به گزارش پارس نیوز، 

کشور با مشکلات عدیده ای دست به گریبان است. اقتصاد شاه بیت این سخن است. درحالی سخن از اقتصاد و هزار راه نرفته می زنیم که شاه کلیدی به نام اقتصاد مقاومتی در دست داریم، اما... از دیگر سو، پس از انقلاب اسلامی رشد و جهش خیره کننده در امر نظامی و علوم مختلف را شاهد بودیم. پیکره نامتوازن پیشرفت در جمهوری اسلامی از دو بال قوی نظامی و علمی بهره مند است اما ضعف اقتصاد و عوامل دیگر پرواز در بلندای آسمان پیشرفت را از کشور سلب کرده است. در گفت و گو با محسن رفیق دوست از سازمان جهادی سخن گفتیم. او از مزیت ها و تفاوت های سازمان جهادی با ساختارها و سازمان های اداری گفت. معمای شکل گیری این پیکر نامتوازن پیشرفت نیز در صحبت های صمیمی و روان وزیر اسبق سپاه قابل حل است.
جناب رفیق دوست تفاوت سازمان جهادی با دیگر سازمان ها در چیست؟
سازمان عادی افرادش را یک عده کارمند تشکیل می‌دهند که برای آن‌ها یک وضعیت مشخصی یک‌زمان مشخصی و یک درآمد مشخصی معین‌شده و بر مبنای آن کار می‌کنند، یعنی فرد در یک سازمان معمولی صبح سر یک ساعت معین می‌رود کارت می‌زند،  پشت میزش می‌نشیند، آن مأموریتی را که به او محول می‌کنند – حالا آنجایی که خوب است را ما می‌گوییم، آنجایی که از زیر همین کار هم فرار می‌کنند که هیچ- آن کار را انجام می‌دهد و سر ساعت هم هر وقت کارش تمام شد، به خانه می رود. آن کار تمام‌شده باشد یا نه فرد به خانه برمی گردد، اگر هم قرار باشد که فوق آن ساعت کار کند بحث اضافه‌حقوق مطرح است، اما در یک سازمان جهادی هیچ‌وقت فرد آن سازمان در آن وظیفه‌ای که به او محول شده درجا نمی‌زند. نوآوری دارد، ساعت برای او مشخص نیست.
در سازمان جهادی ممکن است یک شخص کار دو نفر دیگر را که بنا به هر دلیلی نتوانسته‌اند کار خود را انجام دهند، انجام می‌دهد. سازمان جهادی یعنی یک سیستم مبتنی بر کار در اسلام. اسلام برای کار و کارگر یک تعریف خاص دارد که با قانون کار حتی کشور خود ما هم تطبیق ندارد. اسلام معتقد است هر کس باید بتواند کاری را که می‌خواهد انتخاب کند، فعال باشد و جلو برود. نظامی هم که برای آن کار می‌کند موظف است زندگی او را تأمین کند.
در سازمان جهادی افراد در چارچوب‌های مقرراتی گیر نمی‌کنند. این درحالی است که در سازمان‌های عادی، افراد در چارچوب‌ها گرفتار می‌شوند، یعنی حتی از چشم انداز آن سازمان فراتر رفتن را برای خودشان یک امتیاز منفی می‌دانند، می‌گویند شاید مرا بازخواست کنند که تو چه حقی داشتی، از این بیشتر کار کنی. این در حالی‌است که سازمان جهادی اساسا برای خودش تعریف جدید دارد، می‌گوید باید این کار را انجام داد، یعنی او خودجوش کارش را انجام می‌دهد.
از تجربه خودتان بگویید. زمانی شما متصدی وزارتخانه بودید. چه فرآیندی در دوران مدیریت شما رقم خورد؟
من یک دوره‌ای در مملکت وزیر سپاه شدم. وزیر سپاه، مشاور من هم برای اداره جنگ وزارت دفاع بود. من یک سیستمی به وجود آوردم و آن ها هم یک سیستم داشتند. به زبان ساده من یک نفر را صدا کرده و به او اعتماد می‌کردم و می‌گفتم این پول و این هم نیاز، می‌روی تهیه می‌کنی و می‌بری به یگآن‌ تحویل می‌دهی و برمی‌گردی. بعد به حساب داری مراجعه و تسویه ‌کن؛ این می‌شود سازمان جهادی. اکثریت امور در این سازمان بر اعتماد استوار است.
