خیام چه میگوید؟
بسیاری از ما فلسفه را محصول فکر و شعر را حاصل احساس میدانیم و میپنداریم از اینروست که کمتر فیلسوفی شاعر میشود. خیام بزرگترین مثال نقض این پندار است.
خیام نیشابوری، فیلسوف و ریاضی دان، چنان با شعرهای کم شماری که سرود، شُهره شد که بسیاری از ایرانیان فیلسوف بودن او را در سایه ی شهرت شاعری اش از یاد بردند.
به گزارش پارس به نقل از ایسنا، حکیم عمر خیام نیشابوری، فیلسوف، ریاضی دان و شاعر پارسی زبان، که ۲۸ اردیبهشت ماه روز بزرگداشت اوست، در قرن پنجم و دهه های آغازین قرن ششم هجری در یکی از قریه های نیشابور به دنیا آمده است. آرای فلسفی این حکیم و طرز بیان این آرا بر شاعران بزرگ پس از او از جمله حافظ تأثیر ژرفی داشته است.
قالب دشوار و زبان ساده
در زمانه ی خیام بین فرقه های مختلف کلامی بحث و جدل فراوان وجود داشت، قشرهای گوناگون پیوسته یکدیگر را به کفر و الحاد متهم می کردند و کسی جرأت بیان نظر خود را نداشت. در همان ایام خیام بی پروا و رندانه، افکار و احساسات فلسفی خود را در قالب رباعی بیان می کرد.
قالب رباعی از دشوارترین قالب های شعری پارسی است، سُراینده ی این قالب باید دارای طبعی بسیار توانا باشد تا بتواند با نهایت ایجاز، افکار و احساسات خود را تنها در دو بیت بیان کند. خیام نه تنها این توانایی را داشت که در این قالب شعر بگوید، بلکه توانست به آن میزان ماهرانه از این قالب شعری استفاده کند که تا امروز به عنوان شاخص ترین رباعی سُرای پارسی زبان شناخته شده است. خیام گذشته از حکمت و علم، ذوق شاعری فراوان نیز داشته است. او در قالب شعری، واژه های شعر و تفکر و فلسفه صاحب سبک است و موفق شده ژرف ترین اندیشه های فلسفی را در نهایت ایجاز با ساده ترین واژه ها به زیباترین شکل ممکن بیان کند.
خیام به چه می اندیشید؟
حیرت در جهان و ناآگاهی از رمز آفرینش خصوصا توجه به راز مرگ و نیستی که در نهایت سرنوشت همه ی انسان هاست، از مهم ترین مضمون هایی است که در بیش تر رباعیات خیام دیده می شود. این نوع نگرش پیش از خیام نیز در ادبیات فارسی در آثار شاعرانی همچون فردوسی سابقه داشته است. خیام می سُراید:
« آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند»
و
« جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز بر زمین می زندش»
فردوسی نیز در « شاهنامه» ، پس از مرگ طهمورث، آورده است:
جهانا مپرور چو خواهی دُرود
چو می بِدروی پروریدن چه سود
برآری یکی را به چرخ بلند
سپاریش ناگه به خاک نژند
اندیشه ی مرگ و تسلیم در برابر آن، در سروده های خیام منتهی به تشویق آدمی به دم غنیمت شمری می شود:
« گر یک نَفَست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
هشدار که سرمایه ی سودای جهان
عمر است و چنان کِش گذرانی گذرد»
و
« خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش»
از دیگر مضامین و اندیشه هایی که در رباعی های خیام تکرار می شود، تأکید بر بی اعتباری دنیا و ناپایداری و زوال آدمی است که معمولا با اشاره به این تفکر که ذرات تن آدمی پس از مرگ صورت هایی جدید می یابد، همراه است:
« ای پیر خردمند پگه تر برخیز
وآن کودک خاک بیز را بنگر نیز
پندش ده و گو که نرم نرمک می بیز
مغر سر کیقباد و چشم پرویز»
یا:
« ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست
بی باده ی گلرنگ نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه ی خاک ما تماشاگه کیست»
بخشی عمده ای از رباعیات خیام دعوت انسان ها به لذت بردن از زندگی و از جمله می گساری است. گفته می شود می در ادب فارسی بویژه در شعر شاعران برجسته، معانی استعاری و مجازی دارد و در غالب آثار پیشینیان مقصود از آن شراب نیست. در زبان شعر خیام عموما باده نوشی به معنای فراغ خاطر و خوشی نیز هست:
« من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم»
اندیشه ی توحید و یگانه پرستی در شعرهای خیام کاملا آشکار است، اما او بر آن چه از علمای زمان خود در باب دین و بهشت و دوزخ می شنود، انتقادهای بی پرده و رندانه ای دارد:
« گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کآواز دهل شنیدن از دور خوش است»
او زاهدان را به گناهانی سخت تر از آن چه دیگران را از آن نهی می کنند، متهم می کند:
« گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را
بگذار ز دست حیلت و دستان را
تو غِره بدان شدی که مِی می نخوری
صد کار کنی که مِی غلام است آن را»
تناقض فکری در رباعیات جعلی منسوب به خیام
در مورد تعداد رباعی های خیام و نیز حقیقی یا جعلی بودن بعضی از آن ها اختلاف نظر وجود دارد. به همین دلیل است که ما امروز نسخه های متعدد و متفاوتی از رباعیات خیام در دست داریم. نسخه های صادق هدایت و محمدعلی فروغی از مشهورترین این نسخه ها هستند. نسخه ی صادق هدایت با عنوان ترانه های خیام شامل ۱۱۹ رباعی و نسخه ی محمدعلی فروغی دربردارنده ی ۱۷۸ رباعی منسوب به خیام است.
پژوهشگران معتقدند، بسیاری از رباعی های منسوب به خیام جعلی است و افراد گوناگون با اندیشه های مختلف رباعی سروده و آن ها را به خیام نسبت داده اند؛ به طوری که سرایش بسیاری از این رباعی ها از فیلسوفی چون خیام بعید به نظر می رسد. افزون بر این، در اندیشه های نهفته در آن ها نیز تناقض دیده می شود.
حکیم بی قرار نیشابوری در سال ۵۱۷ هجری با « این دیر خراب» وداع کرد.
« گر آمدنم به من بُدی نآمدمی
ور نیز شدن به من بُدی کی شدمی
به آن نبدُی که اندر این دیر خراب
نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدمی»
آرامگاه خیام نیشابوری در نیشابور زیارتگاه عاشقان اوست.
پی نوشت: دسته بندی مضمون رباعی های خیام در این نوشتار برگرفته از دسته بندی صادق هدایت از این رباعیات در کتاب « ترانه های خیام» است.
ارسال نظر