اظهارات ساره بیات درباره آشنایی خواهرش با گوچی
ساره بیات بازیگر سینما و تلویزیون ایران هست که این روزها وی با بازی در سریال عاشقانه در قاب عکس سینمای خانگی می بینیم.
به گزارش پارس نیوز، ساره بیات بازیگر سینما و تلویزیون ایران هست که این روزها وی با بازی در سریال عاشقانه در قاب عکس سینمای خانگی می بینیم.
گفتگوی جنجالی ساره بیات درباره زندگی هنری و خصوصی
نام:ساره
نام خانوادگی:بیات
تایخ تولد:۱۳۵۱/۱/۱۵
محل تولد:شهر تهران
ساره بیات در ۱۵ فروردین ماه «۱۳۵۱» در استان تهران متولد شد و ۴۲ سال سن دارد.خواهر وی با رضا قوچان نژاد بازیکن تیم ملی فوتبال ایران ازدواج کرده هست.او از سال «۱۳۸۰» وارد تئاتر شد و در جشنواره پلیس در نخستین کارش،جایزه برترین بازیگری را به همراه دیپلم افتخار کسب کرد.
بعد از اخذ مدرک بازیگری از موسسه کارنامه به آلبوم یک مشت پر عقاب دعوت شد.یک مشت پر عقاب نام یک آلبوم تلویزیونی بود که در بهمن ماه «۱۳۸۶» از شبکه سه سیما اکران می شد.او در سال «۱۳۸۵» با بازی در فیلم سینمایی مقلد شیطانبه کارگردانی و تهیه کنندگی افشین صادقی وارد عرصه سینما شد.
خلاصه فیلم تبهکاری به نام جمشید سیف که با توجه و حوصله از سوژه های خود عکس و مدارکی را تهیه می کندبا تهدید آن ها مبنی بر برملاشدن مدارک مورد نظر همکاری و هم یاریشان را در انجام اعمال پلیدش جلب می کند.مدیر بازرگانی یک شرکت آخرین سوژه اوست.
ساره بیات در سال «۱۳۸۹» با بازی درخشانش در فیلم سینمایی جدایی نادر از سیمین دیپلم افتخار برترین بازیگر مکمل زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر و خرس نقره ای برترین بازیگر زن بطور مشترک با لیلا حاتمی و سارینا فرهادی از جشنواره فیلم برلین را کسب کرد.جدایی نادر از سیمین فیلمی به کارگردانی نویسندگی و تهیه کنندگی اصغر فرهادی میباشد.
این فیلم مجموعا بیش از ۵۱ جایزه جهانی را از آن خود کرده هست که از آن جمله چندین جایزه از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر و نیز جوایز معتبر بین المللیهمچون جایزه اسکار برترین فیلم غیر انگلیسی زبان گلدن گلوب و خرس طلایی ازجشنواره فیلم برلین قابل ذکر هست.اقبال مثبت منتقدان به جدایی نادر از سیمین تا جایی هست که بعضی آن را جزو ۱۱ فیلم برتر سال ۲۱۱۱ خوانده انداگر چه نقدهای مخالفی نیز بر آن وارد شده هست.
گوچی و سروین بیات چطور با هم آشنا شدند؟
چطور با خواهر یک هنرپیشه آشنا شده؟
رضا قوچان نژاد که در هلند بزرگ شده، در حال حاضر بازیکن تیم چارلتون انگلیس هست.هرچند او در سال های ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ بازیکن قرضی الکویت و الوکره بودولی رفت و آمدهایش به انگلیس گوچی را با سروین بیات آشنا کرد.در دورهمی هایی که ایرانی ها می گرفتند، این دو همدیگر را دیدند.این اتفاق مربوط به یک سال گذشته هست و شاید علت اصلی علاقه این دو به هم، هنر باشد.
گوچی که در کنار فوتبال علاقه زیادی به موسیقی دارد،ویولن زن قهاری هست.بیات هم شغل اصلی اش طراحی داخلی ساختمان هست.حتی طراحی سفره عقد و سالنی را هم که جشن عقدشان در آنجا برگزار شد، خود بیات انجام داده بود.سروین بیات و گوچی مشترکات دیگری هم دارند.در این چند فصلی که گوچی برای تیم های کویت و قطر بازی کرد، درآمد خوبی داشت.