در یک مثال دیگر مثلاً قرار بود از یک محلی، یک بودجه‌ای را استفاده کنیم. من برای استفاده از آن باید سیری را پیش می بردم. ابتدا فرمانده جنگ آن احتیاجات را می‌پذیرفت، بعد می‌آمد پیش نخست‌وزیر و او درخواست مرا تبدیل به یک مصوبه‌ای می‌کرد که باید سران سه قوه امضا می کردند، بعد برگردد پیش نخست‌وزیر، او دستور بدهد به بانک مرکزی که این پول را در اختیار من بگذارند. من این سیر را در سه ساعت و با دوسرعت، از مجلس که محل فرماندهی جنگ بود و دفتر نخست‌وزیر تا ساختمان ورودی‌اش که محل رئیس قوه قضائی و رئیس‌جمهور بود همین‌جوری می دویدم و موفق شدم در سه ساعت پول را بگیرد. سازمان مشابه چه‌کار کرد؟ این درخواست را نوشت، داخل سیستم اداری نوشت و برای فرمانده جنگ فرستاد. حالا کی دستش رسید؟ بالاخره وزیر دفاع هم که بخواهد از خواسته‌اش دفاع کند، برای سازمان برنامه‌وبودجه فرستاد، او رسیدگی کرد و نصف آن مبلغ را برای آن‌ها لازم دانست. سپس برای فرمانده جنگ برگرداند، فرمانده هم جزو کارهایش برای نخست‌ وزیر فرستاد. نخست‌وزیر هم کار را طبق روال معمولی انجام داد و مجدد برای فرمانده جنگ فرستاد و او هم به دفتر رئیس‌جمهور ارسال کرد و در نهایت او هم به دفتر رئیس قوه قضائیه رساند. در خواست آن ها یک رقم مثلاً 15 میلیارد تومانی بود، اما برای آن‌ها کلاً دو میلیارد و هفت‌صد میلیون تومان تصویب کرند؛ من در این مدتی که آن ها برای گرفتن مبلغ مراحل را طی می کردند، سه بار رفتم و بودجه ها را گرفتم. این فرق یک سیستم اداری و یک سیستم جهادی است.
سلسله‌ مراتب در سازمان جهادی به چه شکل است؟
کاملاً تعریف‌شده است. ببینید، وقتی ‌که سپاه را تشکیل دادیم، امام مرا خواستند و گفتند که این سپاه را جوری تشکیل دهید که فرمان‌برها با طیب خاطر پشت سر فرمانده، نماز بخوانند. یعنی چی؟ یعنی اگر در سلسله‌ مراتب فرماندهی از پایین تا بالا همه این‌قدر هم دیگر را قبول داشته باشند که پشت سر هم دیگر نماز بخوانند، این می‌شود یک ارتباط سالم و قلبی. وقتی این فرمانده بگوید برو، این کسی است که پشت سرش نماز می‌خوانده و حکم او را واجب می‌داند. از طرف دیگر چون این بالایی هم پایینی را قبول دارد، به‌عنوان‌ کسی که مبادی آداب و سلسله‌ مراتب هست با او مشورت می‌کند، به او اختیار می‌دهد و به او امکانات می‌دهد. ممکن است بخشی از اختیاراتش را هم به او واگذار می‌کند. لذا در سیستم عادی، بر اساس آیین‌نامه‌ها این اقدامات صورت می گیرد، اما در سیستم جهادی بر مبنای تشخیص طرفین هم فرمانده هم فرمان‌بر و به‌ طور دوجانبه سروشکل می گیرد.
