چرا «مهناز افشار» از این تاکسی پیاده نمیشود؟
با چهلسالگی انقلاب پنجاهوهفت حالا همه رُندش میکنند اما کاش رِندش هم بودند.
به گزارش پارس نیوز، با چهلسالگی انقلاب پنجاهوهفت حالا همه رُندش میکنند اما کاش رِندش هم بودند. یعنی بلد بودند اگر معترض و منتقد هستند رندانه نقب بزنند به تاریخ. هر چه هست را میبندد به این رُندیِ عدد؛ نوسان قیمت ارز را، انجمادِ یکباره گوشتهای وارداتی را، صفِ ساکنِ آهن را و نهایتا سیمرغهای جشنواره فجر را. چه بساطی شده است. عجب اپوزیسیونیسمِ شترگاوپلنگِ کاهلی. چه مخالفان کمبنیهای. اما کدام مخالف؟ اردوگاه شما کجاست؟ در کدام خاکریز و به سمت کدام هدف آتش گشودهاید؟ هیچ معلوم هست؟!
دوشنبهشب بزرگترین جشن سینمای ایران برگزار شد؛ به مانند همه جشنوارههایی که برندگانش را معرفی میکند، فجر هم در برج میلاد که محل برگزاری اختتامیه سیوهفتمین جشنواره فیلمش بود، برگزیدگانش را معرفی کرد و خب طبعا عدهای را با لبخند، عدهای را با حسرت، عدهای را با غبن و عدهای را با اندوه بدرقه کرد. با این حال هیچ کس تردیدی نداشت که در جشن سینمای ایران شرکت کرده است و فحوای هر جشنی و ماهیت هر گردهمایی دوستانهای، مبتنی بر شادی است حتی اگر بازنده از آن بیرون آمده باشی. بدیهی است که دلخوریهایی در کار خواهد بود از اینکه چرا فلانی سیمرغ را به خانه برد در حالی که میشد آن یکی ببرد. در این میان اما اعتراضها اگر مبتنی بر مناسبات سینمایی باشد، همه آن را میپذیرند. مثلا حالا کمتر کسی است که نپذیرد تعلقگرفتن سیمرغ بهترین فیلمنامه به نویسندههای سناریوی فیلم «قصر شیرین»، دچار اشتباهی عجیب بوده در حالی که بین فیلمنامهها رقبایی با متنهایی بسیار پیچیدهتر و کارشدهتر موجود بوده است. اما در این میان بودهاند کسانی که انتقادشان به برکنارماندن از جوایز، هیچ سویه سینمایی و فنی نداشته است. مهناز افشار که در بخش بهترین بازیگر نقش اول مرد نامزد دریافت سیمرغ بود، شب اختتامیه وقتی دید رقیبش الناز شاکردوست با سیمرغ از در سالن همایشها بیرون میرود، دست به کیبورد گوشی تلفن همراهش برد و عصبی و برافروخته توییت کرد: «بعضی وقتها دیدهنشدن و جایزهنگرفتن به نفع بعضی آدمها میشه، نه اینکه دلم سیمرغ نمیخواست که اتفاقا میخواست. من تافته خوبی برای جشنواره امسال نبودم. «همینی که هست» واژه ای است جدی در این ۴۰سال! مبارک همه برندگان و الناز عزیز مبارکت باشه». چه اعتراض بی مایه و اساسی. چه حمله لوسی به جمهوری اسلامی. آیا حتی کسی از بین مخالفان نظام، میتواند این متن را جلوی روی خود بگذارد و به یکی از مصادیقِ حمله به اردوگاه متخاصم افتخار کند و سربازی را که به خط مقدم فرستاده مایه افتخار خود بداند؟ اینکه مهناز افشار، سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را در چهلمین سالگرد انقلاب 57 و در سیوهفتمین دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر به رقیبش باخته، چه ربط وثیقی به آنچه چهل سال پیش در خیابانهای تهران بر مردم گذشته و به انقلاب منجر شده دارد؟ انقلاب نگذاشته مهناز افشار در جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ شود؟ چه کسی گفته «همینی که هست»؟ و کسی که احیانا این را گفته آیا از داوران جشنواره بوده است؟ اگر پاسخ آری است، این چه ربطی به انقلاب چهل سال پیش دارد؟ و اگر نه است، آیا این تعمیمدادن همه ناکامیهای شخصی و اجتماعی به یک رویداد تاریخی و سیاسی، توانسته فراتر از غرولندهای معروف به «حرف توی تاکسی» برود و به «تحلیل» برسد؟ آیا ما نباید انتظار داشته باشیم، بازیگر سینمای ما که اتفاقا سهم عمدهای از تولیدات سینمای ایران در دو دهه اخیر داشته و حوزه تاثیرش بر مخاطبان به فراخور این حضور مستمر و نیز به خاطر تعداد دنبالکنندگان چندمیلیونیاش در اینستاگرام، بسیار گسترده است، تحلیل ارائه دهد به جای اینکه مثل بسیاری از مجریان شبکههای فارسیزبان درجه چندم، غرولند توی تاکسی تحویل ما بدهد؟ غرولندهایی مبتنی بر «این آخوندها...» و «اینا همهشون...» که مدتهاست حتی اپوزیسیون جمهوری اسلامی را به خنده وامیدارد.
دیروز وقتی افشار توییتش را پاک کرد ابتدا گمان کردیم میخواهد از صفِ چنین تاکسینشینیهایی جدا شود اما او پس از پاککردن توییت عصبیاش، طی توییتی دیگر نوشت: «اگر توییت دیشب رو پاک کردم دلیلش بعضی از شماها نیستین که فکر میکنید اینجا میدون جنگه و تونستین من رو شکست بدید! نیت تخریب شما سالهاست برای من شکل استقامت و ساخته شدن پیدا کرده. پاک کردم که شبیه گویندگان ”همینی که هست ” نشم! زندگی ادامه داره و مصممتر از دیروز برای مردم هستم!!». نه خانم افشار، مدتهاست دوره این پوپولیسم و بالارفتن از بار معناییِ عاطفی گزارههایی چون «مصممتر از دیروز برای مردم» سر آمده است. ما از شما انتظار داریم، انتقادتان پایه و اساسی داشته باشد فراتر از غرولند و توسل به مظلومنماییهای نخنما. از این تاکسی پیاده شوید.
ارسال نظر