او پول هایش را هدر نداده و در دوبی سرمایه گذاری خوبی کرده بود. با این حال هر وقت در جمع دوستانش حرف از ازدواج پیش می آمد،می گفت که حاضر نیست با دختری غیرایرانی که فارسی بلد نیست، ازدواج کند.یکی از دلایل گزینش سروین بیات، می تواند ایرانی بودن او و حرف زدن به زبان فارسی باشد.
وقتی می خواستیم برای این گفت و گو آماده شویم،دنبال گفت و گو ها و مطالب قدیمی شما گشتیم.اما گفت و گوهای زیادی پیدا نکردیم. برای همین گفت و گو هم که خیلی طول کشید تا پیدایتان کردیم.
کم حرفید یا دوست ندارید درمورد کارتان حرف بزنید؟
شاید هم علت سومی وجود داردحرفی برای گفتن ندارم و برخلاف خیلی از آدم های این روزها خودم را در تمام حوزه ها متخصص و دانای کل نمیدانم.نهایت تلاشم حضور با تمام وجود در فیلم هاست و اگر قرار بر حرف زدن باشد، اثر خلق شده و نتایج آن کافی هست.کلا در زندگی شنونده بودن را به گوینده بودن ترجیح می دهم. برای حرف زدن زمان چندان هست.
راستش هرچقدر تلاش کردیم که بدون مراجعه به اطلاعات سایت ها و مجلات،به ساره بیات گذشته از “جدایی نادر از سیمین” برسیمو ببینیم چه فیلم یا سریالی نقش بازی کرده، چیزی یادمان نیامد.بعد که مرور کردیم دیدیم هم سریال کار کرده اید هم تئاتر. اما جدایی…در معرفی و جاافتادن شما خیلی نقش داشته درست مانند اتفاقی که برای خسرو شکیبایی در “هامون” افتاد.
گاهی رهایی از این قله ممکن نیست.شما هم اکنون راضیه جدایی… را فراموش کرده اید؟ از آن نقش خلاص شده اید؟
گرفتار و مبتلا و یا اسیر راضیه نیستم که از آن خلاص شوم یا رهایی یابم،بلکه راضیه یکی از بخش های زیبا و بی نظیر زندگی کاری من محسوب می شودکه در مسیر تکامل زندگی کاری ام همراهی بی نظیری با من کرده.کاراکتر راضیه توان من را در ادامه این راه افزایش داده.راضیه برای من انرژی هست، نه ایستگاهی که در آن توقف کنم.
برای جداشدن از یک نقش چه می کنید؟
زود می روید سیر یک فیلم دیگر یا نه، می روید مسافرت، کتاب می خوانید می روید دنبال زندگی شخصی و اصلا به سینما فکر نمیکنید؟ اصلا این قدر درگیر نقش می شوید که نیاز به بازسازی روحی داشته باشید؟
برای جداشدن از نقش قبلی، فیلم جدیدی را شروع می کنم، به همین سادگی.بازیگری یعنی همین.گرچه نکات شما را رد نمیکنم، به انضمام فاصله زمانی منطقی بین پذیرش دو نقش.ترجیح برای من فاصله بین پذیرش دو نقش زندگی کردن هست؛یعنی همان حرف های شما، یعنی نفس کشیدن تجربه کردن شنیدن تماشاکردن..
اصغر فرهادی برای نزدیک کردن بازیگر به شخصیت های فیلمش کلی طرح و برنامه دارد.مثلا شنیده ایم به شما پیشنهاد کرده که مدتی با چادر و مقنعه رفت و آمد کنیدیا پولی در کیفتان نگذارید تا نتوانید چیزهایی راکه دوست دارید بخرید.این شیوه نزدیک شدن به نقش را بعدها برای خودتان تکرار کرده اید؟
اصلا چطور به نقش نزدیک می شوید؟با فاصله با آن طرف می شوید یا در آن حل می شوید؟
سبک آقای فرهادی برای گرفتن بازی از بازیگرانش سبک متفاوت و دشواری استو آثارشان ثابت کرده که این شیوه، شیوه متفاوت و راضی کننده ای هست.ضمن اینکه تسلط آقای فرهادی در این روش غیرقابل انکار هست.و در مورد این دعوای قدیمی دنیای بازیگری «حل شدن در نقش و درگیر شدن با آن یا فقط هنر بازیگری» از تعامل با کارگردان می توان یکی از این دو راه را گزینش کرد.
