به گزارش پارس نیوز، 

«مدیریت جهادی» یکی از کلیدواژه‌هایی است که در شعار امسال مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفت؛ لذا شناخت مفهومی و مقصود مقام معظم رهبری از این عنوان و اصطلاح و شاخصه‌های آن می‌تواند جهت‌گیری کل شعار را تعیین کند. حجت‌الاسلام غلامرضا مصباحی‌مقدم، نماینده مردم تهران و عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگویی براساس آموزه‌های وحیانی اسلام و سخنان رهبری، مفهوم و شاخصه‌های مدیریت جهادی را تبیین کرد.
متن کامل این گفت و گو پیش روی شماست: 
به نظر شما مدیریت جهادی یک سبک است یا رویکرد یا پارادایم؟ 
اصولا جهاد در اسلام یک مفهوم بلند و از نظر دامنه بسیار گسترده است. در مفهوم جهاد، جهد و تلاش بسیار زیاد نهفته است و معنایش این است که انسان در شرایط عادی از ظرفیت محدودی از توانایی‌های خود استفاده می‌کند، ولی در شرایطی که جهاد می‌کند از ظرفیت بالای خود بهره‌برداری می‌کند. 
در یکی از آیات قرآن کریم آمده است که اگر شما ۲۰ نفر صابر باشید بر ۲۰۰ نفر غلبه می‌کنید. یعنی ظرفیت نهفته انسان ۱۰ برابر ظرفیت شرایط عادی است و اگر از آن ظرفیت نهفته براساس صبر و پایداری بهره بگیرد، ظرفیت آن ۱۰ برابر می‌شود. 
البته یکی از نکات قابل توجه در این زمینه نیز اقدام جمعی است. چون اگر فرد اقدام کند یک ظرفیت دارد اما اگر جمعی با هم حرکت کنند، ظرفیت آن‌ها بالا‌تر هم می‌رود و به عبارت دیگر جمع دارای ظرفیت برهم افزایی است. 
در ادامه این آیه هم آمده که خداوند در شما ضعف را ارزیابی کرده و برشما تخفیف داده اگر شما ۱۰۰ نفر صابر باشید بر۲۰۰ نفر غلبه می‌کنیدکه این نشان می‌دهد این ۱۰۰ نفر بصورت جمعی و با مدیریت و با استفاده از ظرفیت صبر خود که ظرفیت جهادی است، می‌توانند بر ۲۰۰ نفر غلبه کنند. این مفهوم جهاد است. 
یک مصداق این جهاد جنگ است. یک مصداق هم فعالیت‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به شکل جهادی است و ما در دوران دفاع مقدس ابعاد مختلف جهاد را تجربه کردیم چراکه صرفا جهاد در مسئله جنگ و دفاع نبود بلکه از ظرفیت فرهنگی، ‌اقتصادی و سایر ابعاد خود بصورت گسترده استفاده کردیم و از ظرفیت اقتصادی بیشتر استفاده کردیم. 
یکی از نکاتی که در جهاد نهفته است، اینکه انسان به منافع خود فکر نمی‌کند، بلکه به مصالح مجموعه فکر می‌کند. انسان در شرایط غیر جهادی طبعا در پی منافع خود است و در اندیشه اقتصاد غربی نفع شخصی حرف اول را می‌زند، اما در اندیشه مدیریت جهادی نفع شخصی مبنا نیست بلکه مصالح ملی و عمومی مبنا محسوب می شود. نتیجه هم این خواهد بود که افراد برای فعالیت‌هایی که می‌کنند چرتکه نمی‌اندازند و محاسبات سود و زیان نمی‌کنند، بلکه تمام همتشان این است که برنامه‌ای که دارند به اجرا در بیاورند، ولو اگر در زمان‌های تعطیل و غیرتعطیل و یا شب و روز وقت بگذارند. 
یکی از نکاتی که در مفهوم جهاد خوابیده معنای قدسی جهاد و مقدس بودن آن است. هر جنگی مقدس نیست و هر تلاشی مقدس نیست اما جهاد امر مقدس است یعنی نیت جهادگران و مدیریت جهادی نیت الهی است. نیتی است که قصد تقرب به خداوند را دارد و برای تقرب به خداوند سراز پانمی‌شناسد و برای اجرای امر الهی محدودیت‌هایی را برای خودش قایل نیست. 
