برخی حوادث تلخ حتی در صورت تکرار هم عادی نمی‌شوند و تکرار از تلخی آنها نمی‌کاهد. تنبیه‌بدنی دانش‌آموزان از این دست اتفاقات است که اخبار آن هر چند وقت یکبار رسانه‌ای می‌شود و فیلم و عکس منتشر شده از دانش‌آموزان آسیب دیده، احساسات عمومی را جریحه‌دار می‌کند؛ برای نمونه تنبیه شدید بدنی در شهر رودبار کرمان در مدت کوتاهی به چندین مورد رسید و به استعفای رئیس آموزش و پرورش این شهر منجر شد.

تنبیه‌بدنی دانش‌آموزان مطابق ماده 77 آیین نامه اجرایی مدارس ممنوع و تخلف است و بعد از طرح شکایت در هیأت‌های بدوی رسیدگی به تخلفات، قابل رسیدگی است و بنا بر شدت تخلف صورت گرفته برای معلم متخلف مجازاتی منظور می‌شود، این مجازات‌ها گاه تا تعلیق معلم از خدمت شدت می‌یابد و البته این جنبه مجازات اداری است و از لحاظ کیفری نیز این مسأله قابل پیگیری است. بنابراین از لحاظ قانونی خلأیی در این مسئله وجود ندارد.

*خلاء قانونی نداریم

مهدی نویدادهم دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش با بیان اینکه تنبیه‌بدنی دانش‌آموزان همواره در قوانین کشور ممنوع بوده است، گفت: «در عمل متأسفانه برخی از معلمان و دانش‌آموزان و حتی خانواده‌ها رعایت قانون و ضوابط را نمی‌کنند و به نظر می‌رسد باید فکری برای این موضوع کرد و شاید لازم باشد در برخی آیین‌نامه ها تجدید نظر کنیم و مصوبه جدید داشته باشیم اما بر اساس قوانین فعلی این عمل ممنوع است».

اما چرا معلمانی که اسطوره ایثار و صبر هستند تا این حد آستانه تحملشان پایین آمده‌ است؟ آیا دانش‌آموزان رفتار نامناسبی دارند؟

قطعا چنین مواردی از زیر پا گذاشتن حریم اخلاقی نهاد امن تعلیم و تربیت، نمی‌تواند چهره ایثار صدها هزار معلم دلسوز و صبور ایرانی را مخدوش کند و تعمیم این ناهنجاری رفتاری به جامعه معلمان صحیح نیست اما همین موارد نیز برای جامعه اخلاق‌گرای معلمان ایرانی شایسته به نظر نمی‌رسد.

عباس محمدی مدرس دانشگاه و پژوهشگر اجتماعی در بررسی ابعاد و دلایل این ناهنجاری اجتماعی بیان داشت: «به نظر می رسد برخی معلمان و دانش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آموزان دچار بی‌انگیزگی در ادامه روند کار و تحصیل شده‌اند و این مسئله دلایل مختلفی دارد و ابعاد آن در محیط مدرسه خلاصه نمی‌شود».

وی ادامه داد: «مشکلات معیشتی معلمان و آینده نامعلوم پس از فارغ‌التحصیلی دانش‌‌آموزان از جمله مسائلی است که باعث بی‌انگیزگی در آنها می‌شود و این بی‌انگیزگی آستانه تحمل را در دو طرف پایین آورده و از سوی اراده برتر به تنبیه‌بدنی منجر می‌شود».

آنچه فراتر از ریشه‌یابی جامعه‌شناسانه یا روان‌شناسانه این حوادث جلب توجه می کند، سندی است که بنا بود با اجرای آن ثمره تعلیم و تربیت اسلامی یعنی حیات طیبه در مدارس کشور جاری شود و تربیت در معنای واقعی خود در دانش‌آموزان و نیروی انسانی شاغل در آموزش و پرورش به وجود آید اما اکنون حدود 6 سال از رونمایی از این سند می‌گذرد و تنها بخش‌هایی از آن دست و پا شکسته اجرا شده و تحول مدنظر در نظام آموزشی و تربیتی ایجاد نشده‌ است.

اسدالله عباسی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی ضمن ناخوشایند خواندن خبر مربوط به تنبیه بدنی دانش‌آموز رودباری، بیان داشت: «وقتی عزل و نصب مدیران سیاسی باشد؛ عواقبش یکی این است که مدیران مدارس از مسائل تعلیم و تربیت و روانشناسی آگاهی ندارند و به تبع آن نیروهایی به کار می‌گیرند که با این مسائل ناآشنا هستند و یکی از نتایج آن تنبیه‌بدنی در مدارس است».

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ادامه داد: «مغفول ماندن اجرای کامل سند تحول یکی از دلایل این قبیل اتفاقات است که باعث شده است از تربیت پیش بینی شده در این سند دور بمانیم».

تنبیه بدنی به یقین نمی‌تواند اهداف تربیتی را محقق کند و ثابت شده است که گاها نتیجه عکس هم خواهد گذاشت، به نظر می‌رسد اجرایی شدن سند تحول یکی از راه‌های مقابله با این پدیده مذموم است؛ پدیده ناهنجاری که قطعاً نه در آن مقصر تنها معلم است و نه دانش‌آموز.

شاید مقصر اصلی سیستم فرسوده‌ای است که معلم و دانش‌آموز در آن به تعلیم و تربیت مشغولند اما به‌جا مانده از دورانی است که ما فلسفه تعلیم و تربیت مدون نداشتیم؛ سیستمی که بعد از تصویب سند تحول بنیادین آمورش و پرورش با آن متن وزین و اهداف متعالی امیدوار بودیم که برچیده شود اما پنج سال است که اندر خم یک کوچه‌ایم و با اجرای دست و پا شکسته این سند شاید آن را بدنام کرده‌ایم.

در کنار تحول سیستم فرسوده نظام آموزش و پرورش، آموزش علوم رفتاری به معلمان و تلاش در جهت رفع مشکلات معیشتی آنها و ایجاد انگیزه در دانش‌آموزان برای تحصیل و اهتمام جدی‌تر برای آموزش اخلاق و فرهنگ احترام به معلم، می‌تواند در حل این مشکل گره‌گشا باشد.

برخورد با معلمان متخلف، برخورد با معلول است؛ باید ریشه‌ها را شناخت و مشکل را از پایه، برطرف کرد. علت کلیدی در این ماجرا، ساختار نظام آموزشی ما است که در آن، صدها نقص و کاستی و سستی نهفته است و هر روز، یکی از آنها سر بر می‌آورد. پس به جای تصمیم‌گیری‌های روزانه و اقدامات موردی و جزئی، باید بنیان را تغییر داد و نظام آموزشی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی و انقلابی را طراحی کرد.