پارس؛
کیمیایی، قاتل اهلی؛ باز هم مدار بسته ی تکرار!
کیمیایی در آخرین اثر سینماییاش از نشانههای مخصوص به سینمای خود دست نکشیده و از کلمات و سکانسهای غلوآمیز استفاده نموده است. شاید در اندیشهی او این سبک دیالوگ گویی و نوع بازی بازیگران، نشانگر برآمدن کاراکترها از دل اجتماع باشد. اما بهراستی این شخصیتها در جامعهی امروز خریداری دارند؟
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- علی نبوی- مسعود کیمیایی سعی دارد بار دیگر شمایل فیلمسازی مخصوص به خود را در قالب قاتل اهلی به مخاطب ارائه کند، اما گویی او نمیخواهد بپذیرد که نیاز و جایگاه سینمای امروز همچون گذشته در دستان او رام و اهلی نیست.
اصولاً وقتی شخصی معتقد به کلام و تفکر خویش است و آن را صحیح میداند، بر ارائه، ترویج و اظهار آن پافشاری میکند و در مقابلِ نظرات دیگران ایستادگی و حتی با آن مقابله میکند، در گام اول به خود ضربه می زند این رویه را شاید بتوان اصل نخست در سینمای این سالهای مسعود کیمیایی دانست و کارنامهی او را بهعنوان شاهدی برای این سخن قرارداد.
کیمیایی سالهاست که در سینمای ایران تلاش دارد تا فیلمی ایرانی با وجوه مدنظر خود بسازد. تلاشهای او در این عرصه موجب شده تا فیلمهای او دارای نشانههایی مختص سینمای خودش باشند. این نشانهها در دوران پیش از انقلاب و در یکهتازی فیلمفارسی، به دلیل علاقهی جامعه به فیلمهایی از آن دست، به ساخت چند اثرشاخص منجر شد و اقبال تماشاگران و کارشناسان را در پی داشت.
آن فیلم ها موجب شد تا از آن ایام تاکنون، مسعود کیمیایی طرفداران خاص و پروپاقرص مختص به خود را داشته باشد. همچون فوتبال، در سینما هم طرفداری صرف از یک شخص رایج بوده و با توجه به تبلیغات و پوشش رسانه و مطبوعات، طرفداران هنرمندان مشهور برای حضور در این کانونهای طرفداری، گاهی فوتبالیها را هم پشت سر میگذارند. این موضوع و علل فرهنگی و اجتماعی دیگر، موجب شده تا طیف خاصی از کارشناسان و تماشاگران، هوادار بیچونوچرای شخص کیمیایی و فیلمهای او باشند.
کیمیایی در آخرین اثر سینماییاش از نشانههای مخصوص به سینمای خود دست نکشیده و از کلمات و سکانسهای غلوآمیز استفاده نموده است. شاید در اندیشهی او این سبک دیالوگ گویی و نوع بازی بازیگران، نشانگر برآمدن کاراکترها از دل اجتماع باشد. اما بهراستی این شخصیتها در جامعهی امروز خریداری دارند؟
کیمیایی در قاتل اهلی سعی دارد تا نسخهای بروز شده از بهروز وثوقی را در قامت یک دکتر و فعال اقتصادی در مرتبهای بالا به تصویر بکشد و با این روش، تمام ویژگیهای لوطی منشی و مرام و مسلک قهرمانان پیشین فیلمهایش را به سروش تزریق کند. ازنظر من شاید تنها خروجی این بازسازی، تصویر کاراکتری اغراقآمیز ولو به قیمت قربانی شدن پرویز پرستویی است. سروش کاراکتری است که سعی میشود با کلمات و اصطلاحات بهظاهر کنایهآمیز، به آن شخصیت یک معترض دلسوخته و لوطی صفت داده شود! طبیعی است که وقتی بخواهیم بهروز وثوقی متعلق به آن طبقهی فرهنگی و اجتماعی را در لباس یک دکتر کارخانهدار و سیاست دان معرفی کنیم، کاراکتری بدترکیب را شاهد باشیم. شخصیت سروش تماماً عاریه و اجاره ایست. شاید اگر طعنههای سیاسی و اجتماعی او را بدون لحن لاتی بشنویم، ناخودآگاه به یاد حاج کاظم آژانس شیشهای بیفتیم. به همین دلیل معتقدم که پرویز پرستویی قربانی نقشی شد که تنها در مخیلهی مسعود کیمیایی میگنجد و او اصرار دارد تا این کاراکتر فسیلشده را بازآفرینی کند.