با در نظرگرفتن این مجموعه نکات می‌بینیم که اقدام جهادی یا مدیریت جهادی یک امر ذوابعاد است و ایعاد مختلفی را فرامی‌گیرد. لذا مدیریت جهادی مدیریتی است که امکاناتی که در اختیار او است حداکثر بهره‌برداری را از آن‌ها می‌کند و بالا‌ترین بازدهی برکارش مترتب است و در عین حال نیات پاکی پشت این رفتار و این مدیریت است. از این جهت خداوند هم به آن برکت می‌دهد. 
خداوند پشت کسانی است که اقدام جهادی داشته باشند، لذا مدیریت و اقدام جهادی برکت‌زاست و به دنبال خود حمایت‌های الهی را دارد. 
*وجه تمایز مدیریت جهادی با دیگر سبک‌های مدیریتی چیست؟ 
مدیر در سبک‌های مدرنیته مدیریت، مثل سایر آحاد و افراد در پی حداکثر کردن نفع شخصی خود است و می‌خواهد به نفع شخصی بیشتری برسد و برای اداره مجموعه حاضر است نیروهای تحت امر خود را تحت فشار قرار دهد تا اینکه آن‌ها با تهدید یا تطمیع کارهایی را انجام دهند که در شرایط عادی انجام ‌نمی‌دهند. 
راندمان کار از این حهت بالا می‌رود ولی لزوما همدلی و همراهی افراد براساس میل قبلی و انگیزه درونی نیست، بلکه براساس ضرورت تن‌دادن به کار برای کسب درآمد بیشتر است. به عبارت‌ دیگر آحاد افراد در سازمان در مدیریت غیرجهادی به دنبال حداکثرکردن منفعت خود هستند و برای اینکه منفعت خود را به دست بیاورند باید از مدیریت خود تبعیت کنند. 
مفاهیمی مانند ایثار، عدالت، رحم، انصاف و امثال این‌ها در مدیریت مدرنیته بی‌معناست اما همه این مفاهیم در مدیریت جهادی معنادار است. اتفاقا مدیر جهادی اگر حس‌ کند که مجموعه زیردست خود در مواردی توانایی و کشش ندارد بار بیش از حد روی دوش آن نمی‌گذارد و رحم و مروت اقتضا می‌کند که تخفیف هم در باری که بردوش آن‌ها گذاشته بدهد و نیروهای خود را استراحت دهد تا توان خود را بازیابی کرده و دوباره بتوانند در سطح بالاتری خدمت کنند. 
اگر به صورت همه جانبه هم نگاه کنیم در مدیریت مدرنیته انگیزه‌های الهی وجود ندارد و مفهوم جهاد بی‌معناست. تلاش است اما نه از نوع جهاد. بنابراین  اگر هرکسی کوتاهی ‌کند و قصور داشته باشد، سریعا حذف می‌شود بدون رعایت ابعاد انسانی. این‌ها مهم‌ترین تفاوت‌های مدیریت جهادی با مدیریت مدرنیته است.
 *به نظر شما رابطه مدیریت جهادی و اسلامی چیست؟ 
طبعا مدیریت جهادی یک نوع مدیریت اسلامی در سطح بالاست و به مقتضای شرایط جهادی. به عبارت دیگر شرایط مدیریت اسلامی اقتضا می‌کند همه خصلت‌ و خصوصیات انسان‌مدارانه و رعایت ظرفیت‌ها و توانایی‌ها در زیرمجموعه مدیریت صورت بگیرد اما انتظارات شرایط دوران جهاد نخواهد بود، بلکه انتظارات پایین‌تر است و فرض براینکه در شرایط نرمال مدیریت و نظارت می‌کند و نه در یک شرایط جهادگونه که درآن جهد و تلاش فوق‌العاده وجود دارد.
*رابطه و نسبت مدیریت جهادی با الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت چیست؟ 
الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت را باید تدوین و طراحی کنیم و مدیریت جهادی در مقام اجرا در مورد آن معنا پیدا می‌کند البته در مقام طراحی هم ‌می‌توان طراحی را در قالب مدیریت جهادی دنبال کرد.