اجازه دهید خاطره ای را بیان کنم، مرا به دانشگاه فرمانده ستاد ارتش دعوت کردند تا سخنرانی کنم و درس بدهم. آنجا برادران ارتشی از من سؤال کردند، اما همه‌ ما تحصیل‌کردگان اروپا و آمریکا در رشته لجستیک هستیم، نمی‌توانیم ارتش را پشتیبانی کنیم، تو چطور از بازار بلند شدی و سپاه را هم پشتیبانی می‌کنی! رفتم پای تخته و چون مطالعه کرده بودم، در یک جمله نوشتم اصول لجستیک ارتش 23 تاست، اما اصول لجستیک سپاه 8 مورد است و این مهم در سرعت کار تاثیر می گذارد. معمولاً در سیستم‌های جهادی، حذفِ رده‌هایی را شاهد هستیم که احساس می‌شود در سرعت کار تأثیر منفی دارند. اساسا در سازمان‌های جهادی پیچیدگی معنایی ندارد.
مشکلات امروز مملکتی تا چه اندازه به دوری از ساختارهای مدیریت جهادی مربوط می شود؟
مشکل بزرگ امروز مملکت که عدم تحقق اقتصاد مقاومتی است به دلیل حجیم شدن دولت است. شخصی می‌خواهد یک دامداری تاسیس کند، به او می‌گویند برو از 17 جا استعلام بگیر. این همین کاری است که خود من می‌خواستم انجام دهم.
سیستم جهادی همه این‌ موانع را برمی‌دارد. یک صورت تهیه می‌کند و می‌گوید هر کس قصد ایجاد دامداری دارد، این پنج‌ کار را خودش انجام دهد، اگر انجام نداد تشکیلاتش را از بین می‌برم.
در سیستم جهادی اصولاً همه افراد یا باید وجدان کاری باشند والا سیستم ردشان می‌کند. مثلاً تصور کنید که تمام نیروهای جهادی سوار قطار شده‌اند و می‌خواهند به مشهد بروند. یک عده‌ای که با این‌ها هم‌ افق نیستند و نمی‌خواهند مشهد بروند، به ‌طرف ته قطار می دوند. یعنی می‌رسند به آخر قطار و در را باز کرده و پیاده‌شان می‌کنند.
در سیستم اداری اگر طرف خودش وجدان کاری داشته باشد در چارچوب آن قانون و مقررات کارش را انجام می‌دهد، اگر وجدان کاری نداشته باشد کسی کاری‌ نمی‌تواند بکند. رئیس دام استان به این بنده خدا می‌گوید دادیم از خارج وارد کنیم، ولش کن؛ اما جهادی این حرف را نمی‌زند. می‌گوید احسنت، برو تولید کن و دیگران را هم تشویق کن تا ما سه سال دیگر این واردات را قطع کنیم.
روابط و فرهنگ ‌سازمانی در سازمان جهادی چگونه تعریف می شود؟
درعین‌حال که سلسله ‌مراتب در سازمان جهادی اهمیت بالایی دارد، اما فخرفروشی معنایی ندارد و رئیس و مرئوسی نیست. اینکه من رئیسم و تو مرئوس هستی و من دستور می‌دهم و تو اجرا می‌کنی وجود دارد، اما بابت این تفاوت پست، من به تو فخر نمی‌فروشم و حرف درست تو را چون بالاتر از تو هستم رد نمی‌کنم. در سازمان جهادی افراد جای هم به‌راحتی کار می‌کنند، اما در سازمان‌های اداری این طور نیست.
انتخاب محصول، رشد و ترویج برنامه ها و سیاست ها 
در سازمان های جهادی به چه شکل است؟
الآن نظام سنتی می‌گوید که یک سال کمبود سیب‌زمینی داریم و یک سال سیب‌زمینی را باید دفنش کنیم! این مختص نظام غیر جهادی است. یک سال دانشجوی پزشکی آن‌قدر داریم که فارغ‌التحصیلان پزشک عمومی می‌آیند به من التماس می‌کنند و می‌گویند که منشی نمی‌خواهید؟ یک موقع هم آن‌قدر نداریم که از پاکستان و بنگلادش پزشک می‌آوریم. این‌ها نظام‌های عادی و غیرجهادی است.
