پارس بررسی میکند:
انقلابیون چگونه «تشکیلات»داری کنند؟
میتوان تجربیات دیگران را مطالعه و احیانا بخشهایی از آن را با نگاهی اجتهادی و نه مقلدانه و با داشتن طرحی درست و برآمده از آموزههای دینی و اقتضائات بومی اقتباس کرد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- 1- مهران کرمی- در منظومه ارزشی انقلاب اسلامی تشکیلات نمیتواند تبدیل به «معبود» شود اما میتواند «معبد» باشد: «تشکیلات میتواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزشهای عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ، و بر صمیمیّت و همدلی بین اعضا تأکید کنید.» ( آیتالله خامنهای ۱۳۹۲/۱۱/۲۳)
2- نیرویِ انقلابی فردی آنارشیست، ضدِ کارجمعی، تشکیلاتی و منظم نیست. آنجا که «مبانی اسلامی و انقلابی» درست است و «جهتگیری و هدفگذاری» منطبق با اصول و آرمانهاست نمیتوان به بهانه اختلاف سلایق و تحلیلها بر طبل اختلاف و تفرقه کوبید و انرژیها را هدر داد زیرا مادامی که «وحدت در جهت» باشد «اختلاف در عمل» توجیه مییابد: «آنها که با خدا به هم پیوند خوردهاند، حتّى در جدایىها، جمعند و دیگران، حتّى در جمعشان، جدا هستند. و این نقطه ضعف اهل باطل است که نقطههاى اتّصال آنها، عامل جدایىشان مىتواند باشد. در حالى که اهل حق، حتّى در جدایىشان، با هم جمعند و هماهنگند؛ که وحدت در جهت، اختلاف در عمل را توجیه مىکند و اختلاف در جهت، وحدت عمل را خنثى مىسازد.» (علی صفایی حائری - کتاب نامههای بلوغ صفحه ۴۵)
3- مسئله اما به «الگوی کار جمعی» بازمیگردد. نه «مُدل حزبی» نظامهای لیبرال سرمایهداری و نه «مُدل حزبی و تشکیلاتی چپ» هیچ یک نمیتواند الگویِ فعالیت و مجاهدت «مومن متعبد انقلابی» در عرصه فعالیتهای جمعی و اجتماعی باشد. در تشکیلات اسلامی «اصول و ارزشهای عقیدتی» موضوعیتی تام و تمام دارد. مسلمانِ انقلابی نمیتواند «عقل و شرع» و «تفکر و اجتهاد» برای رسیدن به «حجت شرعی» را تعطیل کند و نیرویی چشم و گوش بسته، مُقلد و در اختیارِ دیگران باشد. از سوی دیگر نمیتوان در انزوا و تنهایی کار اثرگذار دینی و انقلابی در مقیاس کلان اجتماعی و منطبق بر نیازهای حرکتِ کلان انقلاب اسلامی کرد.
4- چنانکه در عرصه مدیریت کلان اجتماعی «توسعه به سبک غربی» منطبق بر ارزشها و اهداف ما نیست در عرصه فعالیتهای جمعی نیز مدلهای غربی و شرقی، دینی و کارآمد نیست. البته میتوان تجربیات دیگران را مطالعه و احیانا بخشهایی از آن را با نگاهی اجتهادی و نه مقلدانه و با داشتن طرحی درست و برآمده از آموزههای دینی و اقتضائات بومی اقتباس کرد.
5- متأسفانه در فضای رایج بهخصوص در عرصه سیاسی شاهد نوعی جمود و اصرارِ غیرمنطقی بر سر الگوهای غربی هستیم. حتی فعالین مسلمان و انقلابی نیز عموما «مدل حزبی» را تنها مدل فعالیت موثر جمعی در عرصه سیاسی میدانند و هنوز شاهد تلاش موثرِ اجتهادی برای عبور از این مدل و رسیدن به الگوی مستقلِ دینی و انقلابی نیستیم. آفت و آسیب بزرگ اما این است که «حزب» منهای «تحزب» معنا نداشته و ندارد. تحزب شیوهای خاص در «کشورداری» است و الزامات و اقتضائات خاص خود را دارد. اولین لازمه مدل تحزب «حذف نقشآفرینی مستقیم مردم» و ایجاد حلقهای واسط از اِلیت است که سررشته امور را در دست داشته و خواهند داشت. یعنی زمام کشور در اختیار اقلیتی صاحب قدرت و ثروت است و این اقلیت متشکل شده در قالب احزاب گوناگون طی مکانیزم تحزب تعیینکننده سرنوشت مردم هستند. نگاهی به بیانات رهبری در نقد تحزب به سبک دموکراسی غربی به شکلی عیان فاصله این مدل سیاستورزی با الگوی مطلوب دینی و انقلابی را به ما نشان میدهد.
6- در زمانهای که با گذشت ۴ دهه از پیروزی انقلاب «نظامسازی و دولتسازی اسلامی» مهمترین مسئله ساختاری نظام اسلامی است تلاش بیش از پیش نیروهای مسلمان انقلابی برای رسیدن به الگوی تشکیلات اسلامی ضرورتی مضاعف یافته است. در این مسیر طرح مسئله با نگاهی انتقادی، رجوع به منابع فکر اسلامی و متفکران مسلمان همراه با مرور تجربیات متنوع رُخ داده در انقلاب اسلامی امری حیاتی است.
ارسال نظر