اگر ما برای الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت ۱۰ سال دوران تدوین و تجربه در نظر بگیریم و در قالب مدیریت جهادی آن را فشرده‌تر کنیم؛ مثلا: زمان ۱۰ سال را به ۷ یا ۵ سال کاهش دهیم، در این صورت هم الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت دنبال شده وهم طراحی براساس مدیریت جهادی صورت گرفته و در مقام اجرا هم طبعا باید برای دست‌یافتن به اهداف، حداکثر ظرفیت بکاربرده شود تا بروز و ظهور مدیریت جهادی رخ دهد. 
*مولفه‌ها و معیارهای تقویت کننده جهادی شدن مدیریت سازمان‌ها چیست؟ 
شاید اولین چیزی که می‌تواند سازمان‌ها را به سازمان‌های جهادی تبدیل کند، شخصیت مدیران است. به عبارت دیگر برای مدیریت جهادی نیازمند مدیر باورمند به جهاد و با روحیه جهادی هستیم. 
در دوران دفاع مقدس امکانات و منابع برای دفاع بسیار اندک بود و در نقطه مقابل امکانات و منابع رژیم بعث عراق بسیار زیاد بود و به صورت پیاپی هم به آن مدد می‌رسید. در واقع ظرفیت نظامی اطلاعاتی و مالی کشورهای بسیاری به کار گرفته شد و نیروی انسانی که در عراق اسیر گرفتیم از ۲۷ ملیت بودند. 
اما ایران فقط به ظرفیت خود اتکا کرد و جوانان خود را به کار گرفت و جوانان بدون تجربه جنگی وارد عملیات شدند و برخی از جوانان کم تجربه ما طراح عملیات شدند. لذا این‌ها ظرفیت‌های نهفته بود که بر اثر روحیه جهادی بروز کرد و بالا آمد و خود را نشان داد. 
وقتی در جنگ به ما سلاح نمی‌فروختند، به توسعه سلاح‌های نظامی اقدام کردیم و در این شرایط همه آنچه را که کشور نیاز داشت به تدریج تولید کردیم. علت اینکه امروز از نظر قدرت تولید سلاح‌های جنگی در شرایط بسیار عالی قرار دادیم برون‌مایه آن در دوران جنگ شکل گرفت و وزارت دفاع سپاه و ارتش به میدان آمدند و آن ظرفیت‌های نهفته خود را به کار گرفتند. 
همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی کار‌شناسان خارجی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی از ایران خارج شدند، در مورد هواپیما‌ها و ناوهایی که آمریکایی بود، گفتند تا ۶ ماه دیگر برمی‌گردیم چراکه شما برای تعمیر و نگهداری این هواپیما‌ها و ناو‌ها به حضور ما نیاز دارید. اما این اتفاق هرگز رخ نداد و تمام تعمیرات و نگهداری توسط نیروی انسانی ایران صورت گرفت. 
معتقدیم امروز هم نوع دیگری از جنگ وجود دارد؛ جنگ از نوع جنگ اقتصادی است و ظرفیت‌های نیروی انسانی ما از نظر نخبگی و ظرفیت منایع طبیعی کشور مثل آب، خاک و معادن و ظرفیت مدیریتی ما که باید گفت همین جوانان تحصیلکرده ما هستند همچنین ظرفیت منابع عامه مردم ما اعم از مزارع کشاورزان در روستا‌ها و خود روستا‌ها همه می‌توانند مؤثر باشند. 
اگر مردم در روستا‌ها و شهر‌ها دست به دست هم دهند و کار جمعی کنند و جوانان آن‌ها را مدیریت کنند به خوبی می‌توان از عهده یک مدیریت جهادی برای پشت سرگذاشتن موانع و مشکلات بربیاییم. 
*موانع و مشکلات سرراه مدیریت جهادی چیست؟ 
به نظر من با موانع مهمی مانند: فرهنگ فردگرایی، 
منفعت طلبی، تمایل شدید به انجام کار راحت پردرآمد و نادیده گرفتن منافع و مصالح عمومی در برابر مصالح فردی روبه رو هستیم. متاسفانه همانطور که گفته شد مظاهر فرهنگ منفعت طلبی، در رفتار مردم ما بسیار نمود دارد. 