در نظام عادی آمدیم و سیاست های کنترل جمعیت را در پیش گرفتیم. امروز به‌جایی رسیده‌ایم که مدارس مان 
خالی است و دانشگاه‌های ما هم تند تند خالی می‌شوند. دانشجو نداریم و پانزده سال دیگر هم لفظ عمو، عمه، خاله و دایی حذف می‌شود. در نظام جهادی یعنی آن چیزی که مقام معظم رهبری به‌عنوان چشم‌انداز 1404 مطرح کردند. اگر چشم انداز را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که آن فرمان آقا یک نظام جهادی کامل است و تمام هدف‌ها معین شده است. آن هدف‌ها به‌هیچ‌ وجه با یک نظام عادی به سرانجام نمی رسد. در بحث علمی جهادی کار کردیم. امروز رتبه 14 دنیا را در اختیار داریم. یعنی رتبه علمی از برنامه چشم‌انداز جلوتر است، اما در بقیه حوزه‌ها چون جهادی کار نشده و دست دولت بوده پیشرفت محسوسی نداشته ایم. اما علم، تحقیق، مطالعه و مقاله‌نویسی دست دولت نبود.
دوران دفاع مقدس نیاز حیاتی به موشک داشتیم. برای وارد کردن موشک به کشور در دوران تحریم چه کردید؟
در زمان جنگ کاری که ما جهادی ها کردیم و بقیه نکردند، تبدیل تحریم‌ها به فرصت بود. من رفتم خدمت حضرت امام و 15 دانشگاهی هم با خودم بردم که همه تحصیلات عالیه داشتند و بچه‌های متدین و نماز شب خوانی بودند. خدمت امام عرض کردم که آقا – یعنی می‌خواهم بگویم اولین چیزی که پیدا کردم این بود- اگر مغزهای آلوده به الکل اروپایی و آمریکایی می‌توانند، این مغزهای نماز شب خوان زودتر می‌توانند. امام این را تأیید کردند. ما در مورد بعد نظامی مطمئن بودیم که دنیا هیچ‌وقت تکنولوژی و دستاورد به ما 
نمی دهد، چون به این معتقد شدیم، امروز می بینیم که کشور در زمان تحریم‌های نظامی که هنوز هم ادامه دارد، به ‌جایی رسیده که از نظر نظامی صد در صد خودکفا است و به دیگران ‌هم می‌تواند دانش خود را صادر کند.
عجیب است. مثلا ما در ساخت موشک اسکات B1، ‌کمی از کره‌ای‌ها کمک گرفتیم چون قبل از ما ساخته بودند، اما امروز دانش موشک‌های اسکات سی و انواع موشک‌های دیگر را درا ختیارداریم. امروز کره‌ای‌ها به ما محتاج‌ هستند.
لذا با این دید که ما احتیاج به دفاع داریم و قبول هم نداریم که آن‌ها از ما هوشیارتر هستند گام در مسیر بزرگی گذاشتیم.
همه می‌گفتند که ما با سرعت هم حرکت کنیم، چگونه می خواهید به آمریکایی برسید که 50 سال از ما جلوتر است. خب، این فکر جهادی نیست. درحالی ‌که ما حرکت کردیم، امروز در خیلی از مسائل نظامی هم شانه آمریکا به پیش می‌رویم و در برخی موارد مثلاً در برد پهپاد، توان حمل مهمات و رادارگریز کردن پهپادها حتی از آمریکا جلوتر هستیم.
ببینید. ما امروز مشکل دانه‌های روغنی داریم. من نمی‌دانم چرا نمی‌گذارند کسی  بیاید و این مسئله را حل کند. 80 درصد از دانه‌های روغنی ما باید از خارج تهیه شود، درحالی‌ که دانشمندان می‌گویند اگر دور کشور را دیوار بکشند 200 میلیون نفر را می‌توان کاملاً تغذیه کند. از این دست موارد فراوان است که تنها راه علاج خروج از این شرایط و بن بست های ایجاد شده، روی آوردن به مدیریت و تفکر جهادی است.