پارس؛
«لاتاری» کفریا و الفوعۀ ماست، مراقب گرای غلط نیروهای خودی باشیم!
تا امروز همۀ ما فکر میکردیم اهدای جوایز به برخی از آثار شرکتکننده در جشنوارههای فیلم فجر با مضمامین ضد انقلابی، ضد دینی، ضد ملی و ضد انسانی که حقیقتاً تعداد آنها از حد شمار بیرون است و احصای عناوین همۀ آنها مجالی دیگر میطلبد، صرفاً به دلایل فنی و مباحث تخصصی و سینمایی باز میگردد و ارتباطی با پسند هیئت داوران و همراهی رأی و نظر آنها با این مضامین و مواضع ندارد. اما امروز این گفته، چیزی دیگری را برای ما روشن کرد!
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمدرضا وحیدزاده- بعد از اختتامیۀ جشنوارۀ فیلم فجر نقل قولی از سوی یکی از اعضای هیئت داوران جشنواره منتشر شد که بسیار قابل تأمل بود. در آن نقل آمده بود: «لاتاری هیئت داوران را آزار داد. مشکل لاتاری قصه و تِم بود. چون منجی و قهرمان فیلم ریشۀ مشکل را خارجی میدانست نه داخلی! به همین علت در تمام بخشهای فنی هم کنار گذاشته شد.» پس از این، اعضای دیگر هیئت داوران هم همین مضمون را به شکل دیگری تکرار کردند. از جمله محمدرضا فروتن اعلام کرد «ما به محتوای فیلمها توجه کردیم. لاتاری خشونت و انتقام را ترویج میکند، در حالی که ما ترجیح میدهیم تا در فیلمها بیشتر مذاکره و گفتگو ببینیم». به نظر میرسد در دل آنچه به عنوان نظر صریح اعضای هیئت داوران اعلام شده، نکات بسیار مهمی نهفته است. از جمله:
1- تا امروز همۀ ما فکر میکردیم معیار ارزشگذاری آثار در داوریهای جشنواره، ولو به ظاهر، صرفاً مسائل فنی است و پرداختن به مسائل محتوایی با متولیان دیگری از جمله شورای پروانه و نمایش است.
2- تا امروز همۀ ما فکر میکردیم اهدای جوایز به برخی از آثار شرکتکننده در جشنوارههای فیلم فجر با مضمامین ضد انقلابی، ضد دینی، ضد ملی و ضد انسانی که حقیقتاً تعداد آنها از حد شمار بیرون است و احصای عناوین همۀ آنها مجالی دیگر میطلبد، صرفاً به دلایل فنی و مباحث تخصصی و سینمایی باز میگردد و ارتباطی با پسند هیئت داوران و همراهی رأی و نظر آنها با این مضامین و مواضع ندارد. اما امروز این گفته، چیزی دیگری را برای ما روشن کرد!
3- اینکه گفته شد «منجی و قهرمان فیلم ریشۀ مشکل را خارجی میدانست، نه داخلی» منظور کدام فیلم است؟ منظور همین فیلم لاتاری است؟ بزرگواران دارند دربارۀ فیلم لاتاری سخن میگویند؟ اصلا این عزیزان فیلم لاتاری را دیدهاند؟ سکانس مهم و کلیدی گفتگوی موسی و مسعود را به خاطر دارند؟ دیالوگهایی که در این سکانس رد و بدل شد را شنیدند؟ برخی صحنههای دیگر در دوبی چه؟ واقعاً دوستان دربارۀ کدام فیلم حرف میزنند؟
4- آیا اینکه اعضای هیئت داوران موافق خشونت و انتقام نبودهاند مجوز آن است که یک فیلم از همۀ بخشها کنار گذاشته شود؟ به همین سادگی؟ یعنی وقتی در دورههای قبل شاهد اهدای جوایز به آثاری در تأیید و ترویج خشونت، آن هم با جهتگیریهای خاص! بودیم، به این دلیل بوده است که هیئت داورانِ آن دورهها موافق خشونت بودهاند؟ آن وقت، فیلمسازان از کجا باید بدانند کدام هیئت داوران موافق چه هستند و کدام مخالف چه؟ اصلاً ملاک، خودِ خشونت است یا جهتگیری آن خشونت؟ مثلاً خشونت علیه دشمنان انقلاب و مردم در جشنوارۀ فیلم فجر انقلاب اسلامی، قبیح و خشونتهای آنارشیستی، ضد اجتماعی و ضد اخلاقی ممدوح است؟
در پایان ضمن سپاسگزاری صمیمانه از صراحت و صداقت اعضای محترم هیئت داوران جشنوارۀ فیلم فجر، استدعا دارم با همین صراحت و صداقت پاسخ این پرسشها را نیز بدهند.