برای شخصیت طراحی دارید؟
مثلا می گویید این شخصیت در نقطه A هست، بعد تدریجی تغییر می کند و به نقطه B می رسد؟طراحی برای من یعنی فیلمنامه به اضافه شیوه روایت کارگردان.از تلفیق فیلمنامه و کارگردانی می توان به شخصیت پردازی رسید و این اصل مهمی برای من هست؛
قرارگرفتن در اتمسفری که توسط کارگردان هدایت می شود و من در آن به ایفای نقش می پردازم.شرایط ایده آل برای بازیگر فیلمنامه سنجیده و کارگردانی درست هست که با ضعف یکی از این دو حتما طراحی بازیگر دچار مسئله خواهدشد.
کارنامه تان راکه مرور می کنیم می بینیم اکثر گزینه هایتان زن هایی اند که مدام با خودشان در کشکمش اند.همۀ چیز درونی هست و انچه که بیرون دیده می شود تنها سطح ماجراست.از جدایی… تا ناهید و حتی خداحافظی طولانی، نگاه کردن به چهره تان حکایت از یک غم خیلی عمیق دارد که انگار نمیشود از شرش خلاص شد.
این گزینش ها «پیش آمده» یا اینکه فکر کرده اید در انها بهتر عمل می کنید؟
یکی از جذابیت های بزرگ بازیگری برای من مواجهه با چالش برای درک یک شخصیت هست.برای همین، شخصیت های چندوجهی، خاکستری، حتی مرموز برایم جذابیت بسیاری دارند.شخصیت سطحی احتیاج به بازی ندارد.
شما چطور یک نقش را گزینه می کنید؟
می خواهیم بدنیم معیارتان دقیقا چیست؛ کارگردان، همکاران، فیلمنامه، حس و حال خودتان، سختی نقش یا چیزهای دیگر…؟مثلا می شود بگویید بازی در «خواب زده ها» و «خداحافظی طولانی» را برای چه قبول کردید؟
فیلمنامه، کارگردان، عوامل پشت صحنه.همه ی این ها عوامل موثر در گزینش من اند که گرچه منوط به احوالات خودم در آن روزهایم میباشند.علت گزینش «خواب زده ها» جواب سوال سوم شماست:پایان دادن به راضیه جدایی… با بازی نازگل مشرقیخواب زده ها؛دو ژانر و اتمسفر کاملا متفاوت که گرچه حضور آقای جیرانی انگیزه ام را تقویت می کرد.علت گزینه «خداحافظی طولانی» هم علاقه ام به سینمای فرزاد موتمن بود.
بازی در فیلمی مانند «محمد رسول الله «ص»» برای بازیگران یک ریسک هست؛از یک طرف عوامل حرفه ای بین المللی حضور دارند که کار کردن با آن ها خوشگل هست و از طرف دیگر،در همان مرحله خواندن فیلمنامه می شود مطمئن شد که هیچ شخصیتی جز پیامبر«ص» نقش اصلی نیستو آن قدرها فرصت دیده شدن برای بقیه بازیگرها وجود ندارد.شما چطور با این فیلم برخورد کردید؟
به نظرم تمام بازیگران فیلم «محمد رسول الله «ص»» نقش اصلی اند.برای اینکه با هر مقدار حضور، در آن، نشانی حضرت را می دهند.یعنی تکمیل شدن یک پازل که با حذف یکی از این نقش ها، طراحی ناقص می شود.برای اینکه تماشاگر با اتمسفر یا قصه ای از نقش اصلی رو به روست، نه صورت، فیزیک و میمیک او.برای پذیرش حلیمه حتی لحظه ای درنگ نکردم.
فیلم «محمد رسول الله «ص»» از آن نوع فیلم هایی هست که بازی رئال به شیوه معمول نمی طلبد،چون آن قدرها روی بازیگر مکث می کند تا شخصیت پردازی کند.طراحی تان برای نقش چه بود؟ راهنمایی ها چه بود؟قرار بود چطوری بازی کنید و چطور به نظر برسید؟
تعداد و تنوع نقش ها شبیه جزئیات متنوع و پراکنده هست،اما جزئیاتی زیبا و مهم که کنار هم قرار گرفتن انها کلیت مهمی به اسم حضرت رسول «ص» را روایت می کند.
بنابراین مهم این هست که من در نقش حلیمه که یکی از جزئیات هست اما مهم، تمام تلاش خود را برای برقراری ارتباط تماشاگر با کلیت زندگی حضرت رسول انجام بدهم.گرچه در اهمیت کاراکتر حلیمه همین کافی هست که برای بررسی دوران کودکی حضرت،شخصیت حلیمه فصلی جدانشدنی هست و بسیار پراهمیت.
