود. اگر ما تعریف خود را از طنز کامل کنیم، راحت تر می توانیم حکایت های « هزارویکشب» را بررسی کنیم و بفهمیم که طنز هستند یا نه. ما باید مرز باریک بین طنز، هجو و هزل را مشخص کنیم. این کتاب، اثری است که واقعا در حق آن ظلم کرده ایم. چرا به سراغ آن نرفته ایم و آن را نشکافته ایم؟
او افزود: بسیاری از داستان های « هزارویکشب» مناسب کودکان و نوجوانان هستند، تعدادی از داستان هایش اجتماعی و مشابه احوالات جامعه ی کنونی ما هستند. « هزارویکشب» مجموعه ای است که با استادی تمام جمع شده است. دست کم ۴۰ - ۵۰ داستان کاملا طنز در آن وجود دارد.
عربلو در ادامه عنوان کرد: بسیاری از داستان های « هزارویکشب» طنز هستند و می خواهند مشکلات اجتماعی زمان خود را بیان کنند. در بسیاری از این داستان ها طنز موقعیت دیده می شود. در « هزارویکشب» تیپ های مختلفی مثل خسروپرویز، هارون الرشید و… دیده می شود.
او تأکید کرد: طنز مشخصه های مختلفی دارد. به نظر من، لبخند زدن باید در طنز باشد. من معتقدم طنز باید لبخند به لب مخاطب بیاورد و مفهومی را با داستانی طنزآمیز بیان کند.
ارسال نظر