مدل آرایش «مارکل» چه ربطی به دختران ایرانی دارد!
جشن عروسی شاهزاده هری و مگان مارکل طبیعتا، چون در انگلستان افتاده است و اصلا منتسب به خاندان سلطنتی انگلیسیهاست ابعاد رسانهای زیادی دارد، بالطبع این ابعاد رسانهای در کشورهایی نظیر ایران که مفهوم رسانه با سبک زندگی پیوند یافته و عجین شده بیشتر نمود خواهد داشت.
جشن عروسی شاهزاده هری و مگان مارکل طبیعتا، چون در انگلستان افتاده است و اصلا منتسب به خاندان سلطنتی انگلیسی هاست ابعاد رسانهای زیادی دارد، بالطبع این ابعاد رسانهای در کشورهایی نظیر ایران که مفهوم رسانه با سبک زندگی پیوند یافته و عجین شده بیشتر نمود خواهد داشت. به عبارتی رسانه و به طور خاص اپلیکشینهای ییام رسان که در ایران و در قالب گوشیهای همراه نقش رسانه را ایفا میکنند بیشتر از هر چیز تکیه بر مضامین و مفاهیم راحت هضم و جذاب دارند.
سلبریتی بازی و لاکچری پسندی هم که البته در تمام دنیا با طیفهایی متفاوتی از طرفداری دیده میشود و در ایران بیشتر از هر جا و هر زمان دیگری طالب دارد، سلبریتی دوستی که از صدقه سر همین شکل رسانهای غیر حرفهای است که نون از شهرت در میآورد و لاکچری طلبی هم محصول شکاف طبقاتی عظیمی است که در جامعه ایجاد شده، مفاهیمی مثل برندینگ و مارک را دچار چالش کرده است (برند در این جا فقط کیفیت نیست بلکه یک ژست اجتماعی هم هست).
جمع این دلایل باعث میشود که جشن عروسی یکی از اعضای خاندان سلطنتی بریتانیا در ایران به شدت دیده میشود و در کمال شگفتی برخی ساعت شروع مراسم را هم میدانستند و آن جامعهای که قرار بود نماد استکبار ستیزی و علیه مضامین فرهنگ غربی باشد، برای اصیلترین نشانههای تجمل و تفاخر دل از کف میدهد. همین میشود که ابعاد یک جشن سلطنتی به زمین تحلیل و نقد و بررسی هم میرسد. در این میان، چون فرهنگ رسانه خوانی ساختاری نشده و مردم صرفا رسانه را چیزی برابر سرگرمی میدانند پس دائما و همیشه در حال تقلیل و تخفیف خبرها و وقایع هستند. کلید واژه این موقعیت «ساده سازی» است، فرایند ساده سازی در ذهن تودههای گوشی به دست هر پدیدهای را میبلعد، میخواهد نرخ دلار باشد یا عروسی خاندان سلطنتی، آنها نزدیکترین مضمون را پیدا میکنند و آن را بسط و پرورش میدهند.
آرایش چهره «مگان مارکل» در این مورد همان نزدیکترین مضمون است که در ذهن غیر حرفهای با یک قیاس مع الفارق در کنار میل به آرایش زنان ایرانی قرار میگیرد و با سهل انگاری (در واقع این بار چیزی بیشتر از ساده سازی) عاملی برای سرکوب میشود، غافل از این که اصولا نباید از هر تصویری نسبتی با این جا بسازیم و با یک پیوند زوری بی معنا فضای ذهنی خودمان و دیگران را شلوغ کنیم.
شاید کمی مکث و تامل در برخورد و مواجهه با رسانهها قدرت تحلیل عمیق تری به ما بده. چطور و چگونه با چند عکس یادمان میرود که «قاب چهره» برای خانمهای ایرانی تمام مساحتی است که میتوانند زیبایی را عرضه کنند! آیا برای یک شهروند بریتانیایی هم همین است؟ بماند که اصلا رفتار یک خاندان سلطنتی در یک فضای رسمی و مملو از رسانه چه ارتباطی با رفتار شهروندانی معمولی در کوچه و خیابان دارد؟ آن هم با این همه تفاوت فرهنگی بی شمار! حالمان خوب نیست و گاهی گمان میکنم مثل یک مریض خسته از درد به مازوخیسم (خودآزاری) پناه برده ایم.
انتهای پیام/
ارسال نظر