حلیمه از معدود نقش های شماست که کشمش درونی ندارد و اکثر، متمرکز هست روی بروز احساس.برای شما هسته مرکزی بازی چه بود؟می خواهیم بدانیم خودتان در طراحی نقش می خواستید چه جنبه ای از شخصیت اکثر دیده شود؟کدام وجه احساسی اش؟
حرف ما درمورد آن چیزی هست که خودتان به فیلمنامه اضافه کردید و همین حالا دوست دارید دیده شود.درواقع این تنها نقشی هست که اصلا به دیده شدن بازی خودم توجهی نداشتم.آنقدر غرق لذت و عشق معنوی بودم که از خدا خواستم به من نیروی مضاعف عطا کند تا از پس سنگینی این شخصیت بربیایم.
فقط دعا می کردم و از خدا می خواستم کمکم کند و هیچ طرح جز ذکر در طول کار یادم نمی آمد.عشق و شیدایی حلیمه به حضرت رسول «ص» و روایت دو فصل زندگیحلیمه گذشته و بعد از مواجهه با حضرت، نکات مهم پردازش شخصیت حلیمه بود در بازی من.
حلیمه یک شخصیت تاریخی هست که قاعدتا نزدیک شدن به آن خیلی سخت هست.شما حلیمه خودتان را ساختید یا حلیمه مدنظر مجید مجیدی را؟یا نه، به این فکر کردید که مثلا باید به تاریخ وفادار باشیدو همۀ چیز را در مطالعات به دست بیاورید؟
همه ی چیز کاملا توام با تعامل بود؛تعاملی بود بین کارگردانی کاردان که پناهگاه امنمان بود و منی که ولع داشتم برای حضورم در اینکار.من حلیمه خود را ساختم با راهنمایی های آقای مجیدی، با تایید ایشان و با بازرسی لحظه لحظه شان بر کل اثر، نه تنها نقش حلیمه.ضمن اینکه ما برشی از تاریخ را روایت کردیم؛بنابراین پایبندی به تاریخ و شخصیتی که بعد از آن شکل گرفته نکته بسیار بااهمیتی هست.
با آقای شجاع نوری که صحبت کردیم،می گفت هروقت گریم می شد و خط ها روی چهره اش می آمد،انگار استحاله پیدا می کرد و به خود شخصیت عبدالمطلب نزدیک می شد.گریم روی بازی شما چنین تاثیری داشت؟اصلا عوامل خارجی چه کمکی کردند؟ با ذکر مثال لطفا!
مطمئنا کار تمام عوامل تاثیرش را بر صورت و کارم می گذارد،هرکس به نوع، و سعی می کنم از تمام تلاششان برای رسیدن به بهتر شدنم در اثر بهره گیری کنم.عوامل خارجی با تحقیق و تفحص بسیار موشکافانه به جزئیات پرداختند.وسواس آن ها کارم را دشوارتر می کرد و مدام جدیت را یادآور.حضورشان دلگرمم می کرد و خیالم را آسوده.
کاردانی انها مرا به نقش نزدیک و نزدیک تر می کرد و در انتها بسیار از نتیجه راضی بودم و ارتباط خوبی برقرار می کردم.
گرچه به هیچ عنوان نمیشود منکر دانش، تجربه و هنر همکاران وطنی خود شدکه همۀ وقت} قدران زحمات و انتقال تجربیاتشان در کارهای گوناگون به خودم هستم.
جایی گفته اید معمولا بین بد و بدتر گزینش نمیکنم و همه ی وقت تلاش کرده ام برترین گزینش ها را داشته باشم.حالا که کارنامه تان را نگاه می کنید بینشان هیچ گزینش بدی نمیبینید؟در سینمای ما بازیگر پیشگو نیست بلکه نهایتا براساس تجربه هوش و ارزیابی در لحظه تصمیم می گیرد.
فیلمنامه مفید و متفاوت برای فرار از تکرارها، کارگردان مفید و یک گروه درجه یک و حرفه ای عواملی هستندکه بازیگر را برای پذیرش یک نقش نه تنها راضی، بلکه تشویق می کنند.اما اینکه خروجی اثر چه خواهد شد و تماشاگر با آن چه برخوردی خواهدکردپیش بینی اش برای بازیگر کار دشواری هست.
از پیری نمی ترسید؟
نه آدم ها وقتی از هر نفس و هر لحظه شان لذت ببرند به همان سنی که دارند، راضی میباشند.تمام این سی و چند سال را فهمیده امو نه دوست دارم به جلو بروم و نه دلم می خواهد به عقب برگردم.چرا بترسم از پیری؟
ارسال نظر