مهاجرت و هویت سرگردان
مهاجرت معمولا به عنوان راهکاری برای فرار از یک موقعیت انتخاب می شود، اما متاسفانه افرادی که این برنامه را هدف گذاری می کنند، به نتایج آن نمی اندیشند و فقط بر رفتن تمرکز می کنند.
به گزارش پارس نیوز، همزمان با افزایش مشکلات اقتصادی در کشورمان عده ای به فکر ترک وطن و شهرشان می افتند و همه چیز را رها می کنند و با سرعتی زیاد آن را پشت سر می گذارند.
اما اگر از حال و هوای روانی آن ها بپرسید همیشه در انتهای احساساتشان یک خلاء را حس می کنند چرا که آنجایی که رفتند به آنها تعلق ندارد و همواره یک شهروند درجه ۲ محسوب می شوند و متفاوت هستند، و این تفاوت کافی است که هر آنچه از هویت در آدمی است در اندک ثانیه ای فرو بریزد.
انسان شرقی اساساً انسانی است که با گذشته و تعلق خاطرش زندگی می کند و خاک برای او مفهومی مقدس است، خانواده برای او ارزشمند است.
اگر از کسانی که قصد ترک کشور را دارند بپرسید علت این کار چیست؟ به شما خواهند گفت که حداقل رفاه و آرامشی است که در آن سوی آب خواهم داشت. پارادوکس اصلی روانی همین جا است که آن ها اهمیت روانی خود را به چالش کشیده و کلی مصیبت را تحمل می کنند برای به دست آوردن حداقل ها، اما دریغ است که در این سبک مهاجرت و گذشتن از خاطرات آنچه که کمترین محل توجه قرار می گیرد فرزندان و جوانانی هستند که تازه ریشه های روان و روح پاک خود را در خاک وطن قرار دادند و به ناگاه و یکباره باید با هویت خود خداحافظی کرده و آن را به دست باد بسپارند و همیشه تاریخ زندگی اجتماعی روانیشان خانه به دوش باشند.
در پایان هر کسی که روزگاری قصد مهاجرت را دارد باید از خود در محکمه وجدان اخلاقی بپرسد که چه چیزی را از دست می دهد و در مقابل چه به دست می آورد؟
ارسال نظر