مثلا پرداخت یارانه‌ها با التماس‌ها و تقاضاهای مکرر دولت همراه بود تا خانواده‌هایی که توان مالی دارند یارانه نگیرند، ولی تقریبا همه می‌گیرند. این یک فرهنگ است و حال آنکه حتما ۶ دهک درآمدی بالای جامعه نیازی به این پول اندک ندارند. در حالی که اگر پول اندک براساس فکر منافع ملی از سوی مردم گرفته نمی‌شد و تجمیع می‌شد، می‌توانست چرخ تولید را به حرکت دربیاورد، این یعنی منفعت ملی. 
وقتی چرخ تولید به حرکت دربیاید جوانان ما شاغل می‌شوند. علاوه براین تولیدات کارخانجات تعطیل شده یا نیمه تعطیل را افزایش می‌داد و نیازی به واردات برخی کالا‌ها که توانایی تولید آن را داریم، نبود و نیازی به ارز برای این واردات نبود و طبعا نیاز نبود که نفت بفروشیم و ارز برای واردات تامین کنیم. 
لذا این یک نمونه است پس حاکمیت فرهنگ فردگرایی و منفعت طلبی که به نظر من اندیشه وارداتی و ناشی از تفکر غربی است در جامعه تاثیر گذاشته است. در جامعه ما مظاهر فراوانی است که می‌توانیم برای حاکمیت فرهنگ نامتناسب، شرایط جهادی در نظر گرفت و این‌ها یک مانع بزرگ برای تحقق مدیریت جهادی است. 
همچنین، اگر وجوهی که در قالب طلا در اختیار مردم است به هزار سهم در کارخانه‌ها تبدیل شود و مردم به جای طلا،سهام خود را مبنا قرار دهند، در این صورت چرخ کارخانه‌های ما به حرکت در می‌آید و این طلا سرمایه‌گذاری می‌شود. شبیه به این پول نقدی است که در اختیار خانواده‌هاست و برای خریدهای غیرضروری نگه‌ می‌دارند. 
بنابر گزارش بانک مرکزی در دوره گذشته بین ۱۸ تا ۲۲ میلیارد دلار ارز در دست مردم است آن هم در شرایطی که در تنگنای ارزی هستیم. اگر این مقدار ارز به سیستم بانکی بیاید قیمت ارز به صورت یکباره بالا نمی‌کشد. اصلا علت بالا رفتن قیمت ارز در سال ۹۱ همین مسئله بود که مردم پول‌های خود را تبدیل به ارز کردند و آن را نگه داشتند. 
ارز باید به سیستم بانکی بیاید چراکه ارز قدرت خرید خارجی است اما متاسفانه این اتفاق افتاد و این اقدام حکایت از منفعت طلبی فردی می‌کند. حکایت از این دارد که عده‌ای می‌گویند برای مصالح ملی هراتقاقی بیفتد اما من می‌خواهم خودم را حفظ کنم. 
ما باید روحیه منفعت طلبی جمعی و عمومی در جامعه خود را پرورش و رشد دهیم، چراکه نگاه منفعت‌طلبی فردی به عنوان یک مانع برسر راه کار و مدیریت جهادی عمل می‌کند.
 *پیشنهاد شما برای رفع این موانع چیست؟ 
نیازمند اصلاح فرهنگ عمومی جامعه هستیم. یکی از مسائل در این زمینه الگوی مصرف خانوارهای ماست. تازمانی که الگوی مصرف خانواده‌های ما پزدادن به مصرف کالاهای خارجی باشد چرخ کشورهای دیگر می‌چرخد نه چرخ اقتصادی کشور ما. 
اگر الگوی مصرف خود را مصرف داخلی و تولید کالاهای داخل قرار دهیم حتما مسئله متفاوت است. جالب اینکه در شرایطی هستیم که بخشی از تولیدکنندگان ما کالای ایرانی تولید می‌کنند اما برند خارجی می‌زنند. معنا و مفهوم این چیست؟ یعنی فرهنگ مصرف کالاهای خارجی برخانوار ما غالب است. لذا فرهنگ مصرفی ما باید اصلاح شود. 
*چه اقداماتی باید برای گفتمان سازی مدیریت جهادی صورت بگیرد؟ 
یک کاری توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام می‌شود و تعدادی از اعضای مجمع برای اعزام به مراکز استان‌ها و برگزاری کارگاه‌های آموزشی در شورای اداری استان، نخبگان و نیروهای امنیتی و نظامی استان ساماندهی شدند که این خودش قدمی در این راه است. 