شخصیت سروش، بهروز وثوقی در سنین بالا و با رفتارهایی متناسب با سن اوست. اما نگران نباشید لوتی منشی خام و تند و تیزتر به همراه زخمی از جنس چاقو! را هم در قاتل اهلی خواهید دید. سیاوش(امیر جدیدی) نسخهای جدید از بهروز وثوقی اما متناسب با فَشِن این ایام است. فارغ از جنس دیالوگ گویی و منش اخلاقی سیاوش، میتوان او را کپی ایرانی جیسون استاتهام(Jason Statham) هم دانست. به نظر می رسد دراین کپیبرداری، کارگردان به دو فیلم مأمور انتقال(transporter) و مکانیک(Mechanic) استاتهام علاقهی زیادی داشته است.
اگر قاتل اهلی را به سکانسهایی جدا از هم تبدیل کنیم، اتفاق خاصی رخ نمیدهد و حتی شاید تأثیرگذارتر باشند. این سکانسها میتوانند در قالب مجموعه از جملات قصار موردعلاقهی کیمیایی همچون یک کلیپ به مخاطب عرضه شوند و وقت او را بیش از 100 دقیقه نگیرند. البته نباید از قطعات موسیقی اجراشده در فیلم گذشت؛ چراکه ابیات آن غایت شعار گویی فیلم هستند.
صحبت از اجرای موسیقی در فیلم شد، شاید بد باشد که به پولاد کیمیایی هم بپردازیم، چراکه شخصیت او در فیلم تنها یک گویندهی شعار است. او گاهی روی سِن شعارهایش را در قالب شعرهایی بیسروته میخواند و گاهی هم در مواجهه با سروش و دیگران آنها را تکرار میکند. به نظر میرسد تا زمانی که کیمیایی به ساخت فیلم(بخصوص فیلمهایی اینچنین) بپردازد، باید در فیلمها جایی برای پولاد در نظر بگیریم اگر او جایگاهی در سینمای ایران ندارد، لااقل از یکجا خیالش راحت است.
شاید من نمی توانم با این جنس از فیلمسازی کیمیایی ارتباط برقرار کنم، اما وقتی صحبتها و واکنشهای طرفداران او را دیده و یا میشنوم، بیشتر از آنکه طرفداران یک اثر سینمایی را شاهد باشم، کسانی را میبینم که فقط شیفتهی کیمیایی هستند. عجیب نیست اگر فیلم بعدی کیمیایی تنها نمایش یک سیاهی در قاب تصویر باشد و این شیفتگان آن را یک اعتراض تمامعیار بنامند.
در کل، قاتل اهلی همچون فیلمهای اخیر کیمیایی سرشار از شعارزدگی، غلو و ... در گفتار و تصویر است. بااینوجود با اتفاقاتی که در ایام جشنواره و هنگام نمایش فیلم در برج میلاد رخ داد موافق نیستم. قهقهه زدن و متلک پرانی در حضور عوامل فیلم آنهم توسط اصحاب هنر و رسانه، رفتاری در شان و موی سپید کیمیایی نیست.
به نظر میرسد اگر کیمیایی دغدغهی فیلمسازی خود را که اعتراض به شرایط و بیان حقایق اجتماعی است، حفظ کند و آن را با خواست امروز جامعه (بهشرط پرهیز از ادبیات نخنما شده و شعار گویی های دوران فیلم فارسی) به تصویر بکشد، میتواند موجب بازآفرینی فیلمهای قبلی خود چه ازنظر تأثیرگذاری و چه از حیث اقبال انبوه مخاطب باشد.
ارسال نظر