به گزارش پارس نیوز، 

این روزها صحبت از حضور دو فیلم‌ساز برجسته‌ و توانای ایرانی در جشنواره‌ی بسیار معتبر کن است. برخی نویسندگان داخلی تعبیر دو «غول» فیلم‌سازی ایران را برای این دو عزیز به کار بردند و قاعدتاً منظورشان قدرت و مهارت حرفه‌ای این دو کارگردان بوده‌است‏‎.

‎ به عنوان یک ایرانی از مطرح شدن نام کشورم در هر مجمع جهانی نه تنها ذوق‌زده می‌شوم، بلکه اخبار مرتبط را به دقت دنبال می‌کنم؛ چه رسد به آن که جوایزی را هم به نام ایران و ایرانی، دریافت‌شده ببینم‎.

‎از دگرسو تا کنون نتوانسته‌ام سنجه‌ها و معیار‌های این مجامع را برای نامزدی بهترین‌ها و یا اعلام حائزان رتبه‌ها و جوایز درک کنم، که البته این را به پای عدم تخصص و کارشناسی‌ام در این هنر رقیق و در این حرفه‌ی دقیق می‌گذارم. نیز از آن دسته‌ای نیستم که هر مجمع برون‌مرزی را به مناسبات سیاسی، مرتبط بدانم و چشم‌بسته، هر ندای مخالف سلیقه و رأیم را به حلقوم استکبار متصل کنم. این اعتراف را پیشاپیش به محضرتان عرضه کردم تا بتوانم چند کلام بعدی را از باب سؤال و روشنگری ذهنم به حضورتان تقدیم کنم‏‎:

‎در چهاردهه‌ی اخیر فراز و فرودها و نیز آشفتگی‌های فراوانی را در سینمای ایران شاهد بوده‌ایم؛ از فیلم‌های جوزدگی اول انقلاب، که از فرط ایدئولوژیک‌نمایی‌، سازندگان آن‌ها خیلی زود از «مُهمل‌بافی» خود پشیمان شدند و «توبه‌ی نصوح» کردند، تا عوام‌پسندی‌های سخت بی‌محتوا، که همه‌ی ارزششان، خوابیدن در پستوهای خانه‌ها با مانتو و روسری بود. از طعنه‌های سیاسی عوام‌پسند تا تبلیغات سطحی حکومتی دلخوشکنک؛ و بعضاً ژانرهای به‌ظاهر دفاع مقدسی، اما در محتوا و بازی‌هایی شدیداً سبک و لودگی، نیز روشنفکرنمایی‌هایی غیر قابل فهم با انتهاهایی باز و استنباط آزاد‏‎!

‎از حق نگذریم، فیلم‌سازانی که کارشان را بلد بودند، دغدغه‌هایی جدی و واقعی را در برخی ساخته‌هاشان مطرح کرده و می‌کنند، اما همه‌ی سخن اینجاست، که بسیاری اوقات، حد آبروداری‌های درون‌خانگی را نزد همسایه‌ی عیب‌جو مراعات نمی‌کنند‎.

‎و‌من مانده‌ام با یک سؤال و ابهام همیشگی، که در این میدان فراخ و با اینهمه استعداد بعضاً اعجاب‌برانگیز در برخی فیلم‌سازان، چرا عمده‌ی صحنه‌های جهانی در تقدیر از فیلم‌های ایرانی، متمرکز بر چند نکته است‏‎:

‎برجسته‌سازی گسست خانه و خانواده در این دیار، خاکستری بودن فضای زندگی در جامعه‌ی ایرانی، بیداد هیولای اعتیاد، دستفروشی بخور و نمیر در جامعه‌ای بالقوه ثروتمند، تلنباری زباله و آلودگی در کوچه وپس‌کوچه‌ها، بی‌سوادی و خرافات‌گرایی در میان قشر کثیری از مردمان و قس علیهذا‎.

‎خواهید گفت: مگر چنین نیست؟ می‌گویم خیر! این‌چنین‌ها هم نیست! گیرم چنین باشد(که البته نمی‌توان منکر شد)، و اما در کدام مدینه‌ی فاضله‌ی دنیای امروزی، آنچه را بر شمردم نیست؟ وانگهی، هرآنچه از این تصویر های سیاه نام بردم، مسئولیتش بر عهده‌ی آحاد ایرانی، اعم از حاکمان و شهروندان است و آنچه مسلّم است آن که، تابلو کردن این‌ها در چشم بیگانه هنر نیست، که عین بی‌سلیقگی‌است، اگر نگویم، گاهی تعمّدی‌ست؛ زان روی که حرفه‌ای‌های‌این رشته، گویا ذائقه‌ی رتبه‌سازان و جایزه‌دهندگان جهانی را خوب شناخته‌اند‏‎.

‎همچنان معتقدم که در این «آزرستان بت‌تراشی» در سینمای ایران، به ابراهیم‌هایی نیاز داریم که تبر نرم هنر و سنجیده‌سازی را به کف گیرند و بت‌های روشنفکرنمایی توهّم‌آمیز و خودشیفتگی‌های ترحّم‌انگیز را، به خصوص در چشم بیگانگان بشکنند‏‎.