همچنین می‌توان در دانشگاه‌ها اقداماتی انجام داد و همایش‌هایی گذاشت و طبعا دانشجویان و اساتید به این فکر خواهند افتاد که چه سهمی در این موضوع دارند. ما باید از دانشگاه‌ها استفاده کنیم. همچنین، در بین عامه مردم می‌توان از طریق صداوسیما و رسانه‌ها به این موضوع پرداخت تا به صورت گفتمان رایج دربیاید.
باید کاری کرد تا همه مردم در هرحرفه، شغل یا جایگاهی هستند به دنبال منفعت فردی نباشند و مصالح ملی را درنظر بگیرند و از حداکثر ظرفیت خود استفاده کنند. همچنین با استفاده از الگوهای داخلی و نگاه به سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، فرهنگ مصرف را تغییر دهند. 
نیاز به کار دولت هم هست تا این فرهنگ را منتقل کند و آموزش دهد و علاوه براین همراهی و همکاری مردم که در ایجاد فرهنگ عمومی از طریق رسانه‌ها می‌تواند محقق شود.
 *مدیریت جهادی یک نیاز همیشگی است یا مقطعی که تنها در دوران تحریم و جنگ مورد استفاده قرار می‌گیرد؟ 
ما یک کشور انقلابی هستیم و علیه نظام سلطه جهانی انقلاب کرده‌ایم. اگر بخواهیم این کشور سرپا باقی بماند باید به مدیریت جهادی به عنوان یک کار بلند مدت نگاه کنیم. با مدیریت جهادی توانستیم به پیشرفت در کشور دست یابیم اگر بنا بود یک کار عادی معمولی روتین انجام بگیرد هرگز به این نقطه کنونی نمی‌رسیدیم. 
اینکه موفقیت‌های زیادی در شرایط تحریم بدست آوردیم و به عزت رسیده‌ایم و توانسته‌ایم عزت خود را بردشمنان مان تحمیل کنیم. اگر ما در برخی از فناوری‌ها جایگاه‌های بسیار عالی را بدست آوردیم همه محصول تلاش جهادگرانه است. 
نمی‌شود فکر کنیم به یک نظامی که دشمن ندارد و برسیم به جایگاهی که نظام دشمن ندارد و دچار تهدیدی نیست. همیشه تهدید خواهیم داشت پس باید به صورت بلند مدت به مدیریت جهادی نگاه کنیم. 
کشورهای توسعه نیافته اگر بخواهند به توسعه دست یابند طبق الگوهایی که صاحب‌نظران اقتصاد و توسعه ارائه می‌کنند، یک بازه ۱۰ یا ۲۰ ساله درنظر می‌گیرند تا در این بازه تمام تلاش خود را بکار گیرند و یک رشد پرشتاب را پشت سربگذارند. 
چین این کار را کرد بدون اینکه جهاد برایش معنا داشته و یک امر مقدسی برایش باشد. آنها حدود ۱۰ تا ۲۰ سال کارکردند و الان اقتصاد دوم جهان هستند و چیزی نخواهد گذشت که اقتصاد اول جهان خواهد شد. این طور هم نیست که درآمد حاصل از این رشد پرسرعت را بلافاصله توزیع کرده باشد و مردم را رفاه‌طلب بار بیاورد، بلکه بخش عظیمی از درآمد بدست آمده توسط هیئت ۱۱ نفره حزب کمونیست چین برای سرمایه‌گذاری مدیریت شده است و رقم بسیار درشتی در بورس نیویورک سرمایه‌گذاری کردند. 
این گونه کارهاست که اقتصاد یک کشور را از اقتصاد دسته چندم به اقتصاد دوم جهان تبدیل می‌کند. 
فرض ما براین است که می‌خواهیم به اقتصاد پیشرفته با یک نگاه اسلامی دست پیدا کنیم و آن نگاه اسلامی هم این است که عدالت، معنویت، همبستگی و وحدت با جهاد و تلاش به نتیجه برسد یعنی به عبارت دیگر آنچه را که اقتصاد چین به آن رسیده، در تلاش بوده و مدیریت ما این را در قالب تلطیف‌یافته‌ای تحت عنوان مدیریت جهادی دنبال می‌کند که انگیزه معنوی هم در آن است و همراه برابری در توزیع ثروت است و عدالت را مبنا قرار می‌دهد و این نیازمند تلاش بیشتر، دقت بیشتر و مدیریت است.