پارس؛
وقتی شاپلیفتینگ می کردم/ دردهایی که در عید کشیده می شود
به نظرم، یکی از مشکلات مسؤولین مملکت اینه که رنجهای مردم عادی رو «لمس» نمیکنند. شاید بعضیهاشون حتی زندگی کمهزینه داشته باشن، همون چیزی که برچسب سادهزیستی خورده، ولی این هم فضیلت پررنگی نیست؛ و وقتی نمایشی میشه واقعاً آزارم میده.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- امروز یک حسابکتاب تقریبی کردم از خرجهای امسالم. دیدم تقریباً ماهی یک میلیون، خرج خورد و خوراک دیگران کردهام: دم رستوران بودهام و کسی تقاضای کمک کرده با هم غذا خوردهایم، به بقال و قصاب مطمئن محل که حلالحروم حالیش بشه دادهام که خُرد خُرد برای کسایی که میشناسه خرج کنه، به غذافروشی دادهام که دیدهام هیچ فقیری رو دستخالی رد نمیکنه و گفتم بذار توی دخلت برای همین کار، برای کسی که میدونستم از شکمش میزنه تا خرج ضروریتری رو جور بکنه. منتی سر کسی نیست. برای التیام درد خودم این کار رو میکنم.
شش هفت سال پیش، مدتی توی این شهر شاپلیفتینگ میکردم؛ از سوپریها قایمکی جنس برمیداشتم چون پول کافی برای خوردن نداشتم. اون دوره یکی دو ماه بیشتر طول نکشید. همۀ مواردش رو هم توی یک دفترچه مینوشتم و بعد از اینکه دستم باز شد رفتم پولهاشون رو دادم. ولی ترومای اون مدت، عمیق بود.
از اون زمان روی گرسنگی مردم اطرافم حساسم. واقعاً زجر میکشم وقتی گرسنهاند. برای همین، حالا که شکر خدا دستم بازه، ابایی ندارم از هرچقدر خرج کردن برای اینکه کسی گرسنه نباشه. ترجیح هم میدم به قول قدیمیها، کمک دستبهدست برسه، به آدمهای پیرامونم برسه.
به نظرم، یکی از مشکلات مسؤولین مملکت اینه که رنجهای مردم عادی رو «لمس» نمیکنند. شاید بعضیهاشون حتی زندگی کمهزینه داشته باشن، همون چیزی که برچسب سادهزیستی خورده، ولی این هم فضیلت پررنگی نیست؛ و وقتی نمایشی میشه واقعاً آزارم میده.
درد فقر، بهرهمندی اندک نیست؛ استرس ناشی از منابع ناچیز و پُرمخاطره و متزلزله. استرس آدم برای اینکه آیا همیشه میتونه غذایی سر سفرۀ خانوادهاش بگذاره؟ اگه ماشینش رو دزد برد چه خاکی به سرش بکنه؟ اگه به یک بیماری پرهزینه مبتلا شد چه کنه؟ آیا خواستگار خوبی برای دخترش میاد؟ آیا خانوادۀ خوبی دخترشون رو به پسرش میدن؟ درد فقر یعنی اینکه دندون خراب رو بکشه چون پول پُر کردنش رو باید بذاره برای روز مبادایی که نمیدونه از کدوم جهت برش نازل میشه.
من، با اینکه درد فقر نکشیدهام و بهرهام از این زندگی به مراتب بیشتر از عموم آدمهای شبیه به خودم بوده، اون دنیا از مسؤولین این مملکت و هزارفامیلی که راه انداختهاند نمیگذرم، بابت رنجهایی که مردم میکشند و اونها نمیکشند. تکتکشون باید سر پل صراط مفصل جواب بدن.
پینوشت:
امشب که رفته بودم سراغ صاحب شریف یکی از سوپرگوشتهای محل، گفت که از پولهای مردم که پیشش میذارن، به یک آقایی دوسه تا ماهی داده برای غذای روز عید و گفته حساب شده. طرف، به قول این بندهخدا، نیمساعتی تشکر میکرده. خجالت کشیدم. هیچکس لایق این حجم شرمندگی نیست. درد کشیدم و بهانه شد برای نوشتن اینها.
ارسال نظر