روایت بازیگر نقش قیمت از مهران مدیری و سیامک انصاری
بازیگر نقش "قیمت" در دورهمی صحبتهای جالبی را راجع به مهران مدیری، سیامک انصاری و بازیگران مورد علاقهاش مطرح کرده است.
سروش جمشیدی یا «قیمت» شیرین دورهمی با سریال «در حاشیه» مهران مدیری شناخته شد؛ اما اوج محبوبیت را با همین کاراکتر «قیمت» پیدا کرد. با گذشت سه فصل از دورهمی حالا «قیمت» چه مدرن و امروزی باشد چه یک دوره گرد، خوب توانسته است نبض خنده مردم را پیدا کند و آنها را با خود همراه کند.
مجله دیدهبان گفتگویی با سروش جمشیدی انجام داده که بخشهایی از آن را میخوانید:
دلگیر شدن از مهران مدیری؟
نه، اصلا نه، اگر واقعا در کار اتفاقی افتاده بود که دلگیرم کرده بودند حتما می گفتم. باید در اینجا اضافه کنم که من همیشه صادقانه و از ته دلم همه جا صحبت کردم، چون فکر می کنم وقتی با دل صحبت می شود به دل مخاطب هم می نشیند و بیشتر پذیرفته می شود. باید بگویم آقای مدیری در این مدت به من لطف داشتند و هیچ وقت از دست شان دلگیر نشدم. شاید کسانی که دنیای کوچکی دارند، زمانی که من در صحبت هایم از آقای مدیری تشکر می کنم یا ابراز دینی به ایشان مین کنم، برداشت شان این باشد که دارم پاچه خواری می کنم یا جایگاهی که الان دارم را وابسته به تعریف ها می دانند ولی باید بگویم که اصلا این طور نیست و حتی آشنایی من با آقای مدیری طوری بود که نه ایشان من را می شناختند و نه حتی کاری از من دیده بودند و نه برخوردی با هم داشتیم و نه سفارشی بابت من به ایشان شده بود.
دیالوگ برقرار کردن با سیامک انصاری سخت تر است یا مدیری؟
با هر دو، اما با خود آقای مدیری قاعدتا کار خیلی سخت تر است به این دلیل که ایشان به دلیل شخصیت کاری شان و موقعیت و جایگاهی که دارند، با بازیگران حریم خاصی را دارند تو همیشه حصاری بین عوامل و شخص آقای مدیری بوده است. چه در کار و چه بیرون کار. مطمئنم حسی که من دارم را بقیه دوستانی هم که در این سال ها چه در نقش پارتنر و چه غیره با ایشان همکاری داشتند هم تجربه کرده اند.
سیامک انصاری؟
سیامک مانند برادرم است. وقتی کسی وارد یک گروه جدید می شود تا او را بشناسند، شاید نسبت به او گاردی داشته باشند ولی سیامک همیشه حامی من بود، مخصوصا در «در حاشیه 2» درست زمانی که فقط من و او مانده بودیم خیلی حمایتم کرد. پیشنهاد کار با رضا حداد هم سیامک به من داد و این کار با توافق آقای حداد و گروه شان انجام شد. مخاطبان این نمایش قرار است ایرانی های ساکن اروپا باشند، یک کار مدرن و کمدی است و امیدوارم اجرای خوبی در این تور اروپا داشته باشیم.
بازیگران مورد علاقه تان؟
خوب و بد زیاد داریم. از قدیمی ها آقای نصیریان که به دور از کار، اخلاق و مرام حرفه ای ایشان برایم تحسین برانگیز است.
با ایشان همکاری داشته اید؟
با ایشان افتخار همکاری نداشتم ولی با استاد مشایخی همکاری کرده ام و معتقدم اگر در سینمای ایران به جایگاه بالایی رسیدند، درست کار و رفتار کرده اند ولی درگیر حرفه ای شدن نبودند و ناخودآگاه حرفه ای برخورد کردند و به واسطه منشی که داشتند بزرگ شده اند.
مه لقا باقری؟
بعد از پایان سری قبلی دورهمی، اعلام شده بود که این برنامه تمام شده و قرار نبود که سری سوم آن ساخته شود و از آنجایی که خانم مه لقا باقری از همکاران تئاتری ما هستند، قرار شد تئاتری را روی صحنه ببرند، بنابراین نتوانستند در سری جدید ما را همراهی کنند و خانم سحر ولدبیگی به جای ایشان به کار اضافه شدند.
ریسک پذیری مهران مدیری؟
از آنجایی که آقای مدیری بسیار اهل ریسک کردن هستند تصمیم گرفتند که قیمت در سری جدید با سری های قبل تفاوت داشته باشد. البته این یکی از مشخصه های آقای مدیری است که غیرقابل پیش بینی و ریسک پذیر هستند. همان طور که شاهد بودید در سری دوم دورهمی هم تغییرات زیادی را نسبت به سری اول داشتیم. در این سری هم این تغییرات بیشتر به چشم می خورند. آقای مدیری یک وقت هایی کارهایی می کنند که اصلا فکرش را نمی کنی و خوشبختانه جواب هم می گیرند. در این سری هم از من خواستند که من هم این ریسک را بپذیرم و قیمت قبل نباشم.
ازدواج؟
همسرم از فامیل های دور ما بودند که اولین بار ایشان را در یک میهمانی خانوادگی دیدم. ازدواج مان در یزد و در اواخر دوران دانشجویی ام و قبل از این که به تهران بیایم اتفاق افتاد. همسرم هم مانند خودم اصالتا یزدی هستند. در دوران بیکاری و زمانی که اتفاق خوبی برایم رقم نمی خورد همیشه به من دلگرمی و امیدواری می دادند. ما با هم همه چیز را از صفر شروع کردیم. همسرم هم کارمند هست و با هم کار کردیم و زندگی را ساختیم.
فرزند؟
باید بگویم که هیچ وقت حس پدر بودن نداشتم و همیشه دوست داشتم که با پسرم رفیق باشم و الان هم خیلی با هم رفیقیم. به خاطر همین حس بوده که تا حالا خودم را به لحاظ سنی خیلی بزرگ تر ندیدم. وقت هایی که سیاوش سر به سرم می گذارد و ادای احترام نظامی را در می آورد و می گوید بله قربان! به او می گویم که عزیزم من قربان نیستم و ما با هم رفیقیم. و در آخر امیدوارم بتوانم کاری کنم که با حالی خوش زندگی کند و هیچ وقت به کاری که دوست ندارد مجبورش نخواهم کرد.
ارسال نظر