اخیراً در شبکههای اجتماعی یادداشتی دیدم با امضای یکی از رزمندگان مدافع حرم، در نقد فیلم لاتاری، ساختۀ محمدحسین مهدویان. نویسنده در آن یادداشت ضمن واکنشی بسیار تند به مفاهیم و تصاویر مندرج در فیلم لاتاری، سازندگان این اثر را متهم به پا گذاشتن روی خون شهدای مدافع حرم کرده بود و معتقد بود قهرمانهای این فیلم چهرههایی زشترو، لجنمالشده، وحشی، بیمنطق، تروریست حرفهای و گاهی سادهلوح و هالو هستند.
با آنکه به شخصه و پیش از این مطلبی مشابه این یادداشت را به قلم رزمندگان مدافع حرم ندیده بودم، وجود آن را چندان غیر متحمل نمیبینم. همچنین انتشار مطالبی از این دست را در آینده نیز قابل پیشبینی میدانم. بر همین اساس بعد از خواندن این متن، ناخودآگاه یاد سالهای آغازین جنگ سوریه افتادم.
یادم هست در آن زمان و پس از ایجاد یک موج فراگیر و عمیق در میان بسیاری از جوانان مؤمن و انقلابی و دلبستۀ جهاد و ایثار، برخی گروههای داوطلب مردمی و حتی آموزشندیده، به طرق مختلف راهی سوریه و عراق شدند. به خاطر دارم که در همان ایام و پس از چند اتفاق ناخوشایند و اشتباهات فاحش نظامی از سوی همین نیروهای غیر متخصص، سپاه قدس با دستورالعملهایی جدی و سختگیرانه، در برابر هر اعزام غیر رسمی و هماهنگنشدهای ایستاد و به هیچ نیروی علاقهمند و داوطلبی اجازۀ فعالیت در خارج از ساختارهای رسمی خود را نداد.
حتی این محدودیتها در خصوص نیروهای خبرنگار و رسانهای هم اعمال شد و چه بسا به دلیل حساسیت بالاتر ماجرا و برخی اشتباهات پرهزینۀ قبلی، به صورت جدیتری پی گرفته شد. دوستان بسیاری را در یاد دارم که پس از این ماجرا و با انگیزه و حرارتی غبطهبرانگیز، به هر راهی متوسل میشدند که خود را به مناطق جنگی برسانند؛ و البته دستورالعملهای وضعشده هیچگاه چنین اجازهای را به آنها نداد.
واقعیت این است که عرصۀ رسانه هم شرایطی مشابه مناطق جنگی سوریه و عراق را دارد؛ بلکه به مراتب پیچیده و خطیرتر. به بیان دیگر، رسانه در دنیای امروز میدانی است که نمیتوان به صرف علاقه و دغدغهمندی و از سر شور و حرارت به آن پا گذاشت و به تبعات و آثار ورود غیر متخصصانه، بیتوجه بود. امروز رسانه آوردگاهی است که به شدت نیازمند ابومریمها و همدانیها و سلیمانیهای خویش است.
امروز حاتمیکیاها، رضویها، مهدویانها و محمدحسنیها مجاهدان و فرماندهان دلیری هستند که باید به شدت نگران حملۀ تکتیراندازها و انتحاریهای دشمنان متعصب و قسمخوردۀ رسانهای به آنها باشیم. اما در این میان با شلیکهای پیشبینینشدۀ نیروهای بیتجربه و غیر متخصص خودی چه باید کرد؟ هدایت و پشتیبانی این جبهه را که بر عهده خواهد داشت؟ چه کسی از هدررفت توان این جهبه و گاهی تلفات سنگین آن در برابر اشتباهات نیروهای مخلص اما آموزشندیده و ناآشنا با شرایط میدان، جلوگیری خواهد کرد؟
ارسال نظر